📌 " رفیق، گر تو رسیدی، سَلام ما را هم برسان..."
🔹️ محبت و رفاقت شهدا به روایت حاج حسین یکتا: بهت بگم #رفیقبازی اونجا(توی جبهه) چه جوری بود؟!
◇ میدیدی میرفتن توی بیابون باهمدیگه قبر کنده بودن!
◇ میدیدی میرفتن یهجایی سجاده پهن میکردن، باهمدیگه نماز میخوندن؛
◇ میدیدی دوتایی باهمدیگه زیارت عاشورا میخونن؛
◇ میدیدی دوتایی باهمدیگه دارن قول و قرار میذارن.
◇ میدیدی که عه! ؛ باهم صیغه عقد اخوت و برادری خوندن...
◇ میدیدی که مرگ بازیچه بود براشون و شهادت تو مشتشون بود و...
#رفاقت_تا_شهادت
#شفاعت_رفیق
#روایتگری
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال صبحانهای باشهدا را با کلیک بر روی آدرس زیر پیگیری و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 خط شِکن باش!
🔹 غیر از زیر تانک رفتن یک قصه از شهید فهمیده بگو...
🎙روایتگری : حجتالاسلام والمسلمین وکیلپور
◇ #امام_خمینی_ره
رهبر ما آن طفل دوازده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.
◇ خداوندا!
من از پیشگاه مقدس تو عذر می خواهم، که کودکان و جوانان عزیز ما، خود را فدا کنند و ما بهره کشی نماییم.
📚 (صحیفه امام ج ۱۴ ص ۷۴)
#شهید_محمد_حسین_فهمیده🌷
#شهید_نوجوان
#روایتگری
🔹️ صبحانه ای با شهدا
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ ″مدلچمران″
◇ اینمدلزندگیکردن،آساننیست⁉️
#روایتگری
#شهیددکترمصطفیچمران
🔹️ صبحانه ای با شهدا
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
21.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•
شهیدانهزیستنآقامهدیزینالدین
صحنهی جالب و درس آموز از روبرو شدنِ
شهید زینالدین با سرهنگ عراقی که به
او سیلی زده بود ...
[یکیاززیباترینکلیپهاییکهبرایشهداتولیدشده]
او یکی از خاطراتش را اینگونه برایمان
تعریف کرد:
برای شناسایی با موتور به منطقه دشمن
وارد شدم. مسافت زیادی را رفته بودم و
برای رفع خستگی وارد چادر یک افسر
عراقی شدم. در آنجا برای خودم چای هم
ریختم.
بعد از دقایقی افسر عراقی وارد چادر شد
و چون فکر میکرد سرباز هستم و بدون
اجازه وارد چادرش شدهام، سیلی به من زد؛
من هم احترام نظامی گذاشتم و بدون
اینکه او متوجه شود من ایرانی هستم،
از چادر بیرون آمدم.
در جریان همان عملیات آن افسر عراقی
را اسیر کردیم و او من را شناخت و باورش
نمیشد فرمانده لشکر توانسته باشد به
خاکشان نفوذ کند.
در این حین مادرم به آقا مهدی گفت:
کاش آن سیلی که افسر عراقی به تو زده
بود را تلافی میکردی! اما آقا مهدی گفته بود،
که آن افسر بعثی، اسیر ما بود و ما
نباید با اسیر رفتار تندی میکردیم.
#شهدا
#روایتگری
#سبک_زندگی
🔹️ صبحانه ای باشهدا
@sobhaneh_ba_shohada
4_5976560297916239033.mp3
6.43M
•
قُمارباز!
#شهدا،
ما تو این شهر
باختیم اومدیم اینجا...!!!
روایتی از حاج حسین کاجی
[#روایتگری]
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada