https://eitaa.com/soalatkhososi/3437 داستان مقداد رو کامل خوندم و میتونم بگم من هم تو مسیر مقداد شدنم. البته نمازم رو ترک نکردم ولی لذتی هم ازش نمیبرم. حس تنهایی میکنم و یه علتش اینه که چندین ساله بابت چیزی که میخوامش از ته دل تلاش میکنم ولی جوابی نگرفتم. واقعا نیاز به ازدواج دارم و بخاطر عقب افتادنش بشدت دارم اسیب میبینم و مسیر خای پر هزینه و انحرافی رو دارم میرم که میدونم تهی نداره. خیلی مشاوره رفتم، با واسط های زیادی صحبت کردم، دوره زیاد گرفتم و دیدم کتاب هم کم نخوندم ولی خب گره افتاده تو کارم و خب این گره داره زندگیمو از هم میپاشونه نمیدونم چرا دختر ها وقتی به خودشون میرسه میگن هر کسی عیبی داره ولی به پسر ها میرسه کمالگرا میشن😔😔 از چیزی که دارم میشم میترسم، چیز هایی که یه زمانی میگفتم محال ممکنه

فکر کردید یه نشونه از فرقه محمدیون اینجاست؟ ما اینجا راه میریم یاد شما میوفتیم😁 #ان‌الارض‌یرثهاعبادی‌الصالحون #زوج‌روبروی‌حرم #بستنی‌درکلمن‌آب‌یخ #قشربرگ‌گلی

منم هم اومدم از تنهایی لذت ببرم و کتاب بخونم که با این صحنه مواجه شدم...

آقای محمدی شاید باورش براتون سخت باشه ولی هیچکی به سرعت شما پیامامو سین نمیزنه 👌🏼😂 #مشاوره_همیشه_حاضر_در_صحنه #آدم_واقعا_کیف_میکنه😔😂

اینم آخرین دست آورد ما از این دهه 🤦🏻‍♀😂 آقای محمدی خواهش میکنم با خودتون فکرنکنید که کبابش رو بادست تیکه کردیم مطمئن باشین چون ما از عضو های اصلی فرقه محمدیون هستیم😁 #یک‌عددعقاب‌تنها #یک‌میوه‌پوست‌کن #جوجه‌پنبه‌ایش‌بدنگاه‌میکرد #خواهرشوهروزن‌داداش‌دریک‌فرقه #بازگشت‌همه‌به‌سمت‌فرقه‌محمدیون‌است

وقتی میگه بهم توجه خاصی داره...

جدیدترین نوشته پشت‌ماشینی...

به یاد همه گلزار شهدای تبریز 💚

سلام اقای محمدی چن روز پیش یه منبر خونه ای بودیم ناهارو دادن کشمش پلو بود من دوست نداشتم عجله هم داشتم درهم بسته بودن که شلوغ نشه دیگه من بلند شدم گقتن ازیه مسیردیگه برو که از تو اشپزخونه رد میشد😂 یهو چشمم افتاد سمت اقایون دیدم یا ابلفضلللللل آقائه با زیرپوش رکابی و زیرشلواری مامان دوز نشسته کنار قابلمه یه حوله ام دور گردنش تازه اون لحظه ام داشت عرقشو پاک میکرد که ادامه کارشو انجام بده😂 دیگه یاد شماافتادم گفتم بهتون بگم تنها نیستین😐😂😂 #فرقه_محمدیون

این داستان:وقتی ذهنت مشغوله و میای بعدچندوقت خیرسرت شام بپزی😐 همینجورداشتم میریختم یهو به خودم اومدم هنرنماییمو دیدم..😂 لهنتی انقدم زیادریخته بودم هرچی ورمیداشتم تموم نمیشد.. همسرم اگه بیای فقط بهت زرچوبه میدم بخوری حال کنیااا #فرقه_محمدیون #خودمو_گردن_نمیگیرم #هعی_روزگاررر

سلام آقای محمدی سیزده شب محرم هم تمام شد... و چقدر عمر آدمی زود میگذره! تو این شب ها دعاگوی شما و همه جوون ها بودم، خدا خیرتون بده که باعث میشین جوون ها ازدواجی عاقلانه تر داشته باشند و دعا میکنم بحق جوان اباعبدالله، آقا علی اکبر علیه السلام همه جوونا خوشبخت بشن 🤲🏻 #طلبه_غرب_نشین