منم من حضرت سجاد، راوی هزاران روضه ی مکشوف
آنجا که خودم دیدم سر بابا ز روی نیزه اش افتاد.
منم اصلا خود روضه؛
که هی مجلس به مجلس می رود از کربلا تا شام.
منم آن مجلسی که سوخت زیر آتشی که ریختند از بام.
منم آن مجلسی که آخرش از اول لبریز اشکش می شود پیدا.
منم آن مجلس کنج خرابه، آه! وقتی روضه خوانی میکند طفل سه ساله با سر بابا.
منم آن مجلسی که روضه اش پایان
نمی گیرد.
در این مجلس رقیه تشنه است اما چرا باران نمی گیرد.
منم آن مجلسی که دعوتی هایم برای خواندن روضه، سر بر روی نی مانده ست.
منم آن مجلسی که عمه جانم هم به روی منبر زانوی من هی روضه ی گوش خودش را تا سحر خوانده ست.
منم بی تاب و دلخسته، منم غمگین،
منم والی، منم غالب؛
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب.
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
#صبح_ظهور
🔆 صبح ظهور تو ❣ شروع زندگی، شود اگر بیایی
@sobhezohor