eitaa logo
سخنرانی های مذهبی
2.2هزار دنبال‌کننده
583 عکس
903 ویدیو
42 فایل
📀گلچینی از بهترین سخنرانی های روز 🎧 سخنرانی های کوتاه و کامل مذهبی ، 🎁هدیه به دوستداران علم و ادب کانالی کاربردی برای هر نوع سلیقه ⛔به احترام وقت شریف شما، با افتخار تاکنون هیچ تبلیغی در کانال بارگذاری نشده است💐 راه ارتباطی: @say121
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦• و توسل به دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده در محرم ۹۸ توسطحاج سید مجید بنی فاطمه •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ یه نگاه کرد دو تا پسر ها رو گفت برید سراغ دایی جانتون بگید اجازه بده بریم میدان .. همچین که رفتن زینب دل تو دلش نبود گفت الان میرن اجازه میگیرن از دایی شون .. آخه زینبِ طاقت نداره غریبیِ حسینُ ببینه .. وقتی تو گهواره بود تا بویِ حسین بهش نمیخورد فقط گریه میکرد .. هرجا حسین می آمد زینب آروم میشد.. امشب من آروم آروم میگم ببینم تو چیکار می کنی .. امشب شبِ خواهرا و مادرای شهداست .. آخه هم خواهر شهیدِ هم مادرِ شهیدِ .. وقتی ام میخواست ازدواج کنه گفت بابا من حسینی ام .. هرجا حسین بره منم باید برم .. حتی کار به جایی رسید از عشق زینب مادرش فاطمه به پیغمبر گفت ، صدا زد بابا یا رسول الله حسنم هست ، حسینم هست اما نمیدونم چرا حسین از زینب دور میشه زینب بی قرار میشه .. حالا همچین خواهری دو تا بچه هاشُ فرستاد گفت الان اذن میگیرن.. لحظاتی گذشت دید دو تا پسرا دارن میان سراشون پایینِ .. گفت چی شده مادر ، چرا غم تو دلتونِ ؟!.. صدا زدن مادر ما رفتیم دست دایی جان رو بوسیدیم گفتیم دایی جان اجازه بده .. دایی مون فرمود نمیشه .. شما کنارِ مادرتون بمونید .. همچنین که گفتن دایی اجازه نداده به زینب خیلی بر خورد .. با عجله اومد جلو خیمه ی حسین .. صدا زد حسین نکنه بچه هام رو قابل نمیدونی .. گفت الان یه کاری میکنم دیگه رو حرف زینب حرف نزنی .. صدا زد داداش جان مادرت اجازه بده بچه هام میدان برن .. همچنین که حسین اجازه داد انقدر زینب خوشحال شد .. زینب بچه ها رو صدا زد خودش موهاشونُ شانه کرد ، سرمه به چشمانشون کشید .. هی میگفت بچه ها میخوام یه جوری شمشیر بزنید همه بفهمن شما نوه های حیدرید .. من زنم نمی تونم برم وسط میدان عوضِ مادرتون شمشیر بزنید .. عوض اون روزی که نبودید مادرمُ بینِ در و دیوار زدن .. رحمت خدا به این گریه ها .. کوچه ای تنگُ دلی سنگُ صدایِ سینه.. رفتن جنگ نمایانی کردن گفتن ما بچه های زینبیم .. یه نانجیبی گفت داغشون رو به دل مادرش بزارید .. دورشون کردن .. فقط یه جایی یه صدایی شنیدن اهلِ خیمه .. یکی صدا میزنه دایی حسین .. ابی عبدالله مثلِ بازِ شکاری اومد بالاسرشون .. سرشونو به دامن گرفت .. اما زن ها هی نگاه کردن دیدن هر کی از صبح می افته ، زینب میاد وسط میدان کنارِ حسین .. هرچی نگاه کردن دیدن زینب نیومده .. بدن ها رو آوردن تو خیمه .. اومدن جلو خیمه ی زینب .. دیدن زانویِ غم بغل گرفته .. گفتن خانم جان اینجا چیکار میکنی مگه نمیبینی بچه هاتُ دارن میارن ؟!.. چرا بیرون نیومدی ؟! فرمود آخه بیام بیرون میترسم داداشم خجالت بکشه .. ↫ ﴿متنِ روضه﴾ ____ •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8- نغمه عاشورائيان.mp3
