عرفان اسلامی (سخن عرفان)
✳️ اقیانوس علم و معرفت (2) 🔹نکته اول: در یادداشت اول از برخی مطالب کتاب انتقاد شد، در این نکته به
✅ #اقیانوس_علم_و_معرفت – 3
#علامه طباطبایی (ره) و فهم اسفار
🔸نویسنده محترم کتاب اقیانوس علم و معرفت در صفحه 87 تحت عنوان نسبت های ناروا می نویسد: بسیاری از مطالبی که به علامه نسبت می دهند بی اساس و باطل است. از جمله گفته شده: علامه وقتی پیش مرحوم آقای قاضی رفت فهمید از فلسفه هیچ نمی داند یا تازه فهمید فلسفه چیست یا تازه فهمید که حتی یک کلمه از اسفار را نفهمیده... سپس می گوید اینها کلا سخنان باطلی است. زیرا اولا علامه از همان ابتدای تشرف به نجف، شروع به خواندن حکمت کرده، از علامه پرسیدم آقای قاضی در فلسفه چطور بود، فرمودند اقای قاضی فلسفه نداشت، ثانیا علامه خود فرموده در فلسفه به درس آقا حسین بادکوبه ای می رفتم ... ایشان زمانی که محضر آقای قاضی رسیده تقریبا در همه دروس رسمی به درجات بالایی رسیده بودند ... اگر بعد از این همه خواندن کتب فلسفی، یک کلمه از اسفار نفهمیده، پس شرح منظومه هم نفهمیده، شفا هم نفهمیده، تمهید هم نفهمیده ... والحاصل لوازم فاسده این سخن فراوان است و بطلانش بسیار روشن. (اقیانوس علم و معرفت، صص 87 و 88)
🔷نقد و بررسی
این نقل را استاد مطهری (ره) از علامه کرده اند. «آقای طباطبایی می فرمودند: من اوایل که #اسفار می خواندم خیلی کار می کردم و خیلی فکر می کردم و خیلی هم تجزیه و تحلیل می کردم. بعد کم کم در من این غرور پیدا شده بود که خود آخوند [ #ملاصدرا ] هم اگر بیاید دیگر بهتر از این نمی تواند این مطالب را تجزیه و تحلیل کند. تا بعد می روند نزد استادشان مرحوم آقای قاضی که استاد سیر و سلوک و معنویت بوده است. آقای طباطبایی می فرمودند وقتی که ایشان وارد بحث مسائل وجود شد یک مرتبه معتقد شدم که من تا به حال یک کلمه از اسفار نمی فهمیدم. (استاد مطهری، درسهای اسفار، ج۱، ص۱۳۷)
🔹ما معتقدیم قطعا استاد مطهری به علامه طباطبایی دروغ نبسته اند، (وگرنه جسارت بسیار بزرگی مرتکب شده ایم) پس باید مراد علامه و مرحوم استاد مطهری را متوجه شویم و بین گفتار و رفتار، جمع کنیم.
1⃣ خوب بود آقای پارسا، عبارت علامه و نقل مرحوم استاد مطهری را دقیق مطرح می فرمود و سپس برداشت خود را می نوشتند.
2⃣ علامه مرادشان از اینکه یک کلمه از اسفار نفهمیدم، این نبود که یعنی کتاب اسفار را باز می کردند، هیچی نمی فهمیدند یا مباحث فلسفی اش را بلد نبودند، تا بعدا مثل آقای پارسا بنویسیم پس اگر اینطور باشد، شرح منظومه هم نفهمیده، شفا هم نفهمیده، تمهید هم نفهمیده! (برداشت عجیبی است!)
مراد این است که مسائل اصلی و مهم اسفار، ریشه در عرفان دارد، وقتی استادی که عارف بالله است، خود اهل شهود وجود و مظاهر است، مسائل وجود، اصالت و وحدت وجود را (که اساس حکمت متعالیه است) عرفانی و از پایه شهود توضیح می دهد، آنوقت مطالبی برای انسان کشف می شود که می فهمد تا کنون از اسفار یک کلمه هم نفهمیده است. (دقت کنید) یعنی به عمق مطالب اساسی و عرفانی اسفار، تا کنون اینچنین راه نیافته بود.
به نوعی، مطالب مرحوم علامه به نقل استاد مطهری، ناظر به اساس و عمق عرفانی حکمت متعالیه است. از این رو، کسانی که حکمت متعالیه را بدون عرفان، مطالعه یا تدرس و تدریس می کنند، به عمق عرفانی مطالب، راه نمی یابند. گمان می کنند همه زوایای اسفار را فهمیده اند.
همچنین اگر کسی بخواهد واقعا حکمت متعالیه را بفهمد باید زمینه معنوی فراهم کند.
بنابراین هیچکدام از استدلال های آقای پارسا مبنی بر فلسفه خواندن علامه قبل از تشرف به محضر علامه قاضی، بیان علامه نسبت به فلسفه نداشتن آقای قاضی (که خود این بیان، معنای صحیحی دارد نه آنچنان که آقای پارسا استظهار کرده اند) مبطِل نقل استاد مطهری (ره) نیست.
💢 استاد واحدجوان
@vahedjavan
💢سخن عرفان
@sokhanerfan
🌿 بهترین کتاب های معرفت نفس
در اسلام و قبل از اسلام، كتابى در معرفت نفس به عظمت #نمط هاى سوم و هفتم و هشتم و نهم و دهم #اشارات شيخ رئيس و كتاب نفس #شفاى آن جناب، و كتاب نفس #اسفار صدر المتالهين، و كتاب #فصوص_الحكم و #فتوحات شيخ محيى الدين عربى نوشته نشده است و مهمتر از همه در معرفت نفس، #فصوص و #فتوحات است. هر چند كتاب #نفس ارسطو را كه بابا افضل ترجمه كرده است اهميت به سزا است.
نمط سوم اشارات و نفس شفاء در معرفت فكرى و نظرى نفس است يعنى در معرفت نفس است از طريق فكر و نظر، و همچنين نمط هاى هفتم و هشتم و نهم و دهم در تجريد و در بهجت سرور نفس، و در مقامات عارفان، و اسرار آيات غريبه صادره از آنان به طريق فكر و نظر است و نفس اسفار در معرفت نفس، از افق اعلاى حكمت متعاليه است، و فصوص الحكم و فتوحات در معرفت شهودى نفس از مجلاى كشف در سير و سلوك انفسى است.
استاد شعرانى مىفرمود: انسان كه به عبارات شيخ در مقامات العارفين (نمط نهم اشارات) بر مىخورد، در بادى نظر مى پندارد كه كلمات قصار ائمه دين عليهم السلام است، و اين عبارت شيخ را به عنوان نمونه قرائت مىكرد: العارف هش بش بسام يبجل الصغير من تواضعه مثل ما يبجل الكبير، و ينبسط من الخامل مثل ما ينبسط من النبيه، و كيف لا يهش و هو فرحان بالحق و بكل شيىء فانه يرى فيه الحق، و كيف لا يسوى و الجميع عنده سواسية اهل- الرحمة قد شغلوا بالباطل.
استاد الهى قمشهاى مىفرمود: زمانى كه شيخ مقامات العارفين را مىنوشت در رياضت و اربعين به سر مىبرد.
و بعضى ديگر از مشايخ ما مىفرمود شيخ محيى الدين در فصوص الحكم مشت مشت آورده است و در فتوحات مكيه دامن دامن.
رساله ينبوع الحياة كه آب چشمه زندگانى است از سخنان حضرت ادريس نبى عليه الصلاة و السلام كه نيز به قلم تواناى جناب بابا افضل يادشده به فارسى ترجمه شده است، در معاتبت و زجر و نصيحت نفس به خطاب اى نفس أى نفس، بسيار سودمند است.
📙 علامه حسن زاده آملی، هزار و یک نکته، نکته 611
🆔 @sokhanerfan