این قافله هرچه شتابش بیشتر شد
دلشوره های آفتابش بیشتر شد
جای تمام نخلها لشگر درآمد
باهر قدم یعنی سرابش بیشتر شد
یک محمل و هجده نگهبان دلاور
ماهی که هر منزل حجابش بیشتر شد
پایین که می آید ز محمل قاسمش هست
عباس هم آمد رکابش بیشتر شد
از اسم اینجا میشود حس عطش کرد
سقا رسید و مشک آبش بیشتر شد
چشم حسین افتاد بر سرنیزه هاشان..
دید اکبرش را اضطرابش بیشتر شد
خیره به طغیان فرات است آه اما
دلواپسی های ربابش بیشتر شد
شش ماهه هم فهمید اینجا قتلگاه است
بی تابی هنگام خوابش بیشتر شد
راوی نوشته روز عاشورا که آمد
تیر سه شعبه پیچ و تابش بیشتر شد
بستند با هر زحمتی بر نی سرش را
بالای نی کار طنابش بیشتر شد
شرم رباب از چشمهای شیرخوارش
از رفتن بزم شرابش بیشتر شد
ده روز دیگر همسفر باشمر هستند
مجروح سیلی سنان یا شمر هستند
سیدپوریا هاشمی
#ورود_به_کربلا
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده!
چه تند می رود! این ساربانِ وا مانده
خدا به خیر کند! باز گم شدم بابا
بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده
بگو چه کار کنم! تا به عمه ام برسم؟
توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده
خودت که داخلِ گودال گیر افتادی!
عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟
به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم
دوباره چادر من دستِ خارها مانده
بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد
سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده
کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟
به جان سپردن من چند ربنا مانده؟
به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست!
پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟
وحید قاسمی
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بردن نام تو هر چند خطر داشت پدر
دخترت عشق تو را مد نظر داشت پدر
ذره ای ترس به دل راه ندادم زیرا
دخترت مثل علمدار جگر داشت پدر
عمه نگذاشت که اطفال تو سیلی بخورند
قافله در همۀ راه سپر داشت پدر
چوب زد بر لب تو تا که مرا زجر دهد
این یزید از دل من خوب خبر داشت پدر
آنقدر زیر لبم ذکر خدا را گفتم
تاکه دست از سر لب های تو برداشت پدر
غنچه ای بودم و از ساقه شکستند مرا
ضربۀ دست عدو حکم تبر داشت پدر
بهترین وقت ملاقات خدا نیمه شب است
دخترت وقت سحر قصد سفر داشت پدر
علی ذوالقدر
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
با وجودی که پدرجان گله خیلی دارم
نوه ی فاطمه ام حوصله خیلی دارم
وسط آن همه اسباب جسارت بر ما
نفرت از سلسله و هلهله خیلی دارم
قد کشیدم بزنم بوسه به رویت بر نی
دیدم از گونه ی تو فاصله خیلی دارم
عقب افتادنم از قافله زجرآور شد
گفتم ای زجر نزن آبله خیلی دارم
باعث زحمت جمع اسرا من بودم
خجلت از عمه در این قافله خیلی دارم
با وجودی که سر از پیکر تو شمر برید
من شکایت ولی از حرمله خیلی دارم
محسن صرامی
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود
زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود
درد رقیه تو پدر جان یتیمی است
درد سه ساله تو مداوا نمی شود
شأن نزول رأس تو ویرانه من است
دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی شود
بی شانه نیز می شود امروز سر کنم
زلفی که سوخته گره اش وانمی شود
بیهوده زیر منت مرهم نمی روم
این پا برای دختر تو پا نمی شود
صد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند
خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود
چوب از یزید خورده ای و قهر با منی
از چه لبت به صحبت من وا نمی شود
کوشش مکن که زنده نگهداری ام پدر
این حرف ها به طفل تو بابا نمی شود
شاعر: محمد سهرابی
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بیا تا بگردیم دور سر تو
الهی فدای دو چشم تر تو
چگونه در این خیمه سالم بمانیم؟
که دیدیم در خون تپید اکبر تو
تو و دخترت داغدار جوانید
و ما شرمسار تو و دختر تو
تو را جان این کودک شیرخواره
سرِ ما فدای سرِ اصغر تو
بفرما قبول این دو قربانی ات را
دو تا هدیه ایم از سوی خواهر تو
اجازه بده جان مادر بزرگ
که ماهم بمیریم زیر پر تو
نبینیم هرگز که ماتم بگیری
امیری حسین ونعم الامیری
برادر چرا غم گرفته صدایت؟
دوتا دسته گل هدیه دارم برایت
دوتا شاخ شمشاد رعنا و زیبا
دو حیدر نصب دو مرید ولایت
خودم که نشد جان دهم در رکابت
برادر! جگرگوشه هایم فدایت
همه هستی ام، پاره های تنم را
خودم با دو دستم بریزم به پایت
سر بچه هایم فدای سر تو
سر من فدای سر بچه هایت
من و بچه هایم فدای رقیه
بمیریم الهی برای رقیه
چگونه تو را غرق در غم ببینند؟
چگونه بمانند و ماتم ببینند؟
پسرهای باغیرت من چگونه
بمانند و قد مرا خم ببینند؟
چگونه سرت را روی نیزه ها و
تنت را به گودال درهم ببینند؟
چگونه به دستان طفلان طناب و
به رخسار، سیلی محکم ببینند؟
چگونه مرا در لباس اسارت
گرفتار و بی یار و محرم ببینند؟
چگونه بمانند در مجلس شام
و بزم شرابی فراهم ببینند؟
چگونه رباب و من و حرمله را
به هرکوی و بازار باهم ببینند؟
اجازه بده که برایت بمیرند
نباشند بعدازتو ماتم بگیرند
علی اکبر لطیفیان
#مرثیه_دوطفلان_زینب علیهمالسلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872