eitaa logo
سخن و مداحی ناب. اخبار پرسپولیس استقلال فوتبال برتر ورزش سه ازدواج موقت صیغه یابی
12.6هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
4.4هزار ویدیو
42 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🔰جوانا ره طاعت امروز گير، كه فردا جواني نيايد ز پيش ببينيد گلاب همان آبي است كه مدتي روي گل نشسته و طعم و رايحه گل پيدا كرده است. لذا هرجا باشد، بوي گل مي‌دهد. با استشمام آن، انسان ياد گل مي‌افتد. قرآن هم مثل گل است. هر كس با قرآن مانوس باشد، بعد از مدتي سخن و كلامش رنگ و بوي قرآن مي‌گيرد. سعدي با قرآن مانوس بوده است. بخاطر همين در جاي جاي بوستانش، وقتي ابياتش را مرور مي‌كنيم، به ياد آياتي از قرآن مي‌افتيم. نمونه اش هم همين بيت است. قرآن ما را به طاعت الهي دعوت ميكند. اطيعو الله و اطيعو الرسول. سعدي هم همين را مي‌گويد. سعدي اين راهم اضافه مي‌كند كه فصل طاعت، جواني است. البته هميشه ميشود اطاعت كرد. مثل ميوه‌ها است. در همه فصل‌ها مي‌توانيم آنرا مصرف كنيم. اما در فصل خودشان، يك طعم ديگر و آثار و خواص ديگر دارد. بخاطر همين هم مي‌گويند: ميوه‌ها را درفصل خودش مصرف كنيد. مثل ازدواج است. د رهر سن و سالي ميشود ازدواج كرد ولي در فصل جواني، ازدواج معني دارد. در فصل زايش و زندگي معني دارد. در پيري اتفاق نمي افتد و اگر هم بيفتد حالت معجزه دارد. بهترين فصل طاعت الهي، جواني است. كساني كه در كار گلاب گيري هستند مي‌گويند: گلها را در همان اول وقت صبح كه شكفته ميشود، بايد چيد. زيرا عطر و رايحه آن بيشتر از بعد ازظهر است. هميشه مي‌توان گل را چيد ولي بهترين وقتش، همان اول صبح است. طاعت الهي را هميشه مي‌توان انجام داد ولي بهترين وقت و فرصتش همان وقتي است كه سعدي روي آن تاكيد دارد. البته طاعتي هم اثرگذار است كه كامل باشد. بي كم و كاست باشد. وقتي به يك خانمي مي‌گويند: حجابت را رعايت كن يعني يك تار مو را هم بيرون نينداز. حالا نگويند با يك تارمو آدم به جهنم نمي رود. بله با يك تار مو بيرون انداختن كسي به جهنم نمي رود ولي با اطاعت نكردن به جهنم مي‌رود. تو اطاعت نكردي. مثل اينكه به شما بگويند: در گاوصندوق را ببند و شما يك سانت در آن را باز بگذاري. شما اطاعت نكرديد. در بازي فوتبال لازم نيست دو دست شما به توپ بخورد تا هند بشود. كافي است نوك انگشت بخورد و هند بشود. قانون الهي هم همانطور است. پس اين طاعتي را كه ميگويد، طاعت صد درصد و بي چون و چراست. آدم بايد به خدا بگويد: بله و به غير خدا بگويد: نه. وقتي ما اين كار را كرديم با مثبت و منفي توليد نورمي شود. اولين چيزي كه به حاجي ميگويند، لبيك است. يعني بله. از اين به بعد فقط به خدا بله بگوييد. اگر انسان فقط به خدا بله بگويد، شوري در فرشته‌ها ايجاد ميشود. شما در مراسم عقد و عروسي ديده ايد، وقتي عروس بله مي‌گويد، چه هلهله اي ميشود. انسان هم وقتي به خدا بله مي‌گويد، يك هلهله اي در بين فرشته‌ها ايجاد ميشود. به قول حافظ همين كه انسان آماده شنيدن مي‌شود، قدسيان در آنجا هلهله و شادي مي‌كنند. اين تمثيل يك حقيقت است. 💬 @nab_menbar
✨﷽✨ 🔰فراغ دل است و نيروي تن، چو ميدان فراخ است گوي (غنيمت شمردن) ببينيد كشاورزها زمين را معطل نمي گذارند. پشت سر هم مي‌كارند و برداشت مي‌كنند و اين زمين هيچ گاه خالي از كشت نمي ماند. قرآن مي‌گويد: شما مثل مزرعه مي‌مانيد. نبايد هيچ گاه خالي بمانيد. الان فراغي داري و توان هم داري، دست بكار شو و كاري بكن. يك روز همين فرصت را هم از تومي گيرند. مي‌گويد: اي كه دستت مي‌رسد كاري بكن، پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار. البته مولوي كار را اين جوري تعريف كرده است. كار آن دارد كه شد حق را مُريد، بهر كار او، زهر كاري بُريد. همه كار مي‌كنند ولي منظور كاري است كه براي خدا باشد. مقام معظم رهبري فرمودند: اگر در جمعي سخنراني مي‌كنيد، براي خوشايند كسي صحبت نكنيد. براي خدا صحبت كنيد. رجبعلي خياط به شاگردش مي‌گفت: وقتي مي‌خواهي اُتو زغالي را روشن بكني و زغال را فوت بكني، براي خدا فوت كن. شاگرد گفت: فوت كردن براي خدا و غير خدا ندارد. او گفت: چرا خيلي فرق دارد. اگر تو بخواهي براي خدا بفوت كني، جايي مي‌رويي كه كسي نباشد و آرم آرام فوت مي‌كني. ولي اگر براي غير خدا باشد، در كف بازار فوت شديد مي‌كني و ممكن است به چشم كسي برود و روي لباس كسي بنشيند و برايت هم مهم نيست. چون خدا فقط اين جور كارها را مي‌پذيرد. چون خودش خالص است، خالص را مي‌پذيرد. هر چيزي خالصش ارزش دارد. گلاب خالصش ارزش دارد. شير وعسل هم همين طور است. آب اگر در يخچال در كنار خربزه وطالبي باشد، بو ميگيرد و طعم و مزه اش عوض ميشود. حتي خدا هم خالصش خوب است. قرآن ميفرمايد: كنار خدا، هيچ خدايي را قرارنده چون خودت زمين گير و ناتوان ميشوي. خداهم بي مزه مي‌شود. مثل اين كه شما به گل فروشي ميرويد، در كنار گل رزو گل مريم، چند شاخه كاهو و كرفس هم بگذارند. هيچ كس اين كار را نمي كند. وقتي شما كنار خدا، چيزي را بگذاريد، خدا هم در زندگي تان اين قدرمزه ندارد. چون با غير خدا قا طي شده است. عبادت هم بايد خالص باشد. قرآن مي‌فرمايد: عبادت را با چيزي قاطي نكن. اگرعبادت اين ويژگی را داشته باشد، اين كار است و در دستگاه الهی خريدار دارد. سعدی مي‌گويد: الان كه جوان هستی، فرصت داری، از اين كارها بكن. 💬 @nab_menbar
✨﷽✨ 🔰من روز را قدر نشناختم، بدانستم اكنون كه درباختم، قضا روزگاري زمن در ربود كه هر روزي از وي، شب قدر بود (غنيمت شمردن) آدم وقتي در زمين بازی است، تنش گرم است و جراحتها را حس نمی كند ولی همين كه از زمين بازی بيرون می آيد و بدنش سرد ميشود، دردهای بدنش شروع ميشود، سوزش زخم‌ها شروع ميشود و آن را احساس می كنی. ما در ميدان جوانی هستيم. وقتی ازاين ميدان بيرون می آييم، می بينيم چه داديم و چه گرفتيم. فردوسی ميگويد: الان كه پير شدم، فهميدم كه چه گذاشتم و چه برداشتم. مثل كسی كه داشت می رفت و پايش به سكه ای خورد و فكر كرد سكه طلا است و نوركافی هم نبود، كاغذی را آتش زد و گشت ببيند چی هست، ديد يك دو ريالي است. بعد ديد كاغذي كه آتش زده، هزار تومانی بوده است. بعد گفت: چی را براي چی آتش زدم. واقعا اين زندگی غالب ما انسانها است. ما يك چيزهای عظيم را برای چيزهای بسيار كوچك آتش می زنيم و خودمان هم خبر نداريم. در بازار برای اينكه سود كنی، هزار قسم و آيه مي‌خوری تا اين سود را بدست بياوری. خدای با آن عظمت را می دهيم تا دو سه تومان سود كنيم. به ما مي‌گويند: كم فروشی نكنيد يعنی در دين و خدا هم كم فروشی نكن. مثلا ماهيگيری با چه زحمتی قلاب می اندازد و يك كرم مياندازد. ماهی با چه زحمت، كرم را مي‌گيرد و وقتي بالا ميآيد، مي‌بيند دريا را داده و يك كرم گرفته است و در آنجا تب و تاب دارد. ما خدايی كه پر از رحمت و لطف است می دهيم تا به چيزهای كوچكی برسيم و خيلی مواقع هم به آن نمی رسيم. 💬 @nab_menbar
✨﷽✨ 🔰شكسته قدح، وَرببندند چُست، نياورد خواهد بهاي درست، كنون كو افتادت به غفلت زدست، طريقی ندارد مگر بازپَس (غنيمت شمردن) 💬در قديم مردم با قناعت زندگي مي‌كردند. عده اي در بازار بودند كه چيني‌هاي شكسته را بهم بند مي‌كردند و آنرا قابل استفاده مي‌كردند. مردم قانعانه زندگي ميكردند. مثل امروز اين قدر مصرفانه زندگي نميكردند. در قديم خيلي راحت بودند. چون با قناعت زندگي مي‌كردند زيرا قناعت علاوه بر اينكه عزت مي‌آورد، راحتي هم مي‌آورد. آستين من اگر خيلي بلند باشد، من ناراحت نيستم ولي اگر به اندازه باشد، من راحت هستم. زندگي هم همينطور است. اگر رفاه و ماديات هم از اندازه بگذرد و حريصانه بشود، باعث رنج ميشود. دست و پاگير ميشود. ولي اگر به اندازه و با قناعت باشد حداقل آن راحتي است. امروزه قناعت نيست. پس راحتي هم نيست. همه كارها رقابت و چشم هم چشمي است. بعضي‌ها مي‌گويند: بفرض ما قناعت كنيم و لامپ را خاموش كنيم، آيا وضع درست ميشود؟ خير. اگر شما كل برق خانه تان را هم در سال هم قطع كنيد، معلوم نيست اتفاقي بيفتد. ولي يك اتفاق مي‌افتد. وقتي شما مراعات مي‌كنيد، مردم درست نمي شوند، خودت درست ميشوي. با خاموش كردن لامپ اتفاقي در معيشت مردم نمي افتد ولي يك اتفاق معنوي مي‌افتد ومن خودم را همرنگ دين كرده ام. خودم را همرنگ اولياء الهي كرده ام. بهتر است از يك نقطه اي شروع كنيم و بهتر است نقطه شروع، خودمان باشيم. جواني مثل يك قدح است و بايد با احتياط با آن برخورد كنيم. ظرف مسي نيست. هرجايي آن را پرت نمي كنند و بدست هر كسي نمي دهند، تو هم جواني ات را به دست هركسي نده. سعدي به پيرها مي‌گويد: حالا اين جام افتاد و شكسته، درست است ارزشي ندارد ولي بي ارزش هم نيست و عامل استفاده است. از اين فرصت پيري استفاده كنيد. پيري تهديد نيست، فرصت است. اگر جام شكسته را سريع ببندند يعني بند زني كنند، درست است كه ارزش قبلي را پيدا نمي كند ولي قابل استفاده است. حالا كه از روي غفلت اين جام از دستت افتاده است، طريقي ندارد مگر بازپس. 💬 @nab_menbar
✨﷽✨ 🔰اگر هوشمندي به معنا گرای، كه معنی ماند بصورت بجای (احسان) ارزش مداد به مغز آن است. مدادی كه مغز ندارد، ارزشی هم ندارد. يك چوب است. فقط به درد سوختن مي‌خورد. ارزش انسان هم به مغز او است. اگر انسان مغز داشت و مغزش را به كار بست، ارزش دارد. و اگر نه، خداوند جهنم را برای اين جور افراد آماده كرده است. يكی از ناله‌های اهل جهنم همين است كه قرآن بيان مي‌كند: اگر ما می شنيديم و عقلمان را بكار می انداختيم