سلام وقت به خیر در مورد خاطره دانشگاه
هفت هشت سالی میشه از کارشناسی و کارشناسی ارشد میگذره
یک روز یکی از دانشجوها که خیلی اذیت میکرد و سر کلاس بحث های بی مورد میکرد رو با چند نفر از دوستان کشیدیم کنار گفتیم دست از اینکار ها بردار ایشون هم قبول نکرد ما هم گفتیم میندازیمت تو گونی ها😂🤦♂ ایشون هم به شوخی گرفت و باور نکرد
ترم اول دو واحد تربیت بدنی داشتیم یکی از دوستان گونی آورد و انداختیمش تو گونی و فیلمش هم گرفتیم🤔😒 البته بماند که حراست فهمید فیلم پخش شد و داستان شد.
این رو هم بگم یکی از همون عوامل الان مجری یکی از برنامه های تلویزیونه😂
البته دانش آموزان من هم فکر نمیکنن من همچین کارایی کرده باشم
البته من بیشتر نقش آمریکا رو داشتم و دستورات رو ابلاغ میکردم😎👌
شمام راحت باشید و با دست شربت هم بزنید.
خاطره ای که دارم مال هفته پیشه که سم ترین روز دانشگاه بود برام
کلاس دومیمون بود و با دوستام تصمیم گرفتیم به بقیه بچه های کلاسمون که دور هم گوشه دانشگاه حلقه تشکیل دادن بپیوندیم ... بعد از چند دقیقه همشون سیگار در اوردن کشیدن و بهمون تعارف هم کردن 😐💔 بعد از اینکه حسابی کرک و پرمون ریخت بیخیال اون جمع مسموم شدیم و رفتیم سر کلاس ...
استادی که باهاش کلاس داشتیم حدودا ۴۰ سالشونه و خیلی از دخترا روی ایشون کراشن ، وسطای کلاس استادمون گفت که یه دختر ۳ ساله داره و همونجا شما میتونستید پنچر شدن خیلی از دخترا رو به چشم ببینید 🤣 و سومین سم همون روز مال وقتی بود که کلاس رو اشتباه رفتم و وارد کلاسی شدم که جمیعا آقایون بودن وقتی سر بلند کردم دیدم وسط کلاس ایستادم و فقط نگاه ها:
من :😐💔
استادشون : 😑😐😡
پسرا : 😍🤩
چهارمین سم هم مربوط به یکی از دوستامه که اسم دوست پسرشون یونس بود و به تازگی کات کردن ... همون ساعت بهم گفت دیگه به هیچ عنوان نمیخام بهش فکر کنم ... دقیقا وسط کلاس استاد میخواستن موضوعی رو توضیح بدن که با این مثال شروع کردن و با صدای بلند گفتن (( نهنگ یونس را خورد )) ما همه به دوستم که خودشم هنگ کرده بود نگاه کردیمو زدیم زیر خنده 😂
#ارسالی_مخاطب
#قشر_کافر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من یه بار همایش تو دانشگاه فردوسی دعوت بودیم با دوستم
بعد همایش که خارج شدیم کنارش یه دانشکده علون تربیتی بود باخودمون گفتیم تا اینجا که اومدیم بریم داخلشو ببینم چه شکلیع
اصلا خبر نداشتیم چیه و مال کیاس
خلاصه که در باز شد رفتیم داخل اولای راه رو که هیچکی نبود خالی بود یه نگهبان داشت باخومون گفتیم اگر نبایدمیوندیم داخل نکهبانه میگفت برید بیرون پس وقتی گیررنداده بریم بگردیم داخلش
تا نگهبانو رد کردیم یهو درکلاسا باز شد😐😂 مثل اینکه تایم کلاساشون تمون شده بود
اونجا بود که فهنیدیم اینجا مخصوص پسراس و یه حجم عظیمی پسر سرازیز شدن😐😂😂 و منو دوستم😶🌫😐🤭
مونده بودیم از کجا خارج شیم باید
پسرا از تعجب بودن دوتا دختر وسط سالن🤔😁
برای اینکه طبیعی شه که اومدیم اب بخوریم اینجا😐😂 رفتیم جای اب سردکن
یهو یه حجم پسر اومدن اب بخورن😐😶🌫
به هزار سختی یه در یافتیم خارج شدیم
ولی مردیم از خجالت😐😂😂😂
آقای محمدی ولی ما واقعا به نیت ازدواج نیمه سنتی/صنعتی پا به دانشگاه گذاشتیم
این رسمش نبود دوره عمومیمون داره تموم میشه ولی دریییغ از عمری که گذشت
به خدا یادمه موفع کنکور که یه تایمی عقب مونده بودم با خودم تصور کردم اگه من کنکور نتونم قبول بشم چطوری با عشق و همسر آیندم روبه رو بشم چطورییییییی
بعد انگیزه میگرفتم با اشک و ناله و امید به فردای روشن میرفتم درس میخوندم
این رسمش نبود 😭😭😭💔💔💔💔🤣🤣🤣🤣🤣
شکایت دارم آقای قاضی
من امید داشتم من ساده میپنداشتم 😭🤣💔
روز ژتون خورا
خط واحد سوارا
استاد پیچونا
تحقیق چاپ زن های آخر ترم
و اون با معرفتایی که وقتی سر کلاس نیستی نمی ذارن جای خالیت حس بشه جات حضور می زنن مبارک...🖐🏻
#دانشجو_دیروز
#فیزیک_هسته_ای
#سردار_بی_پلاک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوران کارشناسی یه پسره سال بالایی خیلی خفن اما مریضی پیگیرم بود
تو هر درسی که داشتم ته کلاس...
هرجا میرفتم دنبالم..
قدم به قدم
چشم به چشم
اما نمی اومد جلو
با اینکه دانشجو دبیری بود و حقوق هم داشت...
خودش که عرضه نداشت، من چند وقت یه بار کارت دانشجوییمو مینداختم زمین که اینکه دنبالمه پیداکنه بیاره بده بهم و باب گفتگو و آشنایی باز بشه ولی از شانسم یا نگهبان تحویلم میداد یا همکلاسی داغونش که همیشه وسط دانشگاه بود...
آخرشم ول کرد رفت شهرشون😒
امشب خونه مامانبزرگم بودیم
میخواستن میوه ها رو خشک کنن دستمال پیدا نکردن خالم با چادرشون خشک کردن
البته ک تمیز بود
یهو یاد شما افتادم😬قشنگ مهمونا واکسینه شدن
#ارسالی_مخاطب
توی تمام بی اعتمادی هایی که برامون ایجاد کردین امروز با دوستم یه موکب تمیز پیدا کردیم ک جلو خودمون ظرفا رو میشستن...
فقط خدا کنه اون لوله کشی از اب دسشویی نبوده باشه😐😂😂😂
#اسیر_که_هیچ_دربهدرشدیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام من واقعا هرروز دارم عمیقا به این فکر فرو میرم که چرا از وقتی دانشگاه میرم خواستگارام اینقدر کم شده ...
اصن انگار بختمو بستن😐💔
و یه گله و شکایتی هم که دارم اینه که مگه دخترای رشته حقوق چشونه که هر مادر و پسری که واسه خواستگاری من میان تا رشتمو میفهمن میرن پشت سرشونو نگاه هم نمیکنن یا میگن شرطمون اینه درس نخونی !!!!
واقعا یه ایرادی که بنظرم بیشتر ما مذهبیا داریم تعصب بی جا و بیخودمونه ، چون اکثر پسرای مذهبی رو که دیدم میگن ما دوس نداریم خانممون توی محیط قوه قضائیه و دادگستری کار کنه .. اخه برادر من !!! مگه همه میرن بالا سر مجرم؟؟؟ بعضیا میرن وکیل حقوقی میشن ، بعضیا وکیل خانواده میشن این کجاش بده؟؟؟ تا کی میخای زنتو از جامعه دور کنی؟؟؟ این دعواها و چیزایی که تو دادگاها هست واقعیت جامعه ماست ...
#گلبم_هرروز_درد_میگیره
#اسیر_شدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصورم از دختری که قراره شما به جامعه تحویل بدین🙄
سلام وقتتون بخیر باشه
آقای محمدی تصور بقیه از دختر شما خیلی بامزه بود😂😂
با خودم گفتم ای جان چه دختر خوبیه داره اب میبره برای برادرهاش
نگو نقشه ی شوم داشته 😂😂😂
روزمو ساخت قشنگ
#دختر_محمدی
#اسیر_شدید_به_مولا