🌀خاطره آیةاللّه حسنزاده آملی از آیت الله رفیعی قزوینی (رحمت الله علیهما):
🔹«… با ارشادات علامه شعرانی در جلسه درس آن جناب شرکت کردم، دو درس میفرمود یکی معقول که کتاب اسفار بود و دیگری درس خارج فقه. چون شروع به تقریر درس فرمود، گویی دریای متلاطم و بحر زخاری به حرف آمد. در اثنای تقریر چه کلیدها و مفاتیح علمی که امهات معارف اصیل انسانی و قرآنیاند از بیانات و ارشادات او استفاده میکردیم، و همچنین از دقت و باریکبینی و نازکبینی ایشان در مسائل فقهی.
در این اندیشه افتادم که این بزرگمرد چرا قبلا در قزوین به سر میبرده – «نهنگ آن به که با دریا ستیزد» – باید در آنجا چه شاگردانی داشته باشد و چه کسانی را تربیت کرده باشد که از این شخصیت جهانی بهرهها بردهاند.
🔸جلسه درس آن روز به پایان رسید و به مدرسه مروی برگشتیم و درسها را نوشتیم و یادداشت کردیم. روز بعد که به محضر استاد علامه شعرانی رسیدیم، پرسیدند: به درس آقای قزوینی شرکت کردید؟ عرض کردم در کنار دریای دیگری نشستهام. فرمودند: آن محضر را مغتنم بدار.
🔺هفتهای به سر نیامد که (آیةاللّه رفیعی) بعد از درس به من اشاره فرمود: شما باشید، آقایان همدرس رفتند و بنده برخاستم به نزدیکش آمدم و خم شدم و #زانویش_را_بوسیدم و گفتم آقاجان امری دارید؟ فرمود: خواستم از شما حال بپرسم و از درسها و اساتید شما با خبر باشم…
🔻هفته دوم آمد و یک دو روزی بگذشت و باز بعد از درس به من اشاره کرد که شما باشید، من نشستم و رفقا رفتند. فرمود: شما اظهار داشتید که شرح قیصری بر فصوص الحکم را محضر آقای فاضل تونی درس خواندهاید، گفتم آری، فرمود: مصباح الانس را درس خواندهاید؟ گفتم: خیر. فرمود: حاضر هستید که مصباح الانس را با هم – مشروط به اینکه دو به دو من و شما باشیم، مباحثه کنیم؟ #دو_زانویش_را_بوسیدم و اشک شوق در چشمم حلقه زد و عرض کردم:
▫️من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
▫️لطفها میکنی ای خاک درت، تاج سرم
💠خود آن جناب مصباح الانس را در محضر آقامیرزاهاشم اشکوری که محشی مصباح الانس است تلمذ کرده بود…
🔷ببینید آیةاللّه رفیعی (رفع اللّه درجاته) از تعلیم و تعلّم و مقام معلم چه خبرها دارد که با طلبهای از آمل برای تحصیل علم به تهران آمده و هیچ آشنایی و خویشاوندی با او ندارد، اینگونه رفتار میکند، این اولیای الهی چه دیدهاند و چه چشیدهاند؟»
#سالروز_ارتحال آیت الله رفیعی قزوینی
🔅سعدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر
🆔@soada313