eitaa logo
سعدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر
1.1هزار دنبال‌کننده
862 عکس
899 ویدیو
13 فایل
سعدا؛ مخفف چهار عنصر سیاست، عبادت، درس و اخلاق است که طبق فرمایش رهبر معظم انقلاب #محورهای_خودسازی_طلاب این عصر است. 🌱روایتی از وسط میدان و دل آتش ⚠️ این کانال هیچ ارتباطی با مجموعه حجة الاسلام استاد راجی ( @soada_ir ) ندارد. ادمین: @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 🔰رهبر معظم انقلاب: 🔺من از اينكه چه زمانى به فكر آينده افتادم، هيچ يادم نيست. اينكه در آينده زندگى خودم، بنا بود چه شغلى را انتخاب كنم، از اوّل براى خود من و براى خانواده‏ام معلوم بود. همه مى‏دانستند كه من بناست و روحانى شوم. اين چيزى بود كه پدرم مى‏خواست و مادرم به شدّت دوست مى‏داشت. خود من هم علاقه‏مند بودم؛ يعنى هيچ بى‏علاقه به اين مسئله نبودم. 🔻اما اينكه لباس ما را از اوّل، اين لباس قرار دادند، به اين نيّت نبود؛ به خاطر اين بود كه پدرم با هر كارى كه پهلوى كرده بود، مخالف بود از جمله، اتّحاد شكل از لحاظ لباس و دوست نمى‏داشت همان لباسى را كه رضا خان به زور مى‏گويد، بپوشيم... پدرم اين را دوست نمى‏داشت، از اين جهت بود كه لباس ما را همان لباس معمولى خودش كه ‏ بود، قرار داده بود؛ اما نيّت طلبه شدن و روحانى شدن من در ذهنشان بود. هم پدرم مى‏خواست، هم مادرم مى‏خواست، خود من هم مى‏خواستم. من‏ دوست مى‏داشتم و از كلاس ، عملًا درس طلبگى را در داخل مدرسه شروع كردم. 🔺معلّمى داشتيم كه خودش طلبه بود و سالهاى پنجم يا ششم دبستان به نظرم هر دو سال معلم كلاس ما بود. او پيشنهاد كرد كه به ما درس « » بدهد. مى‏ديد كه من و يكى، دو نفر از بچه‏ها علاقه‏منديم و استعدادمان هم خوب بود؛ فكر كرد كه به ما درس بدهد، ما هم قبول كرديم. «جامع المقدّمات» اوّلين كتابى است كه طلبه‏ها مى‏خواندند، هنوز هم معمول است و مجموعه‏اى از جزوات، يعنى چند كتاب كوچك است. من چند تا از آن كتابهاى كوچك را در دبستان خواندم؛ بعد هم كه بيرون آمدم، به شدّت و با جدّيت و علاقه دنبال كردم. 🔻من بعد از دبستان به دبيرستان نرفتم؛ يعنى دوره دبيرستان را به طور داوطلبانه و به صورت ، خودم مى‏خواندم. درس معمولى من طلبگى بود و بعد از دوره دبستان، مدرسه طلبگى رفتم يعنى از ‏سالگى به بعد بنابراين از همان وقتها ديگر من به فكر آينده به اين معنا بودم؛ يعنى معلوم بود كه ديگر بناست طلبه شوم. 🔺البته طلبگى و لباس طلبگى، به‏هيچ‏وجه مانع از آن زمان نبود؛ يعنى هم سرمان مى‏گذاشتيم، هم وقتى مى‏خواستيم بازى كنيم، عمامه را در خانه مى‏گذاشتيم، به كوچه مى‏آمديم و با همان مى‏دويديم و بازى مى‏كرديم . كارهايى كه بچه‏ها مى‏كنند وقتى مى‏خواستيم با پدرمان به مسجد برويم، باز عمامه را سرمان مى‏گذاشتيم و را به دوش مى‏انداختيم و با همان وضع و حال و چهره كودكانه به مدرسه مى‏رفتيم و مى‏آمديم. 💠گفت و شنود صميمانه رهبر معظم انقلاب اسلامى با گروهى از جوانان و نوجوانان (14/ 11/ 1376) 🔅سعَدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر (ایتا و بله) 🆔@soada313
هدایت شده از سیره علما
وقتی قضیه ۱۵ خرداد پیش آمد ساواکی ها در به در دنبالش بودند. دوازده روز خانه به خانه، جا عوض می کرد. شب اول در خانه اول، با آقایان اعتماد زاده، شجونی و مروارید می گیرند، برای رفتن خوب می آید. برای اینکه شناسایی نشوند، می روند چهار دست می آورند. اکثر همراهان می پوشند؛ اما فضل الله زیر بار نمی رود. می گوید آمدیم زد و من شدم. دلم نمی آید با لباس عاریتی شهید شوم. اصلا شهادت را با همین لباس خودم دوست دارم. وقتی هم که بود یکی از چیزهایی که مجاز بودیم ببریم، بود. یک دست و تمیز برایش می بردم. راوی: اقلیم سادات شهیدی؛ همسر شهید مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۲۱؛ محلاتی به روایت همسر شهید، نویسنده: معصومه شیبانی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: دوم- ۱۳۹۵؛ صفحه ۲۲-۲۱ و ۲۸ .
🔺لباس روحانیت! 💠وقتی قضیه ۱۵ خرداد پیش آمد ساواکی ها در به در دنبال فضل الله بودند. دوازده روز خانه به خانه، جا عوض می کرد. ⚡️شب اول در خانه اول، با آقایان اعتماد زاده، شجونی و مروارید می گیرند، برای رفتن خوب می آید. 🌱برای اینکه شناسایی نشوند، می روند چهار دست لباس شخصی می آورند. اکثر همراهان می پوشند؛ اما فضل الله زیر بار نمی رود. 🌀می گوید آمدیم زد و من شهید شدم. دلم نمی آید با لباس عاریتی شهید شوم. اصلا شهادت را با همین لباس خودم دوست دارم. 🔸وقتی هم که زندان قزل_قلعه بود، یکی از چیزهایی که مجاز بودیم ببریم، بود. یک دست و تمیز برایش می بردم. ▫️راوی: اقلیم سادات شهیدی؛ همسر شهید 📚مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۲۱؛ محلاتی به روایت همسر شهید؛ صفحه ۲۲-۲۱ و ۲۸ . 🔅سعَدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر 🆔@soada313 ‌‌