سلام من فاطمه شجاعی هستم (حاج خانوم شجاعی) 09918755229 @F_Shojaeeii 🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆 کانال اصلی من در ایتا @roheezdevaji

حسرت گدازِ یک نفس راحتم که آه... قسمت نبود با تو و، حاشا بدون تو! #محمد_مهدی_سیار

اینو اوایل جداییم نوشتم و خوندم واقعا نمیدونم بدرد کانال میخوره یا نه

ولنتاین روز عشقه،ولی من نه عشقی میبینم،نه وفاداری! یه مشت نقابو کلی بازیگر پس روز تئاتر رو پیشاپیش بهتون تبریک میگم! :) #مشد_مونث

من همه تلاشمو کردم خیلی سعی کردم مشکل این بود که تو نفهمیدی هرکاری که میکنم برای حفظ چیزیه که بهش میگفتیم زندگی اگه صب بیدار میشم و خونه رو مرتب میکنم پنجره هارو باز میکنم و پرده ها رو کنار میزنم اگه بوی غذا تو خونه میپیچه اگه برات دسر و کیک و شیرینی میپزم اگه همراهت میشینم و تلویزیون تماشا میکنم اگه آرایش میکنم و همیشه بوی خوب میدم اگه غر میزنم که بزار خونه تمیز بمونه من امروز آخه اینجا رو جارو کشیدم اگه همیشه بهت میگم خوشمزه بخری اگه تو فریزر کلی خوشمزه فریز میکنم یا ی جا جامیدم که دستت بهشون نرسه و بعدشم با همونا سورپرایزت میکنم اگه دعوات میکنم که اینو نخور اونو نخور برا سلامتیت خوب نیست اگه دکمه پیرهنتو میدوزم لباساتو اتومیکنم سوراخای جیباتو میدوزم اگه حتی غر میزنم که بیای و نازمو بکشی اگه وقتی از بیرون میای  یجا جا میخورم تا یهو بترسونمت و بخندیم... تو نفهمیدی اسم همه اینا زندگیه نفهمیدی همه اینا یعنی من دارم تلاش میکنم این خونه خونه باشه گرم باشه بوی زندگی بده حالمون توش خوب باشه... آخه تو دیدی دیدی خستگیامو تو دیدی کم آوردنامو دست از تلاش کشیدنامو ی جاهایی که خیلی دلم میشکست دیدی صبح بیدار نشدنامو غذا نپختنامو حتی غذا نخوردنامو دیدی بی تفاوتیهامو دیدی تمام روز کز کردنامو زیر پتو.... تنهایی غذا میخوردی تنهایی فیلم میدیدی تنهایی میرفتی بیرون تمام اون زمانی که من مثل ی بادکنک سوراخ لحظه به لحظه خالی تر و بی انگیزه تر میشدم حواست نبود اونقدر لفتش دادی اونقدر ندیدی و هیچکاری برای نجات زندگیمون نکردی که تموم شد.... خونه تو دیگه جای موندن من نبود دیگه بدرد خانمی کردن برات نمی خوردم دیگه نمیتونستی انگیزه بیدار شدنم و زندگی کردنم باشی همه چی زیادی طول کشید تو هم زیادی هیچ کاری نکردی من دلم برای آجرهایی که با خستگی چیدم رو هم، دلم برا موندنم علی رغم زخمی بودنم و ترسیده بودنم میسوزه... درسته که رفتم اما همیشه ی بخشی از من و قلبم موندیم تو اون تصویری که از اون خونه و زندگی یادم مونده... ی روزی تو، خونه من بودی... خونه امیدم... که ناامید شد.... حالام میدونم دلت تنگ میشه مثلا صبح بشه من پنجره رو باز کنم و پرده ها رو بزنم کنار دیگه نمیای دعوام کنی بگی تو خونه دید داره پرده رو نزن کنار میزاری نور بیاد تو خونه دیگه فقط باشم بقیش مهم نیست اما دیر شد....  نیستم... پرده ها تا ابد کشیده میمونه و پنجره ها تا ابد بسته..... منم مثل تو گریه میکنم....

ننه اینو بزارید توی کانال سوگ زده های ازدواجی شما هم وقتی توی دوره سوگ بودید با اومدن خواستگار احساس خفگی میکردید و قلبتون میگرفت؟ بعد از گذروندن دوره سوگ دیگه تونستید کسی رو به اون اندازه دوست داشته باشید؟ من میترسم از اینکه دیگه کسی رو دوست داشته باشم یا دوست داشته بشم چون من و خواستگارم ۸ سال همدیگه رو دوست داشتیم و مدام خواستگاری میومد به خاطر یه سری شرایط دیگه مجبور شدم پسش بزنم حس میکنم دیگه کسی رو به اندازه اون دوست نداشته باشم

سلام برای همراهی و راهنمایی دوستمون تو کانال سوگ که فرمودن چقدر طول میکشه... من اردیبهشت ماه امسال جدا شدم خیلی برام سخت بود تبعاتش و اتفاقاتی که افتاد و... اما وقتی جدا شدم فقط به این فکر کردم که من چند سالمه؟ و چقذر مگه من زمان دارم؟ واقعا مگه چقدر فرصت دارم که بخوام دوران سوگی داشته باشم و به آدمی که بابت جداشدن ازش باید روزی صدبار خدارو شکر کنم بشینم غصه بخورم و فکر کنم... باید ببینم چه کمکی میتونم حالا به خودم بکنم که با ی انتخاب اشتباه روند خوشبختیمو به تاخیر انداختم.... واسه همین اصلا بعد جداییم به اون صورت وقت تلف نکردم خیلی سریع رفتم سراغ ترمیم و یادگیری و رشد و مهارت... کارگاه ها کتابها مشاوره.... پیجهای مشاوره ای رو دنبال مردم بحث های ازدواجی رو.... انگیزه گرفتم من ی خانمم که ازین به بعد باید به همسر و زندگی بعدم فکر کنم به اینکه چطور خوشبخت بشم و مادر بشم و نمونه باشم.... من فرصتی ندارم که بخوام به خودم بدم که بشینم برای تموم شدن ی اتفاق اشتباه هدرش بدم... واقعا ما فرصتی نداریم که بخوایم بیخود خودمونو ناراحت نگه داریم و بشینیم غصه بخوریم... واقعا این به خودت بستگی داره که چقدر زمان میگذره تا عادی بشه شرایط... نباید با خودت عین ی بچه لوس رفتار کنی تو فرصتشو نداری باید به فکر ساختن خودت باشی... حرکت کنی و این دوران سوگ رو تا جایی که میتونی کوتاهش کنی....

حس سوگ عاطفی که نمی‌تونم زیاد جلوی والدینم بروز بدم چون مادرم ناراحت میشه و غصه می‌خوره. ولی دلم می‌خواد جلوشون زار بزنم زار😭😭 #زمین‌گرده #عقاب‌شب‌گریه‌کن #از‌خواستگارم‌و‌جملات‌محبت‌آمیزش‌متنفرم

حاج فِصال سلام تو این مدت نه بهش فکر کردم نه پیگیرش بودم نه چکش کردم هیچی هیچی حالم خوب بود انگار داشت برام عادی میشد ولی انگار هچی دست به دست هم میده حال منو خراب کنه اومدن به من میگن می‌خوان فردا برن بله برون منم داغ دلم تازه شده 😭😭😭😭😭😭 باز قلبم درد گرفت

از اون بدتر هرکی می‌فهمه زن گرفته یه نگاه تاسف بار به من می‌کنه و یه پوزخند میزنه و رد میشه😐