يوسف اگر هست خريدار توست
چند صباحي است كه بارانيم
در به در كوچه ي حيرانيم
سر به بيابان بگذارم دگر
خسته از اين شهر بيابانيم
دست كسي هست به دادم رسد
من كه دگر روي به ويرانيم
دور و بر كوچه ي معشوق خود
روز و شبان گرم غزل خوانيم
كاش كه از دست قضا لحظه اي
دور سر يار بگردانيم
دور سر ماه بني هاشمي
نذر قدوم قمر فاطمي
صحن دله شهر چراغان شده
عشق در اين باديه مهمان شده
هوش و حواس همه ي عرشيان
جمع به يك زلف پريشان شده
شمع شب خانه ي خورشيد ها
جلوه ي يك ماه درخشان شده
دامنه ي دامن ام البنين
با گل رويش چو گلستان شده
پاي به سر كودكي حيدر است
اين كه در اين مهد نمايان شده
قند دل مادر او گشت آب
تا پدر عباس نمودش خطاب
آمدي اي نور كه پيدا شوي
ماه شب چارده ي ما شوي
آمدي اي چشمه ي خورشيد تا
روشني چشم مسيحا شوي
ساقي لب تشنه ي كرببلا
آمده اي تا كه تو دريا شوي
آمدي از صلب امير عرب
تا پسر حضرت زهرا شوي
كودك شيرين علي آمدي
تا نمك سفره ي مولا شوي
ما همگي تشنه لبان توايم
زودتر اي كاش تو سقا شوي
ما همگي كاسه به دست توايم
تشنه ولي يكسره مست توايم
يوسف اگر هست خريدار توست
نرخي اگر هست به بازار توست
بردن دل از همه ي اهل بيت
كار كسي نيست فقط كار توست
هر كه فقط خواب تو بيند به خواب
تا ابد الدهر گرفتار توست
هفت بهشتي كه خدا گفته است
باغچه اي در پس ديوار توست
مادر من داده مرا دست تو
گفته ابوالفضل نگهدار توست
ذكر مدام دل من صبح و شام
حضرت عباس عليه السلام
اي پسر شير خداوندگار
وي خم ابروت خم ذوالفقار
در صف صفين زدي كآن چنان
روز به چشم همه شد شام تار
بازي در كودكي ات بود و شد
لشكري از بازي تو تار و مار
ميمنه تا ميسره ي شام بود
يكسره در ناله اي أين الفرار
زاده ي «شعثا» كه همه گفته اند
يك تنه او هست خودش صد هزار
با پسرانش به درك رفته اند
با لب شمشير تو اي تك سوار
گر بروي ميمنه تا ميسره
كار سپاهي بشود يكسره
سوره ي خورشيد اگر مي رسد
در پي آن شأن قمر مي رسد
عاقبت از جلوه ي اين مهر و ماه
ظلمت ما نيز به سر مي رسد
همت و هميّت خون پدر
هر چه كه باشد به پسر مي رسد
تا كه علم بر سر دوش تو هست
كي به سوي خيمه خطر مي رسد
اي پدر مشك به اشكت قسم
زخم غم تو به جگر مي رسد
قبل رسيدن به كنار تنت
دست برادر به كمر مي رسد
قد تو طوبي است چرا اينقدر
قبر تو كوچك به نظر مي رسد
اي علم افراشته در عالمين
اكشف يا كاشف كرب الحسين
#مدح_حضرت_عباس علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
تا روز محشر پرچمت بالاست عباس
مدیون کام خشک تو دریاست عباس
گرچه به ظاهر مادرت امّ البنین است.
اما به باطن مادرت زهراست عباس
پشت و پناه اهل بیتی یا اباالفضل
دلگرم نامت زینب کبراست عباس
یک رکن عاشورا اگر نام حسین است
نام تو هم یک رکن عاشوراست عباس
بر ارمنیها هم کراماتت رسیده
لطف و کریمی تو یک دنیاست عباس
بابُ الحوائج منسبی شایستهی توست
محشر دخیلت دستهای ماست عباس
شرمندهی لبهای تو آب فرات است
کی مثل تو هم تشنه! هم سقّاست؟ عباس
اهل حرم در انتظار تو نشستند
دیدند که در علقمه غوغاست عباس
دیدند که با قدِّ خم برگشته مولا
داغ غم تو از رخش گویاست عباس
آمد حسین و خیمه ات را واژگون کرد
یعنی که افتاده دگر از پاست عباس
گفتا؛ از این پس من علمداری ندارم
بی تو حسین فاطمه تنهاست، عباس
گفتا به زینب؛ زیور از دستت دَرآور
شام غریبان بی تو واویلاست عباس
شش ماهه، لب تشنه، به آغوش رباب و
لبهاش مثل خشکی صحراست عباس
من با سکینه از تو و قولت چه گویم
حال تو را از من اگر که خواست؟ عباس…»
«رضا رسول زاده»
#مدح_حضرت_عباس علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ای مناجات تا خدا رفته
عرش را تا به انتها رفته
کیسه کیسه به شانه نان برده
خانه خانه سوی گدا رفته
بی تو معراج هم کسی برود
بی وضو محضر خدا رفته
بس که در حال سجده افتاده
رنگ پیشانی شما رفته
برکت می رسد غلامت اگر...
سر سجاده ی دعا رفته
محمل ما به گِل فرو رفته
محمل ما شکسته وا رفته
چاره ای کن برای ما ور نه
رمضان، آبروی ما رفته
آبرودار پنجم شعبان
دارد از راه می رسد رمضان
چه مقامی ست مادر تو شدن
مثل پروانه ی سر تو شدن
بال جبریلِ عرش مال خودش
راضی ام با کبوتر تو شدن
علی اکبر است و آرزوی
چند سالی برادر تو شدن
می شود برتر از سلیمان شد
ظرف یک روز نوکر تو شدن
این غلام سیاه را نفروش
کردم عادت به قنبر تو شدن
به خدای یگانه می ارزد
کشته ی نام اطهر تو شدن
پدرت هم به تو ولی می گفت
«بابی أنت یا علی» می گفت
آمدی و حسین خندان شد
همه جا جز بقیع چراغان شد
آمدی و به برکت نامت
نام جدت علی فراوان شد
مادرت شد عروس زهرا و
افتخارش نصیب ایران شد
آشنا با صحیفه اش کردی
هر که بر سفره ی تو مهمان شد
رمضان ماهِ سِرِّ شعبان است
رمضان شرح ماه شعبان شد
ابر و خورشید و ماه در کارند
خاکی از زیر پات بر دارند
تب تو تب نبود درمان بود
راویان تب تو بیمارند
دوستان قدیمی زهرا
به تو و مادرت بدهکارند
در اسیری مادرت حتی
از مقامات او خبر دارند
هر چه مِهریه اش گران باشد
باز قوم علی خریدارند
به غلامت بگو دعا بکند
این گرفتارها گرفتارند
با مناجات تو ملائکه هم
سر شب تا به صبح بیدارند
تا نگاهی به بالشان بکنی
از کرم خوش به حالشان بکنی
کاش میشد بنا درست کنند
گنبدی از طلا درست کنند
همه جای مدینه را نه، نه
لااقل پنج تا درست کنند
گرد و خاک بقیع را ببرند
تا برایم دوا درست کنند
شیعیان حاضرند با گریه
آستان تو را درست کنند
با النگوی دختران عجم
چند ایوانْ طلا درست کنند
سنگ ها می خورد بر سر تو
تا که شاید صدا درست کنند
عمه را زد ولی سر تو شکست
هم سر عمه هم سر تو شکست
ای مناجاتی سرای حسین
ذکر آمین ربنای حسین
ای تمام صحیفه ات شرح
آخرین ناله و دعای حسین
مقتل تو صحیفه ات باشد
داده ای شرح کربلای حسین
کاش مثل تو روضه خوان بشویم
تا اقامه کنیم عزای حسین
به زبان دعا بیان کردی
چه کشیدند بچه های حسین
آه تیر سه شعبه و حلق
طفل معصوم بی خطای حسین
الامان از حکایت زینب
وای از روز ماجرای حسین
چقدر گریه می کنی یعقوب
مژه ات ریخته برای حسین
بعد از آن که بدن مرتب شد
سر بنه روی بوریای حسین
روی قبرش نوشتی یا مظلوم!
لک روحی فدا ابا المهموم!
علی اکبر لطیفیان
#مدح_امام_سجاد علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
مُرد در ویرانه و ویرانه را آباد کرد
دید بس بیداد و بر پا رسم عدل و داد کرد
مرگ این دُخت سه ساله شامیان و شام را
با خبر از راه حق، چون خطبۀ سجاد کرد
کس نبود در شام آگه از علی و از حسین
مکتب آل علی با مرگ خود ایجاد کرد
در دل شب شد سر شه شمع و او پروانه اش
شور عشقش سوخت هم خاکسترش بر باد رفت
بود رأس شه گل و او بلبل و آن سرخ گل
بلبل بشکسته پر را از قفس آزاد کرد
هدیه کس از بهر دختر می فرستد رأس باب؟
آل سفیان خوب اولاد علی را شاد کرد
کرد کار خون بابش، اشک آن طفل یتیم
واژگون بر فرق دشمن کاخ استبداد کرد
بهر غسلش حاجت آبی نبود غسّاله را
چون ز اشک زینب و کلثوم استمداد کرد
برد او جای کفن رخت اسیری زیر خاک
بین وفاداری او کز بی کفن ها یاد کرد
آهنین بندی که با خود برد همره زیر خاک
در فنای خصم، کار پتکی از پولاد کرد
در رثایت ای سه ساله دختر شاه شهید
«خوشدل» از سوز جگر این ناله و فریاد کرد
(علی اکبر خوشدل)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
گل سر نیست ولی موی سرم هست هنوز
تن من آب شد اما اثرم هست هنوز
جای سیلی زروی گونه من پاک نشد!
ردشلاق بروی کمرم هست هنوز
می توانم بخداباتو بیایم بابا
جان زهرا کمی ازبال وپرم هست هنوز
گفتم ای دختر شامی برو وطعنه نزن
سایه رحمت بابا به سرم هست هنوز
منکه از حرمله وزجر نخواهم ترسید
دختر فاطمه هستم جگرم هست هنوز
گفت که می زنمت اسم پدرراببری
گفتم ای زجر بزن چون سپرم هست هنوز
همه دم ناز کشیدو به دلم تسکین داد
جای شکر است که عمه به برم هست هنوز
بازمین خوردن من دیده خود می بندد
شرم در چهره ساقی حرم هست هنوز
خاطرت هست که قنداق علی خونی بود؟
همه خاطره ها در نظرم هست هنوز
غصه معجر من رانخوری بابا جان
پاره شد معجرم اما به سرم هست هنوز
(مهدی نظری)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
قربان اشک دیده و این دُر فشانیت
ای جان فدای محنت و رنج نهانیت
از لحن دلنشین تو قلبم گرفته شد
دیگر نماند صبرم از این نغمه خوانیت
شب مات و ، اختران همگی غرقه در سکوت
تا بشنوند زمزمه ی آسمانیت
چون ماه آسمان که نیاسوده لحظه ای
بگذشته در مدار سفر زندگانیت
رنجی که از خزان یتیمی کشیده ای
پیدا بود ز رنگ رخ ارغوانیت
ای روشن از فروغ تو ویران سرای شام
چون شمع ، آتشم مزن از خوش زبانیت
بودی امید که از سفر آید پدر، ولی
جز غم نبود حاصل این خوش گمانیت
چون مژده دادیم که حسین از سفر رسید
دردا نبود جر غم دل مژدگانیت
دادی تو جان و، بوسه گرفتی ز روی باب
قربان جان فشانی و این مهربانیت
(حبیب الله چایچیان(حسان))
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دمی که سیر وجودم الی السما می شد
تمام صفحه ی شعرم پر از خدا می شد
گمان کنم خبر از یار می رسد امشب
که باب فیض الهی به سینه وا می شد
به زخم کهنه ی چشم انتظارها دیگر
نگاه مرحمت دلبری دوا می شد
چه جلوه ای شده بر ظرف کوچک قلبم
که بند بند وجودم زهم جدا می شد
کنار سفره ی زیباترین مسافر عرش
دلم ز پنجه ی تنگ قفس رها می شد
به هر نسیم که در زلف یار می پیچد
به هر کرشمه گره ها زکار وا می شد
در این زمانه که مردم همه غریبه شدند
در این سکوت کسی با من آشنا می شد
چه بیقرار دلم میل سامرا کرده
خدا به حضرت نرگس پسر عطا کرده
حریم کوچک سرداب , عرش اعلا شد
نگار آمد و لبخندها شکوفا شد
سلام من به کسی که ز کاخ رم آمد
به ریسمان محبت اسیر آقا شد
خدا چه بخت بلندی به او عطا فرمود
ز راه دور رسید و عروس زهرا شد
عروس خانه غریب و امام خانه غریب
چقدر شادی این خانواده زیبا شد
نشسته یک پدری در کنار گهواره
ترنم لب او نغمه های لالا شد
شهادتین به لبهای او چه دیدن داشت
در ابتدا جلواتش شبیه عیسی شد
همه ذخیره ی حق در میان گهواره است
عصا بدست نگهبان خانه موسی شد
صدا صدای رسول خداست می آید
طنین یارب او مثل پور لیلا شد
ستاره ی سحر خانواده سر زده است
خلاصه ی همه ی اهل بیت آمده است
دل شکسته بداند قرار یعنی چه ؟
خبر نیامدن از تکسوار یعنی چه ؟
نگاه حضرت یعقوب می کند تفسیر
تمام عمر غم انتظار یعنی چه ؟
بدست باد سحر بوی پیرهن آید
نسیم صبح بداند بهار یعنی چه ؟
فقط ز خون شهیدان به جلوه می آید
به تیری از مژه طعم شکار یعنی چه ؟
ندیده عاشق رویت شدم که فاش کنم
اسیری دل و گیسوی یار یعنی چه ؟
کسی که طعم وصالت چشیده می داند
نگاه مرحمت سفره دار یعنی چه ؟
بگفت سید بحرالعلوم کی دانید
بغل گرفتن قد نگار یعنی چه
دگر برای وصالت بهانه میگیرم
اگر که دیر بیایی زغصه میمیرم
ز درد دوریت ای دوست شکوه ها دارم
خوشم اگرچه غریبم ولی تو را دارم
تمام سوز دل من زناله های شماست
ز درد هجر تو سوزی در این صدا دارم
گدایی در این خانه آرزوی من است
زنام توست اگر زره ای بها دارم
الا امیر سحر ای مسافر زهرا
امید وصل ترا بین هر دعا دارم
بیا و نامه ی اعمال من مرور نکن
که بر جبین عرق شرم از شما دارم
به کام خویش چشیدم غم جدایی را
امید رحمتی از یار آشنا دارم
بیا میان قنوتت مرا ز یاد مبر
که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم
به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست
اگر زبان مناجات با خدا دارم
قرار ما همه تنگ غروب صحن حسین
هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم
چه می شود به نگاهی دلم تکان بدهی
چه می شود شب نیمه رخی نشان بدهی
رسیدی و دل ما غرق نور کردی تو
کلیم گشتی و جلوه به طور کردی تو
قسم به خون روی دستمال اشک تو
برای روضه دلم را جسور کردی تو
شبانه روز شده اشک تو شبیه به خون
ز بس مصیبت کوچه مرور کردی تو
همان زمان که لگد خورد مادرت زهرا
ز کو چه های مدینه عبور کردی تو
در آن دمی که به هم خورد گیسوان حسین
دل شکسته مادر صبور کردی تو
لبان تشنه ی زینب به خون حنجر خورد
زمان بوسه کنارش ظهور کردی تو
پی سری که بهم ریخته است ترکیب اش
لسان عمه ی خود را شکور کردی تو
میان کوفه شبی کنج خانه ی خولی
چه گریه ها که کنار تنور کردی تو
تمام حاجتم این است با دلی پر درد
ترا به حق اسیری عمه ات برگرد
قاسم نعمتی
#مدح_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اگر چه زخمی ام امّا کبوترم بابا
در آسمان نگاه تو می پرم بابا
چقدر ناز مرا می کشیدی و حالا
تو ناز می کنی و من که می خرم بابا
زبان گشا و بگو آن چه را که می پرسم
بگو عزیز دلم از برادرم بابا
بگو که حلق علی را چگونه پاشیدند
بگو برای من از او که خواهرم بابا
فدایت ای سر خونین دو چشم را وا کن
ببین زمانه چه آورده بر سرم بابا
ببین هجوم خزان را به گلشن رویم
گلم ولی به خدا زرد و پرپرم بابا
اگر چه لاغرم امّا عجیب خوشحالم
برای پر زدن امشب سبک ترم بابا
بیا ز خاک خرابه به آسمان بپریم
اگر چه زخمی ام امّا کبوترم بابا
(سید محمد جوادی)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بابا بیا دور و برم را نگاه کن
ویرانه ای که گشته حرم را نگاه کن
گرمی شانه های تو یادم نرفته است
سنگی که هست زیر سرم را نگاه کن
امشب بیا زیارت مادر، نه دخترت
از او رخ کـبـودتـرم را نگـاه کـن
من وارث شکسته ترین بازویم پدر
بر بازوی سه ساله، ورم را نگاه کن
گویا تنم به زیر سم اسب رفته است
در هم شکسته بال و پرم را نگاه کن
من مثل تو ز داغ برادر شکسته ام
خم گشته است این کمرم را نگاه کن
محشر شده که کودک تو پیر گشته است
یک سر سفید، موی سرم را نگاه کن
چوب یزید را به سرش خُرد می کنم
چون صبح می شود اثرم را نگاه کن
(جواد حیدری)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
آخر خودت بگو چقدر ربنا کنم؟
باچشمهای خیس خدا یاخدا کنم؟
وقتی که بی کسی به سراغ تو آمده
در خیمه ام نشینم و دائم دعا کنم
درد غریبی تو به جانم شرر زده
این درد را بگو که چگونه دوا کنم؟
پنجاه سال از تو خجالت کشیده ام
وقتش رسیده دین خودم را ادا کنم
خواهر بلاکش غم و درد برادر است
باید برای تو دو سپر دست و پا کنم
امروز اگر برای تو از این دو نگذرم
فردا چگونه رو به سوی مصطفی کنم؟!
شاگرد مادرم که برای امام سوخت
وقتش رسیده است به او اقتدا کنم..
روح و روان من جگرم را قبول کن
لطفی نما دو تاج سرم را قبول کن..
سربازهای خواهرت آماده اند اخا
بنگر چگونه پای تو افتاده اند اخا
هرچند کوچکند ولی مرد جنگی اند
هرچند کوچک اند علی زاده اند اخا
در اضطراب رد شدن از جانب تواند
از دیشب است که سر سجاده اند اخا..
از من اسیر عشق شدن ارث برده اند
هستند چون اسیر تو آزاده اند اخا..
وسع کم مرا به بزرگی خود ببخش
این دو برای پیشکشی مانده اند اخا
دیگر نگو دو خوشه انگور زینب اند
دیگر رسیده اند دگر باده اند اخا
ایراد سن و سال نگیر از دو غنچه ام
وقتی قسم به فاطمه ات داده اند اخا
رحمی نما به سوز دل و گریه هایشان
دار و ندار من پدری کن برایشان..
دارند میروند تو حسرت نکش فقط
جانم فدات بار مصیبت نکش فقط
نذر من است پای تو ارباً ترین شوند
از نیزه دار و حرمله منت نکش فقط
حالا که دِین من به تو قدری ادا شده..
حرفی وسط ز عمق جنایت نکش فقط
آرام باش بر سر بالینشان حسین
تو پای از رکاب به سرعت نکش فقط
من راضیم دو شاخه گلم را نیاوری
با کام تشنه اینهمه زحمت نکش فقط
درخیمه مانده ام که نبینی غم مرا
آقای خوب من تو خجالت نکش فقط
مردی نمانده غصه نخور زینبت که هست
جانم فدات ناله غربت نکش فقط
مویم سفید شد به تماشای عشق تو
من مادر شهید شدم پای عشق تو..
(سید پوریا هاشمی)
#مرثیه_دوطفلان_زینب علیهماالسلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
چه وداعی چقدر جانسوز است
کربلا کرب والبکاء شده است
مادری پشت پرده ی خیمه
دست بر دامن دعا شده است
گریه های حرم سؤالی شد
راستی بانوی قبیله کجاست
شیرِ مردانِ زینب کبری ....
...کمی آهسته ؛پس عقیله کجاست
سخت از پیله خیمه دل کندید
بال پروازتان تَقَلّا کرد
نام زهرا گره گشاتان شد
قسم عشق کار خود را کرد
گرگهای گرسنه ی این دشت
در کمینند با خبر باشید
این خلیفه پرستهای حریص
لاله چینند با خبر باشید
نوه ی مرتضی شدن جُرم است
خونتان را حلال می بینند
تازه اسلام نابتان را هم
زیر تیغ سؤال میگیرند
شعله های نفاق این مردم
از سقیفه زبانه میگیرد
جان زهرا به فکر خود باشید
پهلو ها را نشانه می گیرند
خونِ دل روزی علی کردند
پشت پا می زنند این مردم
کوفه را با مدینه فرقی نیست
بی هوا میزنند این مردم
کوچه وا میکنند با حیله
کینه فتوای لاله کوبی داد
تجربه گفت:اولین کوچه...
....در مدینه جواب خوبی داد
راستی،سمت حرمله نروید
شرح این درد، مو به مو مانده
به خدا حیف چشمهای شماست
چند تیری برای او مانده
(وحید قاسمی)
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
گلهای اهل بیت به گلزار می رسند
موعودیان به موعد دیدار می رسند
اینجا زمان وصل چه نزدیک حس شود
دلدادگان وصل به دلدار می رسند
این حاجیان که نیمه شب از کعبه آمدند
آخر همه به کوچه و بازار می رسند
این کاروان به قافله سالاریِ حسین
دارند با امیر و علمدار می رسند
گاهی دم از شریعه و گودال می زنند
گاهی به تلّ خاکی و هموار می رسند
ناگاه با برادر خود گفت خواهری
این نخل ها به دیدۀ من تار می رسند
این باغهای کوفه چرا نیزه داده اند
این میوه ها چه زود سرِ بار می رسند
یک دختر جلیله به بابا خطاب کرد
این نامه ها که از در و دیوار می رسند
آن هیجده هزار نفر که نوشته اند
آقا بیا، کجا به تو ای یار می رسند
یک مادری به نغمه لالایی اش سرود
حتماً به داد کودک گهوار می رسند
ناگه سه ساله بر سرِ دوش عمو گریست
این خارها به پای من انگار می رسند
حالا حسین یک یکشان را جواب داد
اینجا به هم حقایق و اسرار می رسند
اینجا زمین قاضریه، دشت کربلاست
جایی که تیرهای هدف دار می رسند
اینجا به غیر نیزه تعارف نمی کنند
از شام و کوفه لشگر جرار می رسند
سر نیزه ها به پیکر من بوسه می زنند
شمشیرهای تشنه و قدار می رسند
ذبح عظیم پیش تماشای زینب است
شمر و سنان به قهقهه این بار می رسند
حلق علی و قلب من و سینة یتیم
این نقطه ها به حرمله انگار می رسند
اینجا ترحمی به یتیمان نمی شود
زیور فروش های تبه کار می رسند
سرهایتان به سنگ، همه آشنا شود
بس هدیه ها که از در و دیوار می رسند
جمعی برای بردن خلخال و گوشوار
جمعی برای غارت گهوار می رسند
محمود ژولیده
#ورود_به_کربلا
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
روزی صنوبر بودم و حالا دگر بیدم
رعشه گرفته دست هایم بس که لرزیدم
گر چه کدر کرده است دستی روی ماهم را
اما به شبهای خرابه باز تابیدم
دل داشتم من هم چرا آنگونه رفتی تو
با خود نگفتی دختر خود را نبوسیدم؟!
کار من از گریه گذشته وضعیت این است…
خندید یک دختر به من، من نیز خندیدم
مُردم ولی هرگز به روی خود نیاوردم
از تو چه پنهان من سرت را زیر پا دیدم
عمه خدا خیرش دهد خیلی مراقب بود.
عمه حواسش بود آن روزی که ترسیدم ..
حتی غلامان میشناسندم به چهره، آه
در کوچه برده فروشان بس که چرخیدم
مانند هم روز و شبم تار است این مدت
با گریه از جا پاشدم با درد خوابیدم
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872