eitaa logo
صبح حسینی
470 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
 بعد من کار تو خواهر سخت است  دیدن داغ برادر سخت است  آخرین لحظه به هنگام وداع  آه بوسیدن دختر سخت است  بوسۀ زیر گلو قبل وداع  بعد از آن بوسه حنجر سخت است  دیدن گریۀ یک طفل صغیر  پیشِ گهوارۀ اصغر سخت است  خواهرم روز دگر وقت سفر  دیدن پیکر بی سر سخت است  معجر خود گِره محکم بزنید  حملۀ دشمن کافر سخت است  بی علمدار شدن در صف جنگ  غصۀ میر دلاور سخت است  به اسیریِ تو و کشتنِ من  خندۀ این همه لشگر سخت است  مضطرب بر سَرِ تلّی از خاک  دیدن نیزه و خنجر سخت است  پیش چشم نگرانت، دعوا  بر سر پیکر پرپر سخت است  بعد من خیمه که غارت بشود  غربت آل پیمبر سخت است  پیش چشم همۀ اهل حرم  غارت چادر مادر سخت است  کعب نی خوردن تو جای همه  دیدن زخم مکرر سخت است  پشت دروازه در آن مرکز کفر  خطبۀ دختر حیدر سخت است  (محمود ژولیده) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
گفتم اگر سرت نبود پیکر تو هست مادر اگر که نیست ولی خواهر تو هست اما چه پیکری که چه راحت بلند شد دیدم که عضوهات به یک نقطه بند شد روی زمین به فاصله افتاده پیکرت حتما به دست حرمله افتاده پیکرت صحبت به سمت نیزه کنم یا به قتله گاه رویم کدام سوی کنم شاه بی سپاه تا صبح روی خاک پر از رد پا شوی ترسم که با نسیم سحر جا به جا شوی حلق تو را همینکه سر نیزه دوختند قیمت گذاشتند و پس از ان فروختند دعوا سر تو شدت سختی گرفته است ما بینشان رقابت سختی گرفته است معلوم میشود چقدر بد شکسته ای از نیزه ای به نیزه دیگر نشسته ای آواز سنگ هر چقدر رنج اور است اما صدای نعلِ نویِ اسب بدتر است ترکیب عضوهای تو را بخش میکنند این اسب ها حسینِ مرا پخش میکنند حسن کردی   http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
آه از آن روز که جان از تن خواهر می رفت سنگ ها بال زنان سوی برادر می رفت آسمان ها و زمین داشت به هم می پیچید سمت گودال کسی دست به خنجر می رفت ساعتی بعد که آتش به حرم بر پا شد همه سر ها به روی نیزه ي لشگر می رفت خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست بین گهواره ی خالی دل مادر می رفت از یتیمان حرم نیز غنیمت بردند گوشواره که نه گیسو پی معجر می رفت نیمه شب با عجله داشت خبر را میبرد یک نفر در طمع جایزه با سر می رفت علي صالحي   http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
انگار که ختم غائله می کردند با حکم امیر ولوله می کردند با چکمه و یا که اسب تازه نفسی بر روی تن تو هروله می کردند یک عده ی هرزه ، لاابالی ، رقاص بالای سر تو هلهله می کردند یک عده که از فرات بر میگشتند آب تعارف شمر و حرمله می کردند یک عده ی بی شرف ، لجن ، بی ناموس ناموس تو را به سلسله می کردند کعب نی و تازیانه و سر نیزه آماده برای قافله می کردند ای کاش برای حفظ حرمت ها هم تعیین حدود فاصله می کردند در شام کسانیکه سرت چرخاندند از شمر تقاضای صله می کردند علیرضا خاکساری   http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
خبری نیست از تو و کفنت یوسف من کجاست پیرُهنت  یادگاری ز جنگ حک شده است مُهری از سمِّ اسب روی تنت  تا خود حشر بر سنان لعنت که فرو کرده نیزه در دهنت پیرمردان ناتوان حتّی با عصا می زدند بر بدنت  همه جا را سیاه می دیدی به فدای نفس نفس زدنت استخوان های سینه ی تو شکست شمر وقتی که روی سینه نشست آینه بودی و ترک خوردی از همه بی هوا کتک خوردی قتلگاهت نگو که غوغا بود سر پیراهن تو دعوا بود کاش مادر نبود در گودال از بد روزگار امّا بود مهدی پورپاک http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اي آيه هاي فجرِ من از آسمان بگو از زخمِ بي شماره ات اي بي نشان بگو  معراجِ ارجعي تو در خون چه سان گذشت در ازدحامِ آن همه تيغ و سنان بگو من شرح مي دهم غمِ تاراجِ خيمه را از خنجرِ شقاوت و اين ساربان بگو  سرداده اند قهقه وقتي كه خواندمت از حنجرِ شكسته ات اين بار جان بگو  دارند مي برند در اين عصرِ بدرقه پشتِ سرِ مسافرِ كوفه اذان بگو  اوّل زنِ اسيرِ بني هاشمي شدم تا انتهاي رفتنِ در ريسمان بگو عباسِ غيرتي من از نيزه پاسخي بر طعنه هاي حرمله ي بد دهان بگو  قامت ببند و ماهِ شب تارِ من بمان در كوچه هاي زجر هوادارِ من بمان  اشكِ فراق چشمِ ترم را گرفته است خنجر كشيده غم جگرم را گرفته است  از تو بگو چگونه خداحافظي كنم؟ بُغضي گلويِ نوحه گرم را گرفته است  ترسم كه پاي دختر تو لِه شود در اين زنجيرها كه پاي حرم را گرفته است  از خيمه هاي سوخته هر قدر مانده است چادر كه رفته روي سرم را گرفته است تا چشمِ پاسبانِ وِقارم ز حدقه ريخت هر چشمِ هَرزه دوو و برم را گرفته است  نيزه ز نبشِ قبرِ كسي حرف مي زند ناله وجودِ شعله ورم را گرفته است هفده سرِ به نيزه مرا اوج مي دهد حالا كه كعبِ نيزه پَرم را گرفته است اينان كه دورِ آينه ديوار مي كِشند از تازيانه ها چقدر كار مي كِشند عليرضا شريف    http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
به تاخت می رود و از خزان خبر دارد به تاخت می رود انگار بار سر دارد گمان کنم که ز نعش پرنده آمده است و پای مرکب او را ببین که پر دارد تمام شادی دنیاست در دلش انگار میان کیسه ی خود تکّه های زر دارد  مسیر کوفه و یک خانه و تنوری داغ تنور خانه ی او روضه اش خطر دارد دعا کنیم که زهرا ندیده باشد و بعد کسی بیاید و درب از تنور بر دارد   سید محمد حسینی   http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ دورت بگردد مادرت زهرا  بُنَیَّ  من که وصیت کرده بودم با تو باشد هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ  باور نمی کردم تو را اینجا ببینم کنج تنور خانه ی اینها  بُنَیَّ  هر قدر هم خاکستری باشد دوباره من می شناسم گیسوانت را  بُنَیَّ با گوشه ی این چادر خاکی بشویم خون لبت را با نوای یا  بُنَیَّ آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند ای کشته ی افتاده در صحرا  بُنَیَّ شیب الخضیبت را بنازم ای عزیزم با این حنا شد صورتت زیبا بُنَیَّ آبت ندادند و به حرفت خنده کردند گفتی که باشد مادرت زهرا  بُنَیَّ ؟ گفتی زن خولی برایت گریه کرده حتی به او هم می کنم اعطا  بُنَیَّ  جواد حیدری علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872  
بنا نبود کسی پیکر تو را ببرد عبای کهنه ی پیغمبر تو را ببرد بنا نبود کسی نیزه بی هوا بزند بنا نبود که بال و پر تو را ببرد بنا نبود که در روز آخر عمرت اجل بیاید علی اکبر تو را ببرد بنا نبود برای دو قطره آب فرات سه شعبه حنجره ی اصغر تو را ببرد بنا نبود اگر در غروب کشتندت شبانه جانب کوفه سر تو را ببرد تمام جسم تو گیرم مقطع الاعضا بنا نبود که انگشتر تو را ببرد مهدی صفی یاری علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872