سلام آقای محمدی بعد ۴ سال می خوام در مورد قضیه ای صحبت کنم که تا حالا با هییییچ کس نگفتم
۴ سال پیش تازه با یکسری کتاب و مستند همسران شهدا آشنا شده بودم و فانتزی ای در من ایجاد شد و من یک چله ای گرفتم و بعد چله خواب یک شهید رو دیدم بعد مدتی تو یک کار فرهنگی دانشگاه که مربوط به همون شهید می شد تو تلگرام با پیام کاری پسری مواجه شدم که اکثر عکسای پروفایلش شبیه پروفایل من بود عکسای مربوط به شهدا که من دوست داشتم
بعد مدتی خیلی اتفاقی تو محل کار دیدمش و دیدم چقدر خوش برخورده طوری که حتی دوستمم ازش خوشش اومده بود...
بعد از اون روز از دور پیگیرش بودم و من ۴ سال تمام بدون اینکه با اون آدم در رابطه ای باشم و بدون اینکه اون آقا منو بشناسه و یادش باشه درگیرش بودم و آینده مو باهاش ساخته بودم. بعد ۴ سال دیشب دلمو به دریا زدم و از دوستم خواستم از طریق همسرش واسطه ازدواج ما بشه و دوستم در جواب گفت که اون آدم ازدواج کرده!!
من موندم و ۴ سال فکر بیهوده و به حال خودم تاسف خوردم...
امروز روز اول سوگ منه و حوصله هیچ کاری ندارم و نمی دونم چطوری دوباره به زندگی امیدوار بشم...
#ارسالی_مخاطب
#سوگ_عاطفی
#چهار_سال_سر_کار_بودم