eitaa logo
صبح حسینی
461 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صبح حسینی
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد  حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد   حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی  در هاله‌ای از گیسویی خاکستری باشد  دختر دلش پر می‌کشد، بابا که می‌آید،  موهای شانه کرده‌اش در معجری باشد  ای کاش می‌شد بر تنش پیراهنی زیبا ...  یا لااقل پیراهن سالم‌تری باشد   سخت است هم شیرین زبان‌ باشی و هم فکرت  پیش عموی تشنه‌ی آب آوری باشد  با آن‌همه چشم انتظاری باورش سخت است  سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد  شلاق را گاهی تحمل می‌کند شانه  اما نه وقتی شانه‌های لاغری باشد  اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد  دور و برِ گم گشته‌ی بی‌یاوری باشد  خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد،  چشمش به دنبال علی اصغری باشد  وای از دل زینب که باید روز و شب انگار  در پیش چشمش روضه‌های مادری باشد  وای از دل زینب که باید روضه‌اش امشب  «بابا ! مرا این بار با خود می‌بری؟» باشد  بابا ! مرا با خود ببر، می‌ترسم آن بدمست  در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد   باید بیایم با تو، در برگشت می‌ترسم  در راه خار و سنگ‌های بدتری باشد  باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه  شاید برای او شب راحت تری باشد؟  (قاسم صرافان ) سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هدایت شده از صبح حسینی
طفلی اگر بزرگ شود با کریم ها یک روز میشود خودش از کریم ها عبدلله حسین شدم از قدیم ها دل میدهند دست عمو ها یتیم ها   طفل حسن شدم بغلت جا کنی مرا تو هم عمو شدی گره ای وا کنی مرا   آهی که میکِشد جگر من ، مرا بس است شوقی که سر زده به سر من ، مرا بس است وقتی تو میشوی پدر من ، مرا بس است یک بار گفتن پسر من ، مرا بس است   از هیچ کس کنار تو بیمی نداشتم از عمر خویش ، حس یتیمی نداشتم   دستي كريم هست كه نذر خدا شود وقتي نياز بود ، به وقتش جدا شود از عمه ام بخواه كه دستم رها شود هركس كه كوچك است ، نبايد فدا شود؟   بايد براي خود جگري دست و پا كنم با دست كوچكم سپري دست و پا كنم   ديگر بس است گرم دلِ خويشتن شدن آماده ام كنيد براي كفن شدن حالا رسيده است زمان حسن شدن آماده ي مبارزه ي تن به تن شدن   يك نيزه اي نماند دفاع از عمو كنم؟! يورش بياورم ، همه را زير و رو كنم؟!   آماده ام كه دست دهم پاي حنجرت تير سه شعبه اي بخورم جاي حنجرت شايد كه نيزه اي نرود لاي حنجرت دشمن نشسته مستِ تماشاي حنجرت   سوگند اي عمو به دلِ خونِ خواهرت تا زنده ام جدا نشود سر ز پيكرت   اين حفره روي سينه ي تو اي عمو ز چيست؟ اين زخم ِ روي سينه ي تو ارثِ مادريست اين جاي زخم نيزه و شمشيرها كه نيست بر روي سينه ي تو عمو جان جاي پاي كيست؟   عبداللهت نمُرده ذبيح از قفا شوي بر روي نيزه هاي شكسته فدا شوي http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
بی تو در بین حرم بانگ عزا افتاده وای قاسم عوض وا عطشا افتاده   چاره ای کن که نمانند به روی دستم عمه ات از نفس و نجمه ز پا افتاده   گيسويِ مادر ِ تو باز شده در خيمه تا كه گيسويِ تو در دستِ بلا افتاده   کار، کار نظر شوم حرامی ها بود  اگر این لاله ی انگشت نما افتاده   به دلم ماند عمو نه که بگویی بابا لبت از زمزمه از خنده چرا افتاده   خیز شاید کمک لرزش پایم باشی کارم از رفتن اکبر به عصا افتاده شده دشوار تماشاي تو از سمت حرم چقَدَر سنگ ميانِ تو و ما افتاده   لشگری قصد طواف تو رسید و رد شد بدنی سرخ در این سعی و صفا افتاده   دست در زیر تنت برده ام و میپرسم