9.96M
🎶 💥 عاشورا؛ قلب تپنده تاریخ 🔰 پای سخنان حماسی حجج اسلام والمسلمین: 🔹 علی ابوالحسنی مُنذِر (ره) 🔹 سید مهدی میرباقری 🔹 شیخ حسین انصاریان 🔹 شیخ علی نظری منفرد ▪️با اجرای: ندیم سرور ✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نقل یک رویای صادقه از علیه السلام در بحبوحه جنگ با داعش ✍راوی: شهید ⏪انتشار برای اولین بار ✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
scj0070009.mp3
11.28M
🔰 🔰 🎧استاد 💠ویژگی ها و فضائل یاران و اصحاب سید الشهدا علیه السلام 9⃣ 📌جلسه نهم 📌 شب تاسوعای حسینی 🔸بلند همتی🔸 (۹) ✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇 👌رسانه باشید♨️ https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
990530-Panahian-MohemTareenRahrPishgeeryAzSoghootEnsanVaNaboodiJame-01-18k.mp3
9.45M
🔻 [۱] 📅 جلسه اول | ‌۹۹/۰۵/۳۰ 🕌 هیئت میثاق با شهدا 🎙استاد ✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
990531-Panahian-MohemtarinRahePishgiriAzSoghutEnsanVaNabudiJamee-02-18k.mp3
6.01M
🔻 [۲] 📅 جلسه دوم ‌۹۹/۵/۳۱ 🎙استاد 🕌 هیئت میثاق با شهدا ✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⇦• توسل به ابن الکریم حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ توسط حاج حنیف طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ عمو بهش یاد داده ، مقابل دشمن قرار گرفتی چشم ها رو تنگ کن دشمنُ حقیر ببین ؛ رجز خواند ، هفتا از پسرایِ ازرق حرامزاده رو به درک واصل کرد .. خودشم به درک واصل کرد ، فریاد تکبیر اهلِ حرم بلند شد .. دیدن حریفش نمیشن .. در نبردِ تن به صد تن هم هماوردی نداشت چون کند با یک سپر باران سنگ و تیر را گفت اینطوری نمیتونید جلوشُ بگیرین حریف همه لشکر هست ‌‌.. گفت اینجوری فایده نداره ، زره که نداره .. کلاه خود که نداره .. جوشنی به تن نداره .. حسینم داره نگاه میکنه .. یه وقت صدا زد برید به نجمه بگید دعا کنه برای پسرش .. دوره کردن قاسمُ .. بد کشتن قاسمُ .. حالا معنای بلای عظیم رو آدم میفهمه .. علی اکبر که جوشن داشت آن شد تو که جوشن نداری وای بر من .. 💥دوره کردن نتونست ازحلقه محاصره فرار کنه .. خم شدن سنگ ها رو برداشتن .. آی بی رحم مردم کوفه .. هدف ثابته هدف ایستاده .. (ناشی ترین هام دیگه تونستن بزنن).. آخه نوجوان ۱۳ ساله باید گل بارون بشه ولی جایِ این گلا رو سرش سنگ میریختن .. هر سنگی به صورتش میخورد نالش بلند میشد .. یه نامردی اومد با نیزه به پهلوش زد .. از رو مرکب افتاد .. جشن دامادی و بلوغش بود که به تکلیف خود عمل می کرد مثل یک غنچه زیرِ مرکب ها داشت خود را کمی بغل می کرد سینه گاهش کمی تحمل داشت آن هم از دستِ نعل ها وا شد معجزه پشتِ معجزه آمد نونهالی شبیه طوبی شد گر عمو را شکسته می خواند گر کلامی به لب نمی آرد در مسیر صدایِ بی حالش استخوانِ مزاحمی دارد 🥀دو نفر کربلا بدنشون زیر سم اسب ها رفت .. یکی خود حسین بود ، یکی هم این آقازاده ..( ولی یه فرقی داشتن ) .. ابی عبدالله سر به پیکر نداشت ولی این آقازاده نفس میکشید .. تجسم کنید یه نوجوان ۱۳ساله .. اسب ها بیان .. واویلا .. (میخوای بدونی بلای عظیم یعنی چی ؟!) ابی عبدالله اومد ، هر جوری بود شمشیر کشید دشمن فرار کرد از کنار قاسم .. گرد و خاک خوابید دیدن حسین نشسته سر قاسم رو گذاشته روی زانو .. دیگه نفسش بالا نمیاد .. میخواد بگه عمو کمکم کن .. دید هی داره پاشنه ها رو رو خاک میکشه .. یعنی عمو نفسم بالا نمیاد .. فرمود قاسمم برا عمو سخته کمکی از او بخوای نتونه انجامش بده .. همون بالاسر قاسم دلش رفت مدینه .. در استخوانِ خورده ، جناغ تو دیده ام تصویر درب و سینه و مسمار و مادرم *حمید بن مسلم میگه من ایستاده بودم ببینم آخر سر این بچه رو حسین چه جوری بر میگردونه! وقتی میدون میرفت پاهاش به رکاب اسب نمیرسید .. اما یه وقت دیدم از بین جمعیت حسین داره میاد .. آقایِ ما رشید بوده ، پنجاه خوردی سال سن داره ابی عبدالله ، قاسم رو سینه به سینه چسبوند بود ‌‌.. اما دیدم عقب سر پاهاش رو خاک کشیده میشه ..‌ همه مادرایِ شهدا فیض ببرن .. آورد قاسم رو خیمه دارالحرب گذاشت کنار بدنِ علی اکبر خودش نشست بین این دو تا بدن .. گاهی صدا میزد پسرم علی .. گاهی صدا میزد پسرم قاسم .. زن ها خبر دار شدن همه اومدن خیمه دارالحرب جمع شدن دور کشته ی قاسم ، ابی عبدالله یه چشم گردوند دید همه دارن گریه میکنن ، اما نگاه کرد دید نجمه داره خیره خیره نگاه میکنه ... آی بیچاره مادرت .. هیچ جا امام حسین نگفت به زنها بلند گریه کنید (زبانِ حال دارم میگم) ولی اینجا صدا زد زنا بلند گریه کنید ..بلند گریه کنید مادرش باهاتون هم نوا بشه😭 .. آخه قاسم شده هم قد علی اکبر .. ↫ ﴿# متنِ_روضه﴾ ــــــــــــــ السلام •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6041858420884112669.mp3
7.16M
🎧 بشنوید 🌷 حضرت قاسم بن الحسن (علیه السلام) 🎤 حاج منصور ارضی ✅کانال سخنرانی های مذهبی https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
scj0070010.mp3
11.93M
🔰 🔰 🎧استاد 💠ویژگی ها و فضائل یاران و اصحاب سید الشهدا علیه السلام 0⃣1⃣ 📌جلسه دهم 📌 شب عاشورای حسینی 🔸خصوصیات سید الشهدا علیه السلام. الگو پذیری از شخصیت امام حسین علیه السلام 🔸 (۱۰) ✅کانال سخنرانی های مذهبی👇 👌رسانه باشید💯 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵نوحه خوانی به زبان اردو 🎤 ندیم سرور پاکستانی از نوحه خوان های برجسته شبه قاره 🗓سال ۲۰۱۸ ✅کانال سخنرانی های مذهبی👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
990601-Panahian-MohemtarinRahePishgiriAzSoghutEnsanVaNabudiJamee-03-18k.mp3
6.49M
🔻 [۳] 🎙استاد 📅 جلسه سوم ۹۹/۶/۱ ‌ 🕌 هیئت میثاق با شهدا ✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⇦• و توسل به حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان •✾•{قسمت اول} ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمانُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَأتُوبُ إلَيهِ *چشم به هم زدیم شب هفتم ماه محرم رسید .. هر شب به یه صحنه ای از کربلا استغفار کردیم امشب این جمله رو بگم ارباب ما با یه نقلی کربلا فقط یه جا اینطوری دستاشو برد طوری که نقل میگه حتی زیر بغل ارباب ما نمایان شد میدونید کجا بود اون موقعی که عمامۀ پیغمبرُ به سر بست اون موقعی که عبای پیغمبر رو روی دوش انداخت اون موقعی که مرکبشم عوض کرد دیدن حسین سوار بر شتر شده کدوم موقع رو داری میگی اون موقعی که اومد جلویِ لشکر ایستاد ببینید ببینید گلم رنگ ندارد اگر آمده میدان سر جنگ ندارد به اون ساعتی که دید یه مرتبه بچه داره دست و پا میزنه مثل اربابت دستتُ بیار از سرت بالاتر زن و مرد حالا که گفتم ارباب ما اینطوری دستشُ بلند کرده اگر کسی میتونه دستش پایین نمونه به دم المظلوم الهی العفو ..* بیا قشنگ ترین یوسف زهرا گریه کنِ این روز و شب ها بیا ای همۀ یار و کَس ما یه نیم نگاهِ تو بسه ما خوش اومدی به مجلس ما مارو برای گریه، کنار خود سوا کن سینه زنِ حسینُ، از کربلا دعا کن جمعه های محرم قدم بذار رو چشم ما بیا برای ما بده دم امشب حرم آل نبی آب ندارد ندارد طفلان حسین خواب ندارند ندارند.. عمو جرعه‌ی آبی .. عمو جرعه ی آبی .. آقا مگه میشه نیایی شب علی اصغر گمون کنم جلو در نشستی پیش مادر باید خودت بخونی روضه‌ی قحط آبُ شرم دل عموتُ داغ دل ربابُ *تا رسیدن کربلا ، منزل های زیادی رو اتراق کرده بودن، رباب یه مرتبه یه نگاه کرد گفت الحمدلله آب هم اینجا هست.. گفتن آره رباب اون فراتِ ، اون دجله ست.. اما از امشب که آبُ بستن هی از این خیمه به اون خیمه میدوید هی میگفت یه چکه آب ندارید بچه م داره میمیره .. میخوام یه حرفی بزنم زودم برم تو روضه وقت نیست اذیتت نکنم ، وقتی رسول ترکُ در عالم خواب دیدن بهش گفتن رسول چه خبر از اون طرف بگو گفت اینقدری بگم هر چند روز یه بار میان منو میبرن میگن بیا گهوارۀ علی اصغرُ تکون بده.. گفتن آقا رسول به چه دلیل چرا؟!.. گفت آخه هر موقع تو روضۀ علی اصغر بودم تا روضه خوان میگفت لالایی بخونید من دستامو میاوردم بالا تکون میدادم حالا میخوام لالایی بخونم .. امشب خانوما میوندار روضۀ خودشون باشند ماهم اینجا خودمون گریه میکنیم..* لالا لالا لالایی لالا ای اصغرِ من لالا لالا عزیزِ من ، لالا لالا یکم بخواب لالا لالا آروم بگیر ، بخاطر دل رباب چند روزه که هلاک شدی برای یک قطره‌ی آب میون گریه هات نخند نزن به زخم دل نمک از تشنگی شده لبات، مثل کویر ترک ترک عمو رسید به نهر آب *الحمدلله صدای تکبیرش داره میاد دویدن به رباب گفتن رباب دیگه نگران نباش بابام میگه عمو رسیده به شریعه .. رباب دوید گفت بچه مئ بیارید الان آب میارن..* عمو رسید به نهر آب خبر آورده قاصدک شیر نداره مادر تو به غم اسیره خدا رو چه دیدی شاید بارون بگیره الهی که به جای تو رباب بمیره گریه نکن گل پسرم، نمونده آب توی حرم لای لای علی .. لای لای علی .. بیا و شرمنده نکن مادرتُ بیشتر از این از سوز گریه های تو حال رقیه رو ببین یکم دیگه طاقت بیار، حاجت من شده همین الان عمو از شریعه میرسه با یه مشک پر اینقدر به چشمام زل نزن برایِ من غصه نخور از چشم شورِ حرمله تو رو بپوشونم چطور عمو اباالفضل ت سر قولش میمونه *بذارید روضه مو شروع کنم، امشب شب پریشونی تو روضه ست .. عاشورا یه وقت صدای ابی‌عبدالله *هل من ناصر..* بلند شد تا صدا زد کسی هست؟! اصلا شبای هفتم روضه خوان نمیخواد فقط یه نفر یه بچه بیاره تو نگاش کنی .. تا صدا ابی‌عبدالله بلند شد کسی هست حرم پیغمبرُ کمک کنه؟! (تازه این الان مادرش حسابی شیر بهش داده سیرابش کرده) یه وقت دید صدایِ شیونِ زن ها از خیمه بلند شد.. ارباب ما گفت نکنه اینا به خیمه ها حمله کرده باشن .. سراسیمه برگشت، صدا زد خانم زینبُ ، بی بی اومد بیرون فرمود مگه نگفتم کسی بلند گریه نکنه؟! گفت آقاجان تا صدای هل من ناصرت بلند شد دیدم علی اصغرت داره تو گهواره دست و پا میزنه.. اینقدر تکون خورد خودشُ انداخت رو زمین.. ــــــــــــــــــ علیه السلام •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⇦• و توسل به حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان •✾• {قسمت دوم} ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ یعنی بابا من هنوز هستم.. ولی یه حرفی هم زده خانم زینب گفت داداش میشه یه خواهشی کنم؟ چیه عزیزم! گفت سه روزه این بچه آب نخورده.. اینجا حسین رفت جلوی لشکر ایستاد گفتی عیبی نداره علی رو بیار برم براش طلب آب کنم.. اینجا که اربابِ ما اومد جلو لشکر ایستاد روایت میگه وقتی حسین شروع کرد به حرف زدن (بمیرم برای دلش، میدونی چرا؟!) یه نامردی داد زد گفت حسین بچه رو بهانه کردی خودت آب بخوری.. گفت اگه فکر میکنید اینطوریه خودتون سیرابش کنید .. لذا تاریخ میگه اینجا که ارباب ما حرف زد و بچه رو نشون داد اسبایِ دشمن چند قدم رفتن عقب پیرمردا گفتن حسین راست میگه یه قطره آب به بچه ش بدید مگه چی میشه .. یه سری سربازا گفتن ما که به جنگ با حسین اومدیم چیکار به این بچه داریم.. عمرسعد دید الانه همه چیز به هم بریزه .. یه جمله میخوام بگم زودم رد میشیم .. دوید تو لشکر حرمله گفت بله امیر؟! گفت چه نشستی، گفت چیکار کنم! گفت حسین داره همه رو به هم میریزه.. زود باش.. تا اومد بلند بشه گفت تیر سه شعبه یادت نره گفت چیکار کنم کدومو بزنم گفت مگه سفیدی گلوشو نمیبینی نامرد چنان تیر و زد یه وقت ارباب ما دید بچه یه تکون خورد.. خدا رحمت کنه همۀ قدیمیا و حسینی ها رو .. میخوام بگم بچه ها یه جایی هم مدینه کار برا دشمن گره خورد .. میدونید کجا بود؟! اونجا که مادر کمربند علی رو گرفت .. نامرد گفت قنفذ چیکار کنم گفت دستشو کوتاه کن.. اینم برا پدر مادرامون .. ارباب ما بچه رو زیر عبا پنهان کرد رفت پشت خیمه ها .. بدن یه بچه شش ماهه چقدره مگه؟!.. (چی میخوام بگم؟؟..) میخوام بگم الحمدلله خوب شد این یدونه بدنُ دفن کرد حسین..‌ من از شماها سوال دارم این بدن طاقت داشت زیر سم اسب بره.. رفت نشست پشت خیمه دیدن داره یه قبر کوچیکُ میکنه .. یهو دید یه صدا داره میاد ، حسین صبر کن (فکر نکنی رباب بودا نه ..) بی بی زینب گفت صبر کن داداش بچه رو من تحویلت دادم رباب اگر نبینه دق میکنه .. اومد نشست کنارش دید ای وای .. گوش تا گوش .. امان از دل رباب .. اما رباب اینجا گریه نکرد هیچ چیزی نگفت خانم (یه موقع که داغ خیلی سنگین میشه ،اگر داغ دیده گریه نکنه بعضیا میان میگن فلانی برو یه حرفی بزن اینا گریه کنن میگن چرا میگن اگر گریه نکنن تو خودشون بریزن خوب نیست ) بی بی رباب تا ابی‌عبدالله زنده بود گریه نکرد این ذوق من میگه شاید اینطور باشه : اینجا که نشسته بود بالاسر علی اصغر (مادرا میفهمن.. آخه بچه شِ..) هی نگاه به حسین میکرد هی اشکاشُ نگه میداشت .. خانم زینب گفت داداش یه کاری کن میترسم دق کنه من نمیدونم نمیخوام بگم تو خودت فکر کن خبرۀ روضه شدی شاید این باشه گفته زودتر خاکُ بریز کار و جمع کن لذا بی بی رباب میدونید کی گریه کرد برا بچه ش؟ عاشورا تموم شد چند تا از این نامردا اومدن چند تا مشک آب پرت کردن اول از همه یه نفر مشک و برداشت هی به رباب اصرار میکرد میگفت رباب آب بخور ان شاءالله که آب نخورده باشه آخه بعضیا میگن شام غریبان دیدن رباب داره گریه میکنه گفت چرا گریه میکنی گفت من که گفتم آب نخورم از اون موقع که آب خوردم دارم دنبال بچه م میگردم .. روضه مُ همینجوری تموم کنم سادات ببخشن مارو .. همۀ این بچه ها آرزوشون اینه امسال اربعین بیان کربلا میخوام یه حرفی بزنم از من یادگار داشته باش ان شاءالله که امشب اربعینتُ میگیری.. اربعین که رسیدن امام سجاد فقط میدونست قبرها قبرِ کیه لذا وقتی پیاده شدن تا کسی پیاده نشد تا قبرارو دیدن خودشونُ انداختن رویِ زمین یکی میگفت قبر آقام کجاست؟ یکی میگفت قبر عموم کجاست؟ .. هرکی یه قبری رو بغل کرد هرکی اولین بارشه میره کربلا میگه فلانی قتلگاه کجاست؟ یکی میگه خیمه گاه کجاست؟ اون ساعتم هرکسی یه سوالی داشت یهو دیدن رباب نیست تو رو خدا ببخشن بزرگترا منو خانم سکینه رفت دنبالِ رباب دید یه جا یه قبر کوچیک پیدا کرده بگم بگیری یه نگاه بهش کرد گفت رباب جان پاشو این قبر عمو عباسمِ .. رباب اگر قبر علی تُ میخوای بیا.. دیدن رباب بلند شد فهمیدی چی گفتم یا نه؟.. اومد کنار قبر بچه ش نشست علی لای لای .. گلم لای لای .. چرا روضۀ امشب تمومی نداره؟.. یه دلیل داره.. اینو حاج علی آقای انسانی میگفت اگه یه موقع میخوای روضه رو جمع کنی ، نمیشه" هی پریشون روضه میخونی .. دلیل داره تو روضه خوندن .. هر موقع دیدی روضه ت اینطوری شد یه دلیل داره بدون هنوز مادر حسین داره گریه میکنه.. بدون هنوز مادرش منتظره روضه بخونن .. بدون هنوز زهرا یه گوشه نشسته هی میگه بُنّی کشتنت عزیزم .. ــــــــــــــــــ علیه السلام •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ کانال سخنرانی های مذهبی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا