•
جملات قصارِ ماندگاری
از سید شهیدان اهلِ قلم
آقا سیدمرتضی آوینی
● گفتم دلم بیقرار است
و نا آرام و تو گفتی:
«قرار دل عشاق در بی قراری است.»
● گفتم این چه سری است
که اینچنین سر گشته ایم
در برزخ میان عقل و عشق؟
و تو گفتی:
«این هر دو عقل و عشق
را خداوند آفرید تا وجود انسان
در حیرت میان عقل و عشق معنا شود.»
● یادت هست که چگونه
مسحور سخنانت گشته بودم
و چقدر دلم میخواست که چون
تو بگویم و بنویسم و وقتی از تو
پرسیدم که آیا فلسفه خوانده ای؟
و تو در جوابم گفتی:
«باید پذیرفت که تظاهر به دانایی
هرگز جایگزین دانایی نمیشود
و حتی از این بالاتر دانایی نیز
با تحصیل فلسفه حاصل نمیشود.»
● یادت هست وقتی در نگاهم
شک را دیدی و من شرمسار
چشمم را فرو بستم گفتی:
«تا شک نباشد کی میتوان
به یقین رسید و تا شب نباشد
کی میتوان به حقیقت نور واصل شد.»
● گفتمت چرا اینگونه؟! چرا خون ؟!
و تو گفتی:
«در عالم رازی هست که جز
به بهای خون🩸فاش نمیشود.»
#شهیدآسدمرتضیآوینی
#روایتگرراهآسمان
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada