eitaa logo
صبح حسینی
469 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
فریادها چو راه سفرها کشیده اند  شب ها کشیده اند، سحرها کشیده اند  سنگینی ام به قدر دو تا بوسه مانده است  وزن مرا نسیم سحرها کشیده اند  فکرم پس از تو دست کشیدن ز زندگی ست  دست مرا ز بس به سفرها کشیده اند  نائب گرفته ام که کشد آه جای من  آه مرا نسیم سحرها کشیده اند  این قوم بسته اند به ناخن حنای عید  ناخن ز بس به روی جگرها کشیده اند  پوشیدنی نمانده برایم به غیر چشم  هر چیز را که بود به سرها کشیده اند  سنگین تر است از همه ی بار کائنات  نازی که دختران ز پدرها کشیده اند  حرف و حدیث موی سر من دراز شد   در شام و کوفه بس که خبرها کشیده اند  نقش تو را به نوک سنان ها کشانده اند  نقشه برای من به گذرها کشیده اند  آمد به حرف طفل تو با خال و خط تو  زیر زبان من به هنرها کشیده اند  هم پرده نیست با کمی از گوش درد من  دردی که گوش ها ز خبرها کشیده اند  چشمم هنوز منتظر دست های توست  زآن سرمه ها که وقت سحرها کشیده اند  شد سایه ام بلندتر از من به پای نی  چون سایه ها به نور قمرها کشیده اند  معنی، لب حسین کرامت نمود، اگر  از خیزران تلخ شکرها کشیده اند  (محمد سهرابی)   سلام الله علیها   https://eitaa.com/sobhehoseyni
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseyni
بهترین بنده ی خدا زینب  هل اتی زینب، انمّا زینب  ریشه ی صبر انبیا زینب  زینبا زینبا و یا زینب  بانی روضه های غم زینب  تا ابد مبتلای غم زینب  گفت ای مصطفای عاشورا  ای فدای تو زینب کبری  تو علی هستی و منم زهرا  پس فدای تمام پهلوها  سر خواهر فدای این سر تو  همه ی ما فدای اکبر تو  گفت ای شاه ما اجازه بده  حضرت کربلا اجازه بده  جان این بچه ها اجازه بده  جان زهرا اجازه بده  قبل از آنکه سر تو را ببرند  این سر خواهر تو راببرند  من هوای تو را به سر دارم  به هوای تو بال و پر دارم  از غریبی تو خبر دارم  دو پسر نه، دو تا سپر دارم  زحمتم را بیا به باد مده  اشتیاق مرا به باد مده  در دل خیمه خسته اند این دو  سر راهت نشسته اند این دو  دل به لطف تو بسته اند این دو  با بزرگان نشسته اند این دو  این دو با یار تو بزرگ شده اند  با علمدار تو بزرگ شده اند  در کرم سائلی به دست آور  زین دو تا حاصلی به دست آور  سپر قابلی به دست آور  تا توانی دلی به دست آور  دل شکستن هنر نمی باشد  نظرت هم اگر نمی باشد  ای فدایت تمامی سرها  سر چه باشد به پای دلبرها  از چه در اشتیاق خواهر ها  تو نظر می کنی به دیگرها  آخرش یا اجازه می گیرم  یا همین کنج خیمه می میرم     ای برادر اشاره ای فرما  ذوقشان را نظاره ای فرما  رد مکن راه چاره ای فرما  لااقل استخاره ای فرما  ورنه نیزه به دست می گیرم  جان هر آنچه هست می گیرم  تو اگر مبتلا شوی چه کنم ؟  پیش چشمم فدا شوی چه کنم ؟  پیش من سر جدا شوی چه کنم ؟  کشته ی زیر پا شوی چه کنم؟  وای اگر حنجرت شکسته شود  پیش من پیکرت شکسته شود  (علی اکبر لطیفیان)  سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseyni
حضرت عاطفه لطف تو اگر بگذارد  دل آیــینه ای ام قصــد تقــرب دارد   آسمانم همه ابری است، تماشایش کن   «نه» نگو چون به تلنگر زدنی می بارد  حرفم این است که لطمه به غرورم نزنی  دست رد بر جگــر تنگ بلــورم نزنی  مهلتی تا که کنــار تو تلالــؤ بکنم  با دل سوخته ات بیعتی از نو بکنم  نذر کردم که به اندازه ی وسعم آقا!  همه هستی خود نذر سر تو بکنم  دو پســر نزد تو با چشـــم ترم آوردم  دو جگر گوشه ز جنس جگرم آوردم  هر دو بر گوشه ی دامان شما ملتمس اند  بر در خانه ی احساس شما ملتمس اند  در دل کوچکشان عشق شما می جوشد  تا که گردند به قربان شما ملتمس اند  هر دو تا شیرِ مرا با غم تو نوشیدند  از شب پیش برای تو کفن پوشیدند  حضرت آینه بگذار سرافراز شوم  در شعاع کرمت بشکُفم و باز شوم  طپش ام کند شده مرحمتی کن آقا!  تا به پایان نرســم باز هم آغاز شوم  این حریصان شهادت ز پی نان توأند  هر دو از روز ازل دست به دامان توأند  پیش از آنی که بیایند تفأّل زده اند  عطر بر پیرهن و شانه به کاکل زده اند  یک دهه فاطمیه گریه به زهرا کردند  تا که بر دامن تو چنگ توسل زده اند  (سعید توفیقی)   سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseyni
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseyni
از نسل حیدرم، حسنی زاده ام عمو  از کوچکی به دست تو دلداده ام عمو  با سن و سال کوچکم آماده ام عمو  افتاده ای زمین و من افتاده ام عمو  حالا زمان مردی و پیکارم آمده  بابایم از مدینه به دیدارم آمده  کشته شدن به راه تو باشد سعادتم  چشم انتظار لحظه پاک شهادتم  من هم مدافع حرمم، از ارادتم  هوهوی ذوالفقار من اوج عبادتم  ابن الحسن فدای جراحات پیکرت  من مرده ام مگر که بیفتد ز تن سرت  دیدم بریده شد نفسِ ربنایِ تو  در زیر دست و پاست عمو دست و پای تو  می آمد از اَواخرِ مقتل صدای تو  از خیمه آمدم که بمیرم برای تو  خوردم قسم به فاطمه، تا زنده ام عمو  با سنّ کم برای تو رزمنده ام عمو  هرطور شد دویدم و بی حال دیدمت  در زیر چکمه ها چه بد اقبال دیدمت  اصلاً تو را بدون پر و بال دیدمت  وقتی رسیدم، در تهِ گودال دیدمت  دیدم که شمر روی تنت راه می‌رود  دارد نفس ز سینه ی تو آه، میرود  دستم اگر شکسته، فدایِ سرِ شما  این حنجرم فدای علی اصغرِ شما  امروز که فتادم عمو در برِ شما  شد زنده روضه های غمِ مادر شما  از مادرت شکست اگر پهلو ای عمو  از من بریده شد به رهت بازو ای عمو  (رضاباقریان) علیه السلام   https://eitaa.com/sobhehoseyni
خسته ام این روزها از سن کمتر داشتن  می خورد اینجا به درد من فقط سر داشتن  قصد من این بود از دستی که دادم رفته است  باری از روی دو کوه شانه ات برداشتن  هرکسی  دور و بر قاسم نبوده، آمده  کار دستم داده است اینجا برادر داشتن  چند دسته چشم دارد می دود سمت حرم  یک پسر می ارزد اینجاها به دختر داشتن  از توانی که ندارد دست تو فهمیده ام  سخت دارد می شود انگار معجر داشتن  آنقدر زخمی شدی که زجر دارم می کشم  کاش می آمد به کار پیکرت پر داشتن  قد و بالای من از آغوش تو کوچک تر است  تازه می بینم  چرا خوب است اکبر داشتن  بس که چشمان تو برگشت از حرم فهمیده ام  داغ سنگینی است روی سینه خواهر داشتن  یوسف دوش نبی در قعر چال افتاده ای  می شود واجب هراز گاهی پیمبر داشتن  (رضا دین پرور)  علیه السلام   https://eitaa.com/sobhehoseyni
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseyni
 پشت خیمه قدم زنان به دعا  داشت با درگه خدا نجوا  ای خدا عاشق عمو هستم  تو خودت راضی اش کن از دستم  چارۀ درد را نمی دانم  او غریب است منکه می دانم  تو اگر بر دلش بیندازی  او به جانبازی ام شود راضی  غیر تو یاوری ندارد او  در حرم اکبری ندارد او  به نفس های عمه ام زینب  یک تنه یاری اش کنم یا رب  من در این حربگاه می جنگم  با تمام سپاه می جنگم  بر لبم بهترین غزل دارم  جام شیرین تر از عسل دارم  منکه شاگرد رزم بَدرِینَم  پسر مجتبای صفّینم  سبط حیدر ز نسل زهرایم  حسن مجتبای اینجایم  دیده ام دوره های بس حساس  شیوة جنگیِ عمو عباس  در کلاس عمو حسین اصلاً  نیست شاگرد اولی چون من  رفته ام دوره شجاعت را  خوب آموختم اطاعت را  در کلاس علیِّ اکبر هم  دورة بندگی ندیدم کم  من گل سرخ و سبز این چمنم  با حسین و سلالة حسنم  می رسانم به اشک و شیون و شین  دست خط حسن به دست حسین  **  چون حسین نامۀ حسن برداشت  خط او دید و روی دیده گذاشت  قاسم بن الحسن تمنا کرد  اذن میدان گرفت و پر وا کرد  کفنی بر تنش عمو پوشاند  و نقابی به روی او پوشاند  پاره ماه سوی میدان شد  لرزه ای در سپاه عدوان شد  ای عجب هیئتی عجب کفنی  هیبتش هاشمی قَدَش حسنی  و انا بن الحسن که افشا شد  لشگر کوفه در تماشا شد  نوجوان و به لشگر افتادن  با یلان عرب در افتادن  هرکه از هر طرف تهاجم کرد  لاجرم دست و پای خود گم کرد  به دَرَک رفت خصم رسوایش  اَزرَقِ شامی و پسرهایش  رزم جانانه اش که غوغا کرد  کینه های مدینه سر وا کرد  دور تا دور او گره افتاد  در میان محاصره افتاد  نیزه ها بود و ماجرای حسن  تیر باران تازه ای به کفن  دشمن از هر طرف که راهش بست  زیر نعل ستور سینه شکست  نالۀ او بلند شد: عمّاه  به حرم می رسید وا اُماه  (محمود ژولیده)  علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست  مست مدام شیشه می در بغل شکست  یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست  فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست  پروانهء رها شده از پیرهن شده است  او بی قرار لحظهء فردا شدن شده است  بر لب گلایه داشت که افتادم از نفس  بی تاب و بی قرار، سراسیمه چون جرس  سهم من از بهار فقط دیدن است و بس؟  بگذار تا رها شوم از بند این قفس  جز دست خط یار به دستم بهانه نیست  خطی که کوفی است ولی کوفیانه نیست  گویی سپرده اند به یعقوب، جامه را  پر کرد از آن معطر یکریز، شامه را  می خواند از نگاه ترش آن چکامه را  هفت آسمان قریب به مضمون نامه را  این چند سطر را ننوشتم، گریستم  باشد برای آن لحظاتی که نیستم  آورده است نامه برایت، کبوترم  اینک کبوترم به فدایت، برادرم  دلواپسم برای تو ای نیم دیگرم  جز پاره های دل چه دلیلی بیاورم  آهنگ واژه ها دل از او برد ناگهان  برگشت چند صفحه به ماقبل داستان  یادش به خیر، دست کریمانه ای که داشت  سر می گذاشتیم به آن شانه ای که داشت  یک شهر بود در صف پیمانه ای که داشت  همواره باز بود درِ خانه ای که داشت  هرچند خانه بود برایش صف مصاف  جز او کدام امام زره بسته در طواف  اینک دلم به یاد برادر گرفته است  شاعر از او بخوان که دلم پر گرفته است  آن شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است  شعری که چشم حضرت مادر گرفته است "  از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد  وآن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد”  اینک برو که در دل تنگت قرار نیست  خورشید هم چنان که تویی آشکار نیست  راهی برای لشکر شب جز فرار نیست  پس چیست ابروانت اگر ذوالفقار نیست؟  مبهوت گام هاش، مقدس ترین ذوات  می رفت و رفتنش متشابه به محکمات  بغض عمو درون گلو بی صدا شکست  باران سنگ بود و سبو بی صدا شکست  او سنگ خورد سنگ، عمو بی صدا شکست  در ازدحام هلهله او… بی صدا شکست  (سید حمید رضا برقعی)  علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseyni
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseyni