👌🌸
✅ بهترین #خیرات برای #اموات چه کاری است؟
✍با توجه به اینکه #اموات دستشان از اعمال خیر کوتاه است؛ به #احسان و #دعاى فرزندان و خویشان و دوستان #مؤمن خود، نیازمندند.
مرحوم #«علاّمه_مجلسى» مى فرماید: مخصوصاً دعا کردن براى آنان در #نماز_شب و بعد از نمازهاى #فریضه و در مکان هاى زیارتى خوب است و براى پدر و مادر باید بیشتر دعا کرد و #اعمال خیر براى آنان بجا آورد.
«عمده #خیرات براى پدر و مادر، اداى قرض آنان و اداى حقوق خدا و خلق از جانب آنان است».[۱]
در روایتى آمده است که رسول خدا(ص) فرمود: براى #مردگان خود هدیه بفرستید! گفتند: #هدیه براى آنان چیست؟ فرمود: #«صدقه_و_دعا».[۲]
همچنین فرمود: #ارواح #مؤمنان هر #جمعه، به #آسمان دنیا در برابر خانه ها و منزل هاى خود مےآیند و با صداى #غمناکى ندا مےدهند که اى خانواده ما، اى فرزندان ما و اى پدر و مادر و خویشان ما!
به ما مهربانى کنید؛ از اموالى که در دست ما بود (و اکنون در اختیار شماست) با دادن درهمى و قرص نانى و جامه اى نسبت به ما #ترحّم آورید، که خداوند شما را از جامه #بهشت بپوشاند!رسول خدا(ص) که این جملات را فرمود گریه کرد و صحابه نیز همراه او گریستند....[۳]😭
همچنین آن حضرت فرمودند: هر #صدقه اى که براى میّت داده مےشود، فرشته اى آن را به مانند طبقى از نور مى گیرد و به کنار #قبر مى آورد و مى گوید: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْقُبُورِ» این #هدیه را #خانواده شما براى شما فرستاده اند. آنگاه آن #میّت این هدیه را تحویل مى گیرد و وارد #قبرش مےکند که همین سبب فراخى #قبرش (و #آسایش و آسودگى او) مى گردد.
امام #صادق(علیه السلام) فرمود: #ثواب #اعمال خیر، براى کسى که براى #مردگان انجام مى دهد، براى او و براى آن مرده، هر دو نوشته مى شود.
📚 منابع:
۱. زاد المعاد، صفحه ۵۷۳.
۲. مستدرک الوسائل، ج۲، ص۴۸۴، حديث ۲۳.
۳. همان مدرک، حديث ۲۴.
#به_یاد_درگذشتگان_فاتحه_و_صلوات
@sobhbekheyrshabbekheyr
هدایت شده از 🌸 آرامِش اِلهــــ♡ــــی 🌸
یه #هدیه ی خاص براتون دارم❤️🍃
🌺ابتدا نیت کنید و از بین عدد ۱ تا 9 یک عدد انتخاب کنید و روی پاکت اون شماره بزنید و هدیه تون رو دریافت کنید☺️
پاکت ۱
پاکت ۲
پاکت ۳
پاکت ۴
پاکت ۵
پاکت ۶
پاکت ۷
پاکت ۸
پاکت ۹
این نامهها برگرفته از توقیعات
امام زمان برای شیعیانشون هست✨
#انتشار_حداکثری_باشما
#همراهیقشنگشما
اللهم عجل لولیک الفرج🤲💚🤲
🌸🌹🌸🌹🌸🌹
@Mmmm313m
🌸🌹🌸🌹🌸🌹
هدایت شده از 🇮🇷صبح بخیر شب بخیر
👌🌸
✅ بهترین #خیرات برای #اموات چه کاری است؟
✍با توجه به اینکه #اموات دستشان از اعمال خیر کوتاه است؛ به #احسان و #دعاى فرزندان و خویشان و دوستان #مؤمن خود، نیازمندند.
مرحوم #«علاّمه_مجلسى» مى فرماید: مخصوصاً دعا کردن براى آنان در #نماز_شب و بعد از نمازهاى #فریضه و در مکان هاى زیارتى خوب است و براى پدر و مادر باید بیشتر دعا کرد و #اعمال خیر براى آنان بجا آورد.
«عمده #خیرات براى پدر و مادر، اداى قرض آنان و اداى حقوق خدا و خلق از جانب آنان است».[۱]
در روایتى آمده است که رسول خدا(ص) فرمود: براى #مردگان خود هدیه بفرستید! گفتند: #هدیه براى آنان چیست؟ فرمود: #«صدقه_و_دعا».[۲]
همچنین فرمود: #ارواح #مؤمنان هر #جمعه، به #آسمان دنیا در برابر خانه ها و منزل هاى خود مےآیند و با صداى #غمناکى ندا مےدهند که اى خانواده ما، اى فرزندان ما و اى پدر و مادر و خویشان ما!
به ما مهربانى کنید؛ از اموالى که در دست ما بود (و اکنون در اختیار شماست) با دادن درهمى و قرص نانى و جامه اى نسبت به ما #ترحّم آورید، که خداوند شما را از جامه #بهشت بپوشاند!رسول خدا(ص) که این جملات را فرمود گریه کرد و صحابه نیز همراه او گریستند....[۳]😭
همچنین آن حضرت فرمودند: هر #صدقه اى که براى میّت داده مےشود، فرشته اى آن را به مانند طبقى از نور مى گیرد و به کنار #قبر مى آورد و مى گوید: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْقُبُورِ» این #هدیه را #خانواده شما براى شما فرستاده اند. آنگاه آن #میّت این هدیه را تحویل مى گیرد و وارد #قبرش مےکند که همین سبب فراخى #قبرش (و #آسایش و آسودگى او) مى گردد.
امام #صادق(علیه السلام) فرمود: #ثواب #اعمال خیر، براى کسى که براى #مردگان انجام مى دهد، براى او و براى آن مرده، هر دو نوشته مى شود.
📚 منابع:
۱. زاد المعاد، صفحه ۵۷۳.
۲. مستدرک الوسائل، ج۲، ص۴۸۴، حديث ۲۳.
۳. همان مدرک، حديث ۲۴.
#به_یاد_درگذشتگان_فاتحه_و_صلوات
@sobhbekheyrshabbekheyr
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
🐎 #آفــٺــاب_در_حجــــــاب
🌴قسمت #چہاردهم
#فقرا و #مساکین شهر از این خبر، #مطلع و #مسرور شدند....
چرا که #عطرولیمه_ازدواج_تو، اول سحورى در خانه آنها را نواخت....
و پس از آن ، دیگران و دیگران آمدند و این ازدواج مبارك را تهنیت گفتند.
#دو_نوجوانى که اکنون به سوى تو پیش مى آیند، ثمره همین ازداوجند...
گرچه از مقام حسین مى آیند،
اما ماءیوس و خسته و دلشکسته اند.
هر دو یلى شده اند براى خودشان.به شاخه هاى شمشاد مى مانند.
هیچگاه به دید فروشنده ، اینسان به آنها نگاه نکرده بودى....
چه بزرگ شده اند،
چه قد کشیده اند،
چه به کمال رسیده اند.
جان مى دهند براى #قربانى کردن پیش پاى #حسین ،
براى #بازپس_دادن_به_خدا.
براى #عرضه در بازار عشق.
علت خستگى و شکستگى شان را مى دانى...
حسین به آنها #رخصت میدان رفتن #نداده است.
از صبح، بى تاب و قرار بوده اند و مکرر پاسخ #منفى شنیده اند...
#پیش از #على_اکبر، بار سفر بسته اند اما امام پروانه پرواز را به على اکبر داده است...
و این آنها را #بى_تاب_تر کرده است.
علت بى تابى شان را مى دانى اما آب در دلت تکان نمى خورد.
مى دانى که قرار نیست اینها دنیاى پس از حسین را ببینند.
و ترتیب و توالى رفتن هم مثل همه ظرائف دیگر، پیش از این در لوح محفوظ رقم خورده است.
لوحى که پیش چشم توست.
اصلا اگر بنا بر فدیه کردن نبود، غرض از زادن چه بود؟
اینهمه سال ، پاى دو گل نشسته اى تا به محبوبت #هدیه اش کنى . همه آن رنجها براى امروز سپرى شده است و حالا مگر مى شود که نشود.
در #مدینه هم وقتى #قصد حسین از سفر، به گوش تو رسید،
این دو در شهر #نبودند،...
اما معطلشان نشدى.... مى دانستى که هر کجا باشند، #نهم_محرم ، جایشان در #کربلاست!
بى درنگ از #عبداالله خداحافظى کردى و به خانه #حسین درآمدى.
#بهانه زیستن پدید آمده بود،
و یک لحظه بیشتر با حسین زیستن غنیمت بود.
هر دو وقتى در منزلى بین راه ، به کاروان #رسیدند و تو را از دیدارشان متعجب ندیدند، #شگفت_زده شدند.
گمان مى کردند که تو را ناگهان #غافلگیر خواهند کرد و بهت و حیرتت را بر خواهند انگیخت...
اما وقتى در نگاه وتبسم تو جز آرامش نیافتند، با تعجب پرسیدند:
_✨مگر از آمدن ما خبر داشتید؟
و تو گفتى :
_✨شما براى همین روزها به دنیا آمده بودید. مگر مى شد #امام من جایى باشد و #عون و #محمد من جاى دیگر؟
این روزها باید جاده همه عشقهاى من به یک نقطه #منتهى شود. بدون شما دوپاره تن این ماجرا چگونه ممکن مى شد؟
اکنون هر دو #بغض کرده و لب برچیده آمده اند که :
_✨مادر! امام رخصت میدان نمى دهد. کارى بکن.
تو مى گویى :
_✨عزیزان ! پاى مرا به میان نکشید.
محمد مى گوید:
_✨چرا مادر؟ تو #خواهر امامى ! #عزیزترین محبوب اویى.
و تو مى گویى :
_✨به همین دلیل نباید پاى مرا به میان کشید. نمى خواهم امام گمان کند که #من شما را راهى میدان کرده ام . نمى خواهم امام گمان کند که #من دارم عزیزانم را فدایش مى کنم . گمان کند که #من بیشتر از شما #شائقم به این ماجرا.
گمان کند... چه مى گویم . او اما م است ،
در وادى #معرفت او گمان راه ندارد. او چون آینه همه دلها را مى بیند و همه نیتها را مى خواند.
اما...اما من اینگونه #دلخوشترم . این دلخوشى را از مادرتان دریغ نکنید.
عون مى گوید:
_✨امر، امر شماست مادر! اما اگر چاره اى جز این نباشد چه ؟ ما همه #تلاشمان را کردیم . پیداست که امام نمى خواهد شما را #داغدار ببیند. #اندوه شما را #تاب نمى آورند. این را #آشکارا از #نگاهشان مى شود فهمید.
محمد مى گوید:
_✨ماندن بیش از این قابل تحمل نیست مادر! دست ما و دامنت!
تو چشم به #آسمان مى دوزى...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
🐎 #آفــٺــاب_در_حجــــــاب
🌴قسمت #پنجاه
نه، باور نمى توان کرد....
اینهمه #زیور و #تزیین و #آذین براى چیست؟
این صداى #ساز و #دهل و #دف از چه روست؟
این #مطربان و #مغنیان درکوچه و خیابان چه مى کنند؟
این مردم به #شادخوارى کدام #فتح و #پیروزى اینچنین دست مى افشانند و پاى مى کوبند؟
در این چند صباح،....
چه اتفاقى در عالم افتاده است ؟
چه بلایى ،
چه حادثه اى ،
چه زلزله اى ،
#کوفه و #مردمش را اینچین #دگرگون کرده است؟
چرا #همه_چشمها #خیره به این کاروان #غریب است ؟
به دختران و زنان #بى_سرپناه ؟
این چشمهاى #دریده از این کاروان چه مى خواهند؟
فریاد مى زنى :
_✨اى اهل کوفه ! از خدا و رسولش شرم نمى کنید که چشم به #حرم_پیامبر دوخته اید؟
از خیل #جمعیتى که به نظاره ایستاده اید، زنى پا پیش مى گذارد و مى پرسد:
_شما اسیران ، از کدام فرقه اید؟
پس این جشن و پایکوبى و هیاهو براى ورود این کاروان کوچک اسراست ؟!
عجب !
و این مردم نمى دانند که در فتح کدام جبهه،
در #پیروزى_کدام_جنگ
و براى #اسارت کدام دشمن ،
پایکوبى مى کنند؟
نگاهى به اوضاع #دگرگون شهر مى اندازى...
و نگاهى به کاروان خسته اسرا....
و پاسخ مى دهى :
_✨ما اسیران ، از خاندان محمد مصطفائیم!
زن ، گاهى پیشتر مى آید و با #وحشت و #حیرت مى پرسد:
_و شما بانو؟!
و مى شنود:
_✨من زینبم! دختر پیامبر و على.
و زن #صیحه مى کشد:
_خاك بر چشم من!
و با شتاب به #خانه مى دود و هر چه #چادر و #معجز و #مقنعه و #سرپوش دارد، پیش مى آورد و در میان #گریه مى گوید:
_بانوى من ! اینها را میان بانوان ودختران کاروان قسمت کنید.
تو لحظه اى به او و آنچه آورده است ، نگاه مى کنى....
زن، التماس مى کند:
_این #هدیه است. تو را به خدا بپذیرید.
لباسها را از دست زن مى گیرى و او را دعا مى کنى.
پارچه ها و لباسها، دست به دست میان زنان و دختران مى گردد....
و هر کس به قدر #نیاز، تکه اى از آن بر مى دارد.
#زجر_بن_قیس که #زن را به هنگام این مراوده دیده است، او را دشنام مى دهد و مى دهد و دنبال مى کند....
زن مى گریزد...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