و تعقل می كرديم، الان اينجا نبوديم. اگر عاقلانه رفتار می كرديم. البته همه انسانها عاقلانه رفتار می كنند منتها يك جاهای از اين عقل بهره مي‌برند كه عقل براي آنجا ساخته و پرداخته نشده است. دقيقا مثل اين است كه شما يك چكي داريد كه اگر پاس بشود، شما يك ثروت كلانی بدست می آوريد. بچه شما با اين چك يك موشك درست كند و با آن در حياط بازي كند. با برگ چك مي‌توان موشك بازي كرد ولي چك براي موشك بازی نيست. مثل اينكه كسی بيايد از يك كيس رايانه كه دريايي از اطلاعات روی آن است، براي وزن كردن كاهو و سبزيجات استفاده كند، می شود اين كار را كرد و از آن بعنوان وزنه استفاده كرد ولي اين را برای وزن كردن به شما نداده اند و بايد از اطلاعات آن استفاده كنيد. عقل مثل رايانه است. عقل همان چكي است كه رقم كلاني روی آن نوشته شده است. ما آن را جايي خرج مي‌كنيم كه براي آنجا نيست. اگر به گوني سيب زمينی نگاه كنيد، می بيند گاهی خيلی درشت هستند. وقتی آن را به خانه می آوری، مي‌بيني وسط گونی پر از سيب زميني‌های ريز است. براي اين كار، لوله پليكا وسط گونی می گذارند و اطرافش را سيب زمينی درشت می ريزند. وسط سيب زمين ريز می ريزند و بعد لوله پليكا را بيرون می كشند. اين عقلانی است ولی ببينيد اين عقل را كجا بكار می بندد؟ عقل برای استفاده در اينجا نيامده است. چنين فردی يك پوسته بدون عقل است. سعدی می گويد: اين پوسته می رود و مغز می ماند. اگر خودت را زرنگ می دانی به معنی بگرای. سراغ چيزی كه به تو معنا می دهد، و به سمت احسان برو. 💬 @nab_menbar
✨﷽✨ 🔰نپيوسته باشد روان در بدن، نه همواره گردد زبان در دهن يك استاد دانشگاه مي‌شناختم كه خيلي خوش زبان بود. خوش قلم بود و زيبا مي‌نوشت و حرف مي‌زد. يك روز اين آقا را ديدم كه زبانش قفل شده بود. سعدي هم همين را مي‌گويد: هميشه روح در بدن نيست. روح روان است. هميشه اين زبان در دهان نمي گردد. يك روز اين زبان قفل ميشود. حالا كه اين زبان مي‌چرخد، آنرا درست بچرخان. قرآن مي‌فرمايد: زيبا حرف بزنيد. وقتي دست من حساب شده حركت مي‌كند، خط من زيبا ميشود. بر اساس فرمولها و استانداردهايي بالا و پايين مي‌آيد. سخن هم، وقتي زيبا ميشود كه بر اساس استانداردهايي كه قرآن تعيين كرده، گفته شود. قرآن مي‌گويد: بر اساس استانداردهايي كه ما مي‌گوييم سخن بگوييد. زشت سخن نگوييد. نگوييد همه زشت مي‌گويند، ما هم مي‌گوييم. خداست كه عزت و ذلت ميدهد. سعدي مي‌گويد: عزيزي و خواري تو هستي و بس، عزيز تو خواري نبيد زدست. اگر ما اين را بفهميم، آرامش پيدا مي‌كنيم. سبكي و سنگيني دست خداست. كارما با خدا، مثل چك دو امضائي است. اگر يكي از دو امضا كننده بخواهند به مسافرت بروند، ميگويند: من پنج برگ را امضا مي‌كنم كه اگر كاري پيش آمد، خودت امضا كني و كار پيش برود. بعضي مواقع مي‌گوييم: شما امضا بكن، من يا امضا مي‌كنم يا نمي كنم. اگر من بخواهم كسي را عزيز يا ذليل كنم، خدا از قبل يك امضا كرده است، من خودم عزيز يا ذليل مي‌شوم، در اين شكي نيست. مثلا من مي‌خواهم آقاي شريعتي را عزيز كنم. خدا مي‌گويد: در اينكه خودت عزيز يا ذليل مي‌شوي شكي نيست زيرا من امضا كرده‌ام تو با اقدام خودت عزيز يا ذليل بشوي. ولي در مورد اينكه آقاي شريعتي عزيز بشود، اول تو امضا بكن، به ما بده، ما يا امضا مي‌كنيم يا نمي كنيم. در ذلت هم همينطور است. وقتي من تصميم مي‌گيرم شما را ذليل كنم، خدا يك پيش امضا داده، در اينكه خودت را خوار مي‌كنم، شك نكن. زيرا تو با همين عملت صد در صد خوار مي‌شوي ولي دراينكه آقاي شريعتي را خوار كنم، تو اول امضا بكن، هر كاري مي‌خواهي بكن، ما يا امضا مي‌كنيم يا نمي كنيم. ۹۹ درصد هم امضا نمي كنيم. يعني اينكه من كه آمدم شما را خوار كنم، خودم خوار مي‌شوم ولي شما خوار نمي شويد. در بازي فوتبال طرف شوت مي‌كند، چيزي كه ضربه مي‌زند پاي شماست. چيزي كه ضربه مي‌خورد توپ است. توپ كه ضربه مي‌خورد جلو مي‌رود و پا كه ضربه مي‌زند، عقب مي‌آيد. قصه عالم هم همين جور است. امام مي‌گفت: دست آن شيخ را ببوسيد كه مرا تكفير مي‌كردند. تكفير آنها باعث شد تا من بالا بروم. 💬 @nab_menbar
✨﷽✨ 🔰كسي خُسبد آسوده در زير گِل، كه خُسبند از او مردم آسوده دل (احسان) 💬در صرافی، شما پول می دهيد و پول می گيريد. از همان جنسی كه می دهيد، از همان جنس می گيريد. خاك مثل صرافی است. رحم بدهيد، رحم ميگيرد. يعنی وقتی از خدا رحمت می خواهيد، خدا می گويد: ببينم در دنيا به چه كسانی رحمت كرده ای؟ در قرآن می فرمايد: هر قدر رحم كرده باشی، همان قدر به تو رحم می كنيم. البته خدا به كرم خودش جبران مي‌كند. اگر تو يك قدم آمده باشی خدا ده قدم جبران می كند. در روايت داريم: احسان كن تا به تو احسان كنيم. شما در آن دنيا آسايش می خواهی. خوب می گويند: در دنيا آسايش چه كسی را فراهم كردی؟ مايه آسايش چه كساني شدی؟ سعدی می گويد: كسی در زير گِل آرام است، كه مردم از دستش آسايش ديده باشند. از قدم‌های او آسيب نديده باشند. از زبانش مردم در امان باشند. اهل بيت كاری نمی كردند كه مايه افسردگی ديگران بشود. هيچ وقت ناسزا نمی گفتند. حضرت علی (ع) سفارش می كردند: به معاويه دشنام ندهيد. حالا معاويه كيست؟ از كتاب اهل سنت برای شما می خوانم. معاويه به سعد دستور داد: چرا به ابوتراب سب نمی كنيد و ناسزا نمی گوييد. يك دانشمند مصری كتابی بنام الدوله الامويه دارد. می گويد: اهتمام معاويه، به ناسزا گويي علی بود. حتی بعد از شهادتش هم می گفت: بر روی منبرها دشنام بدهيد. يكی ديگر از دانشمندان مصری در كتابش می نويسد: معاويه سنت بدی را از خود بجا گذاشت. او در بالای منبر و بعد از خطبه نماز جمعه علی را سب می كرد. با وجود اينكه بسياری از بزرگان و صحابه پيامبر او را از اين كار نهی كرده بودند. اُم سَلمه زن پيامبر نامه ای به معاويه نوشت: معاويه تو داری به رسول خدا و خود خدا لعن می فرستی. شما به علی بن ابيطالب و كسانی كه او را دوست دارند، لعن می فرستی. من شهادت می دهم خدا و رسول خدا، دوستدار علی بودند. ناسزا گويی بد است. بعضيها سزاوار حرفهايی كه به او می زنيد، نيستند. حضرت علی (ع) می فرمود: معايه سزاوار اين حرفها نيست ولو او را دشمن خود می دانيد. شما به شيطان هم حق نداريد هر نسبتي بدهيد. نسبتي مي‌توانيد به شيطان بدهيد كه آن نسبت در او باشد. 💬 @nab_menbar