بین این ساقه چرا این همه تا افتاده   قد کشیدی کمی از پا و کمی از سینه بین اندام تو این فاصله ها افتاده   هر کجا تاخته اسبی کمی از تو رفته لخته خونت همه جا در همه جا افتاده   بوی تو پخش شده بس که تنت بخش شده سر این واژه چرا چند هجا افتاده   کاکلت قطع شد و حرمله در دستش برد اثر پنجه ی او بر سر و پا افتاده   می برم تا در خیمه قد و بالایت را چند عضوی ز تو ای وای کجا افتاده   شیشه ی خورد من آرام نفس زن بدجور استخوان های شکسته به صدا افتاده   ای ضریح حسنم زود مشبّک شده ای در حرم با تو دو وا حسنا افتاده حسن لطفی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
10.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد 😭😭😭 چشم حرامی با حرم روبرو شد 😭😭😭😭 https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
1_438820131.mp3
6.26M
🔳 🌴یه قلب مبتلا تو این سینه است 🌴مریضم و دوام ابالفضل 🎤
زیارت ناحیه - مطیعی.mp3
49.49M
🏴 زیارت ناحیه مقدسه با صدای حاج میثم مطیعی 🌹اینجا معراج شهداست👇 @tafahoseshohada
نزدیک مغرب است چه باد مخالفی نزدیک مغرب است ندا داد هاتفی ای کشته فتاده به صحرا حسین من ای میوه رسیده زهرا حسین من ای بانی قیامت کبرا حسین من ای صاحب شفاعت عظما حسین من مغرب شد و گذشت و حالا شب آمده بعد از تمام حادثه ها زینب آمده زینب رسید و خاطره ها را مرور کرد از بین نیزه های شکسته عبور کرد آهی کشید و گفت «أأنت اخی»حسین اینجا گریز روضه ی ما جفت و جور کرد بشنید یا «اخی الیً»صبور باش دل را به امر حنجر پاره صبور کرد در آخرین دقایق گودال قتلگاه هر نیزه ای به گونه ای عرض حضور کرد قلب ز شعله دلخورش آتش گرفته است ناگاه دید چادرش آتش گرفته است علی اکبر لطیفیان علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از شبهای با شهدا
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
آنقدر داغ بود از تب که آب اگر بود بر لبش می‌سوخت احتیاجی نبود بر آتش خیمه هم داشت از تبش می‌سوخت درد را چاره‌ای اگر بکند چه کند با غمِ پریشانیش نیست آبی که دستمالی خیس بگذارند روی پیشانیش خویش را می‌خورد ، ندارد جان قوَتی نیست جز تقلا حیف یک به یک می‌روند یاران و چاره‌ای نیست جز تماشا حیف بارها شد به دست بی جانش پرده‌ی خیمه را به بالا زد شاهدِ مقتل همه ، هربار به سرِ خویش دستِ خود را زد دید از خمیه روی یک نقطه لشکری را که بی هوا می‌ریخت دید در بین راه تا به حرم چقدر اکبر از عبا می‌ریخت بین بستر نشست در خیمه زد به سر با دو دست در خیمه تا صدای برادرش آمد کمرِ او شکست در خیمه باز هم پرده را کناری زد قاسمش بود و سنگ باران بود یک یتیم و هزارها ... می‌دید لحظه‌ی پایکوبی سواران بود ناله‌ی دختران به او فهماند دستهایی میان راه اُفتاد دید از خیمه خواهرش غَش کرد مادری بینِ خیمه‌گاه اُفتاد پرده را زد کنار و گفت ای وای حرمله آمده گلو بزند او خجالت کشید وقتی دید پدرش رفته است رو بزند بی برادر شدن چه حسی داشت کمرش را دو مرتبه خَم کرد تشنه‌ای بود یک سپاهی که هرچه آورده بود دَرهَم کرد چند باری فقط برای وداع پدرش بوسه‌اش زد و برگشت دید در قتلگاه خولی را سمت گودال آمد و برگشت او گرفت از عصا که برخیزد تا پدر تکیه داد بر نیزه او زمین خورد تا حسین اُفتاد داد می‌زد بجای سرنیزه گرد و خاکی بلند شد فهمید آخرش شمر با سنان آمد غم ناموس دارد او یعنی عمه‌اش هم نفس زنان آمد عمه فریاد می‌زند که نزن چکمه بردار احترامش کن چقدر کُند می‌بُرد تیغت زیر و رویش نکن تمامش کن * * خیمه‌ای که نگاهبانش بود ناگهان سوخت بر سرش اُفتاد بعد از آن سی و پنج سال آقا ناله می‌زد که مادرش اُفتاد.... حسن لطفی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini