روز #دوازدهم_فروردین، روز #جمهوری_اسلامی_ایران بر ارادتمندان ایران و اسلام مبارکباد🌸🌸🌸
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دوازده_فروردین روز زنده شدن اسلام
و روز تبدیل شدن امید دشمنان به دفن دین ، قرآن و اسلام به یاس و نا امیدی گرامی باد .
#مبلغان عزیز لطفا این سخنان مقام معظم رهبری رو گوش کنید و برای مردم تبیین فرمایید.
#مواد_سخنرانی_دینی
#جهاد_تبیین
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
مطالبی پیرامون #شب_قدر بیست و یکم 👇👇
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
شب قدر نوزدهم استاد محمد علی باقری.pdf
260.6K
متن منبر و ذکر مصیبت #شب_قدر 1
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
شب قدر بیست و یکم استاد محمد علی باقری.pdf
295.5K
متن منبر و ذکر مصیبت #شب_قدر 2
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
شب قدر بیست و سوم استاد محمد علی باقری.pdf
615.3K
متن منبر و ذکر مصیبت و قرآن به سر گیری #شب_قدر 3
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #مراسم_قرآن_به_سر_گیری 1 در #شب_قدر بیست و یکم 👇👇
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
#مراسم_قرآن_به_سر_گیری 1 ویژهٔ #شب_قدر شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان
"اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتَابِکَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِیهِ وَ فِیهِ اسْمُکَ الْأَکْبَرُ وَ أَسْمَاؤُکَ الْحُسْنَى وَ مَا یُخَافُ وَ یُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقَائِکَ مِنَ النَّارِ".
*همچینکه فرعون داشت غرق میشد، داد میزد میگفت: موسی کمکم کن، موسی بهش مَحَل نداد. خدا وحی فرستاد: موسی! چرا جواب فرعون رو نمیدی؟ جواب فرعون رو بدم؟! ادعای خدایی کرده، این همه گناه و معصیت، این همه اذیّت؟ فرمود: موسی اکه یه بار من رو صدا میزد من جوابش رو میدادم. این همه تو رو صدا زد یه بار می گفت، خدا کمکم کن، کمکش میکردم. موسی تو خلق نکردی کسی رو که بفهمی من دارم چی میگم. من نمیخوام بنده هام بسوزن. آخه چقدر تو مهربونی... *
قرآن را بر سر بگذارید...
"اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ."
*خدایا! امشب به خوبا نگاه می کنی ان شاالله چِشمت منم بگیره. میگه امام سجاد علیه السلام ماه رمضان همه ی خطاهای غلامانش رو تودفتری، برگه ای یادداشت میکرد. روز عید فطر که میشد این خطاهای غلامانش رو می آورد. میگفت: این خطاهارو شما کردین، من همه رو روز عید میبخشم. شما هم بگید: خدا! علی بن الحسین بخشید، ماهم از علی بن الحسین می گذریم.....*
امشب ما از همه گذشتیم حالا اومدیم ده مرتبه با همه ی هستیمون خودمون رو خرج کنیم، یه ساله منتظریم این شب برسه.....*
ده مرتبه : بِکَ یا اللّهُ
*خدا به پیغمبر فرمود: پیغمبر! یا رسول الله! اگه تو برا بنده ها دعا کنی من هم همه شون رو می بخشم. پیغمبر رحمتُ اللّهِ الواسِعه است. خیلی این آقا عجیبه.. یه وقتی ملک الموت اومد جونش رو بگیره ازش اذن گرفت، گفت: آقا!
اجازه میدین میخوام جونتون رو بگیرم؟ نه، اجازه نمیدم باید بری از خدا بپرسی، وضعیت امت من، بعد از من چی میشه؟ جبرئیل رفت وبرگشت، گفت:خدا سلام رسونده، گفته امّتت دستِ خودت، قیامت شفاعتشون با خودته، پیغمبر یه خنده ای کرد، گفت حالا میخوای جونم رو بگیری، بگیر. تا اومد روح پیغمبر خدا رو قبض کنه، گفت عزرائیل برا همه اینقدر سخته؟ گفت: آقا! شما تازه راحت ترین جان روداری میدی، سختی برا شما نیست. گفت: ببینم امّت من همین قدر سختی میکشن؟ ملک الموت گفت: بیشتر از اینه، بدتراز اینه. میگه آقا یه نگاهی به عزرائیل کرد و گفت: از من رو سختتَرش کن، امتم رو راحتر .امتم راحت جون بدن ...*
ده مرتبه: الهی بِمُحَمَّدٍ
ده مرتبه: الهی بِعلیٍّ
*امام باقر فرمود: پدرِ من امام سجاد اینقدراز عبادت خدا گریه میکرد که امام باقر میگه این ردِّ گریه ها ی پدرم روصورتش جا انداخته بود. زخم شده بود. همین آقا که اینقدر عبادت می کرد میگه من خجالت می کشم بخوام با امیرالمؤمنین اشک و عبادتم رو مقایسه کنم. یه جایی امام صادق فرمودن: هیچ کدوم از ما اهل بیت حِلمی که جدِّ ما امیر المؤمنین داشت، ما نداشتیم.هیچکدوم از ما حلم و عِلم امیرالمؤمنین رونداریم .... آره مگه میشه زنش رو جلوش بزنن صبر کنه چیزی نگه؟ بایدم حِلمش زیاد باشه... قربونت برم که دستات رو بستن...
امشب تو بَستر هی میگفت: سرم درد میکنه، تازه میفهمم زهراجان! روزای آخر یه دستمال به سرت بسته بودی ...*
ده مرتبه: الهی بِفاطِمَةَ
ده مرتبه: الهی بِالحَسَنِ
ده مرتبه: الهی بِالحُسَینِ
*مسیحی بود شتر داشت اومدن بهش گفتن، ما میخوایم بریم کربلا، میشه ساربون مابشی؟ گفت باشه.. کارش این بود ساربونی میکرد. درِ دروازه ی کربلا که رسیدن شترا رو بستن اینا دیدن وسیله خیلی دارن، گفتن اینم که مسیحیه دین ما رو نمیشناسه، بهش گفتم میشه از این وسیله های ما مراقبت کنی ما بریم زیارت و برگردیم؟ گفت باشه، پول بیشتر میگیرم! گفتن هرچی پول بخوای بهت میدیم از اینا مراقبت کن. گفت: باشه مراقبت میکنم. اینا رفتن زیارت و برگردن، ساربون خوابش برد یهو دید قیامت محشریه، همه دارن یکی یکی به دستای بی بی شفاعت میشن، اینم مونده. گرفتنش خطا کردی گناه کردی، دینِتم که اینجوریه. غل و زنجیر به دست و پاش زدن دارن میبرن سمت آتیش جهنم، یهو ابی عبدالله گفت: صبر کنید. کجا دارن میبرنش؟ ملائکهٔ عذاب گفت: آقا! این پرونده اش سیاهه. گفتن: نه! این یه چیزی پیش ما داره، این یه روزی از وسیله های زائرای ما مواظبت کرده...
قربونت برم آقا! میگه از خواب پرید هرجوری بود خودش رو رسوند کربلا ، اینا دیدنش. تو اینجا چیکار میکنی؟ گفت من کاری به شماها ندارم، دیگه دینم رو عوض کردم. این آقا! عجب آقایی است! یه کسی از وسیله های زائرش مواظبت بکنه اینجوری قیامت تحویلش میگیره. نمیدونم با گریه کُناش چیکار میکنه؟ .....*
شبِ عاشورا که شد، عباس دید از تاریکی ها یه نفر داره میاد.. داد زد گفت:کی هستی؟ گفت:خواهرتم عباسم! اومد کنار عباسش نشست. گفت: داداش! یادته اون شبی که بابام دست منم گذاشت تودستِ تو؟ آره خواهرم یادمه، یادته چقدر سفارش منه زینب رو به توکرد؟ چرا این حرفا رو میزنی؟ چی شده؟ داداش! می ترسم فردا کسی دور حسینم نباشه.. نمیدونم وضعیت ما چی میشه؟ عباس از جا بلند شد، گفت: خواهرم! فردا روزگار همه اشون رو تباه میکنم... بهشون نشون میدم من پسرِ علی هستم... سرم بره قولم نمیره.....
همچین که کنارِ نهر علقمه زمین افتاد ابی عبدالله اومد بلندش کنه، گفت :نه داداش! بزار همینجا بمونم، این یه ذره آبرو هم که جلو بچههات دارم خراب نکن. من به بچه ها قول دادم آب ببرم.. نتونستم...
خودش گفت این روضه رو بخونید... هر شخصی که میخواد از بالا بلندی زمین بیوفته دستاش رو سپرِ صورتش میکنه... صورتش، بدنش، آسیب نبینه.. قربون آقایی برم که با صورت، بدون دست به زمین افتاد...ای حسین....
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
ده مرتبه: الهی بِعلیّ بنِ الحُسینِ
ده مرتبه: الهی بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: الهی بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: الهی بِموُسی بنِ جَعفَرٍ
«هرزمانی در دیارم حسِ غربت میکنم
می روم مشهد سه روزی استراحت می کنم
ای علی موسی الرضا هر دفعه میایم حرم
تا دوساعت با کبوتر هات صحبت می کنم»
ده مرتبه: الهی بِعلیِّ بنِ مُوسی
*رفتی حرم امام رضا، از در باب الجوادش وارد شو بگو آقا! به عشق جوادت از این در وارد شدم....*
ده مرتبه: الهی بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: الهی بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: الهی بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ
الا ای دلبرِ صحرا نَوردوم
کجا آیم شبی دورت بگردوم
دلمگرفته، حاجتِ مرا روا نمیکنی
در این دلِ شکسته ام برو بیا نمی کنی
امیرِ بی قرینه ام، نشسته غم به سینه ام
غمِ فراق را بگو چرا دوا نمی کنی؟
*امشب کجایی؟ آقاجان! نجفی؟ نمیدونم، کربلایی؟ نمیدونم، مدینه ای؟ نمیدونم، حرم امام رضایی؟ نمیدونم، بالاخره تو جمعی که امشب اینجا اومدن یه خوب پیدا میشه، به خاطر اون خوب امشب بیای یه سری به ما بزنی. "يا وَلِيَّ اللّهِ ! إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوبا لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ" امشب تا رضایت تونباشه کار ما راه نمیافته، امشب تا تو راضی نشی خدا نمی بخشه. یابن الحسن! غلط کردم....غلط کردم...*
"لَیْتَ شِعْرِی أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوَی بَلْ أَیُّ أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرَی أَ بِرَضْوَی أَوْ غَیْرِهَا أَمْ ذِی طُوًی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَی الْخَلْقَ وَ لا تُرَی وَ لا أَسْمَعَ لَكَ حَسِیسا وَ لا نَجْوَی"
ده مرتبه: الهی بِالحُجَّةِ
"اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِى الاَْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرينَ."
آقا امام زمان(عج) فرمود: یه جا میام، اونجایی که نام عموم عباس برده بشه. مثل امشبی امیرالمؤمنین عباسش رو صدا زد. بچه ها رو صدا زد گفت:همه بیاین، همهجمع شدن. دست عباس رو گرفت از یه طرف هم دست ابی عبدالله رو گرفت، گذاشت تو دست هم. عباسم! دارم یه حرفی بهت میزنم، مواظب این حسین باید باشی! گفت: آقا! چشم...
شاگرد شیخ انصاری میگه: سالها سه تا حاجت داشتم گفتم حرم عباس چله بگیرم. از نجف اومدم کربلا حرم حضرت عباس(ع) چهل شب حرم رفت و آمدم کردم چله گرفتم. شب آخر دیدم یه زن عربی بچه تو بغلش آورد گذاشت نزدیک ضریح، تندی کرد، گفت: آقا! من دیگه خسته شدم هی این طرف و اون طرف دکتر رفتم. خودت بگیر این بچه رو هرجور که میدونی شِفاش بده. دیدم یه کیسه ی دارو هم دستش بود اونا رو هم سمت ضریح پرت کرد. یهو دیدم این که تندی کرد، بچه ای که فلج بود، بلند شد پرید تو بغل مادرش، بچه رو گرفت رفت، خیلی بهم بَر خورد. گفتم آقا چهل شبه دارم میرم میام، حاجتم برآورده نمیشه. این زن اومده توهین میکنه، تندی هم میکنه، اینجوری حاجتش رو میدی؟ حالا که اینجور شد میرم نجف حرم شکایتت رو به بابات علی میکنم. میگه راه افتادم بیام، دیدم شیخ انصاری تو دروازه ی شهر نجف جلومو گرفت، گفت: کجا بودی؟ نکنه رفتی حرم عباس تندی کردی؟ گفتم تو از کجا میدونی؟ میگه خواب بودم تو عالم رویا، آقا صدام زد گفت: شیخ بلند شو برو جلو اون شاگردت رو بگیر. گفت: مَحَل ندادم دوباره خوابیدم، بار دوم، بار سوم، نهیبی به سرم زد. شیخ! با توأم میگم بلند شو برو جلو شاگردت رو بگیر. چرا آقا؟ چی شده؟ فرمود: این داره میره آبروی من رو جلو بابام ببره. من یه عمر پیش بابام با آبرو بودم ..بهش بگوهر چی میخوای بهت میدیم، فقط حرم بابام نرو.....
متن #مراسم_قرآن_به_سر_گیری 2 در #شب_قدر بیست و یکم 👇👇
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
#مراسم_قرآن_به_سر_گیری 2 ویژۀ #شب_قدر شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان
قرآن هاتون رو باز کنید اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَْکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى، أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ* قرآن هارو بذارید روی سر، هر کسی تو حالِ خودش باشه*اللَّهُمَّ به حق هَذَا الْقُرْآنِ وَ به حق مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ به حق کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ* ابی عبدالله روایت میکنه، میگه: جدم رسول الله رو می دیدم چه جوری دَرِ خونۀ خدا تضرع میکنه، گریه میکنه، میگه: پیغمبر اینقدر دستش رو بالا می آوُرد، یه جوری ناله میزد، مثل فقیری که برا گرسنگیش داره طلب میکنه... اُم سلمه میگه: اومدم تویِ خونه دیدم پیغمبر نشسته، تویِ دلِ سحر، دستش رو آوُرده بالا، داره ناله میزنه، اشک میریزه به پهنایِ صورت، اومدم توی اتاق منم شروع کردم گریه کردن، پیغمبر صدایِ گریه ی من رو شنید، گفت: اُم السلمه چی شده؟ چرا گریه میکنی؟ گفتم: آقا! شما که پیغمبرِ خدایید اینجوری دارید گریه می کنید، ما چیکار کنیم؟ فرمود: اُم السلمه! چرا گریه نکنم، وقتی میدونم خدا یه لحظه ازم چشم برداره مثل یونس که خدا یه لحظه به خودش واگذارش کرد، رفت تو دلِ ماهی... قرآن ها رو بذارید رویِ سر، خدایا! ببین کی اومده دَرِ خونه ات، یه سال دور بودم ازت، یه سالِ از این قرآنی که رویِ سرم هست دور بودم، حالا پیدام شده...* _ ده مرتبه : بکَ یَا اللّهُ .. _ ده مرتبه:الهی! بمُحَمَّدٍ .. _ میخوام اسمِ مولام رو ببرم، امشب شبِ شهادتشِ، دیگه این لحظه ها رمقی نداشت، دیگه رنگش زرد شده بود، دیگه نمی تونست حرف بزنه، مثلِ روزایِ آخرِ مادر، اما خدارو شکر خیلی ها اومدن عیادتِ علی، بچه های کوفه اومدن شیر آوُردن، بمیرم برا اون خانومی که هیچ کس نیومد عیادتش... چرا یه نفر اومد عیادت، سلمان اومد، گفت: سلمان! تو هم به ما سر نمیزنی؟ باشه...گفت: بی بی جان! حالتون خوب نبود نیومدم، نمیخواستم مزاحم بشم، گفت: سلمان! تو هم انگار مارو یادت رفته... سلمان سئوال کرد: بی بی جان! حالتون چطوره؟ گفت: سلمان! شب ها از دردِ پهلو خوابم نمی بره...یه چیزِ دیگه ای هم گفت، گفت: سلمان! علیم خیلی غریبِ... این آقایی که الان میخواهیم اسمش رو ببریم خیلی غریبه، میگه: دیدم پیغمبر توی مسجد نشسته داره خدارو به علی قسم میده، خدایا! بحقِ علی، بحقِ علی...جلویِ همه، امیرالمؤمنین سئوال کرد: آقا جان! شما پیغمبر خدایید، چرا به اسمِ من خدارو قسم میدید؟ پیغمبر فرمود: علی جان! محبوب تر از تو پیشِ خدا پیدا نمیشه..."محبوبِ خدا بودی اینجوری زدنت؟" الهی!بعَلِیٍّ .. _ الهی بفاطِمَهَ ... _ میخوای اسمِ اون کسی رو ببری که تویِ کوچه ها مادرش رو از رویِ زمین بلند کرد، خاکایِ چادرِ مادرش رو تکوند، می گفت: مادر پاشو، پاشو...بلند شو نامحرما دارن نگاه میکنن... الهی! بالْحَسَنِ بن علیٍ .. _ اسم ارباب رو میخواهیم ببریم، نوکر ادب میکنه وقتی میخواد اسمِ اربابش رو ببره...ابی عبدالله تا اومد بالا سَرِ عباسش، روایت میگه: داد میزد، گریه میکرد، قبلش به همه ی اهلِ خیمه ها گفته بود، بلند بلند گریه نکنید، ولی خودش تا اومد بالا سَرِ عباس داد میزد گریه می کرد، ناله میزد میگفت: عباس!، عباس!... صداش رو زینب شنید، گفت: حسین جان! تو خودت میگی گریه نکنید، حالا بلند بلند داری گریه میکنی؟ گفت: زینب جان! آخه من دیدم دستاش رو قطع کردن، پاهاش رو بریدن، چشمش رو دریدن، قلبش رو زدن، برا همین ناله میزنم... اینجا ابی عبدالله ناله میزد، یه جایی هم مدینه داداشش توی کوچه وقتی تابوتِ مادرشون رو بلند کردن، علی گفت: بچه ها بلند بلند گریه نکنید، اما حسن بلند گریه می کرد، می گفت: مادر! مادر!... حسن جان! چرا گریه میکنی؟ گفت: حسین جان! من چیزی دیدم که تو ندیدی، همین جا دیدم مادرم افتاد، با دست دنبال من میگشت...* الهی! بالْحُسَیْنِ .. _ الهی بعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ .. _ بمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ .. _ الهی! بجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد .. _ یا باب الحوائج!...خیلی گرفتاری ها زیاد شده، خیلی ها نگران دینِ بچه هاشونن، خیلی ها سفارش میکنن دعاشون کنیم، خوب امشب خودت به باب الحوائج بگو... یا باب الحوائج! امشب میشه واسطه ی ما هم بشی؟... الهی بمُوسَى بْنِ جَعْفَر .. _ خدارو شکر یه آقایی داریم پیشِ خودمونِ، کیف میکنیم امام رضا داریم... حرفِ من حرفِ دلایِ بی کَسه یه امام رضا دارم برام بسه میدونم صدام به آقام میرسه یه امام رضا دارم واسم بسه الهی بعَلِیِّ بْنِ مُوسى .. _ الهی بمحَمَّدِ بْنِ عَلِی .. _ الهی بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد ..
_ روایت میگه: قیامت بی بیِ دو عالم، وقتی وارد میشه، ندایی از طرفِ خدا میاد: " اُدْخُلنی جَنَّتي" برو بهشت، بی بی حرکت میکنه به طرفِ بهشت، تو دهنۀ بهشت می ایسته، قدم از قدم بر نمیداره، پشتِ سر رو هی نگاه مینه...خداوند میگه: چی شده حبیبۀ من!؟ تو همه کارۀ محشری، بهشت رو آذین بستن، چرا وارد نمیشی؟ یهو بی بی می فرمایند: خدایا! یه عده ای تو دنیا برا حسینم گریه کردن، برا حسنم اشک ریختن، برا همسرم، برا اولادم گریه کردن، میشه اینهارو قبل از من واردِ بهشت کنی؟... حالا با گریه و حالِ خوشت بگو:...* الهی بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ .. _ حالا رسیدیم به اسمِ صاحبمون، آقاجان! کاش می دونستم کجایی.... میخانه دگر جای منه بی سر و پا نیست بگذار به پشت دَرِ میخانه بمیرم ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم ای کاش که من خاکِ سر راه تو باشم هر کس به کسی نازد من به تو نازم ای کاش که جان بر سر کوی تو ببازم *امشب امام زمانت داره دعات میکنه، اما ما خیلی به امام زمانمون ظلم کردیم، سید بن طاووس میگه:مشرف شدم سردابِ مقدس، همچین که واردِ سرداب مقدس شدم، صدایی به گوشم رسید آشنا، دیدم داره دعا میکنه، خوب گوش دادم دیدم صدایِ امام زمانِ، گوش دادم ببینم چی داره دعا میکنه، دیدم داره قسم میده: خدایا! بحقِ منِ امام زمان، این شیعیانِ مارو ببخش، خدایا! اینها بواسطه ی محبتِ ما خطاهایی کردن، اینها رو ببخش، اینها کسی به غیر ما ندارن.... یا صاحب الزمان! امشب کجایی؟ کربلایی؟ نجفی؟ هر جا هستید برا ما هم دعا کنید، خدا خودش فرمود: از زبونِ کسی که گناه نکرده دعا کنید دعا مستجاب میشه، چه بهتر اززبان شما برا ما دعا بشه... ده مرتبه: الهی بالْحُجَّةِ .. - "اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا..." - "دعای فرجِ امام زمان رو هم بخونیم، ان شاءالله این بلاها و گرفتاری ها از همه ی شیعیانِ امیرالمؤمنین دفع بشه..."إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ. یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ، یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانِی فَإِنَّکُما ناصِرانِ. یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ."
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #مراسم_قرآن_به_سر_گیری 3 در #شب_قدر بیست و یکم 👇👇
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
#مراسم_قرآن_به_سر_گیری 3 ویژۀ #شب_قدر بیست و یکم ماه رمضان :
*قرآن هارو مقابل صورت بازکنید،الانِ که داره به فرشتگانش میگه زمین رو نگاه کنید،با این همه جاذبه های فساد بندگان خوب من رو دراین نیمه شب ببینید،فرشتگان! من حیا میکنن جواب اینارو ندهم* "اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ" * *با این همه گناه نباید مارو راه میدادی...* "اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ،وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلاَ أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ" "بِكَ يَا اللَّهُ..." *فکر میکنید خداوند امشب، گریه و ناله و دعاهای چندمیلیون نفر رو نمیخواد توجه کنه ،اگه کسی این فکر رو بکنه مساوی باکُفرِ،دعا کنید این بیماری رو خدا از کُره زمین، ازمسلمونا ازعاشقان اهل بیت برداره، پزشکان! پرستاران! کادرپزشکی! ماهیچ موقع نسبت به شما بی تفاوت نبودیم،دعاتون کردیم، برای اونایی که دراین عرصه جهاد عظیم فی سَبیلِ الله از دنیارفتن گریه کردیم، جوابتون رو امشب میده پروردگار* الهی "بِمُحَمَّدٍ" *همین لحظه هاست، دیگه حال نداره، چشمش رو می بنده به زحمت وا میکنه، آخرین لحظات چشمش رو بازکرد با اون صدای ضعیف شده فرمود:حسنم! گفت : بابا! کنارتون نشستم،دوباره ازحال رفت و به حال اومد،حسینم! بابا! کنارتونم، چشمِ حسن و حسین ازگریه زخم شده بود،بهشون میگه گریه نکنید، مخصوصا به ابی عبدالله میگفت: حسینِ من گریه نکن، علی طاقتِ گریه ی حسین رونداره،دوباره ازحال رفت بازچشمش رو باز کرد،یه نگاه به زینب کرد، با اشاره بهش فهموند عباس کجاست؟عباس یه گوشه ای نشسته سر به دیوار داره گریه میکنه، زینب اومد زیز بغلش روگرفت، عباس! بابام کارِت داره،اومد عباس کنار بابا نشست، عباسم! دستت رو بده به دست من ،حسینِ من تو هم دستت رو بده بدست من، دست ابی عبدالله رو تو دست قمربنی هاشم گذاشت، عباس!پسرم تو پسر منی، حسین پسرِ فاطمه ست * الهی "بِعَلِيٍ..." *بی بی دوعالم فاطمه سلام الله علیها،وقتی وارد محشر میشه درجا خطاب میرسه "اُدخُلی جَنَتی" امر رو اطاعت میکنه، تا دَرِ بهشت میاد، می ایسته،خطاب میرسه حبیبه ی من چرا نمیری؟ میگه تنها نمیتونم برم، با کی میخوای بری؟ با اونایی که برا حسین من گریه کردن، با اونایی که براحسینِ من خرج کردن،با اونایی که به همسرمن خدمت کردن، خطاب میرسه همه روصداکن باخودت ببر...* الهی "بِفاطِمَه" الهی "بِالْحَسَنِ" الهی "بِالْحُسَيْنِ" الهی "بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ" الهی "بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ" الهی "بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ" *وارد کوچه شد، یه شیعه ی گنهکارم از سر کوچه واردشد،دید موسی ابن جعفرم داره میاد،صورتش رو رو دیوار گذاشت که حضرت ردبشه چشمش به چشم حضرت نیفته، امام آروم دست مبارک رو روی شانش گذاشتن فرمودن: هرکاری کردی کردی؛ اما روت رو از ما برنگردون ، از پیش ما کجا میخوای بری !دردتون رو کجا میخواین دوا کنید؟!* الهی "بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ" *امیرالمؤمنین فرمودن:پاره ی تن من درسرزمینی به نام خراسان دفن میشه، کسی که بامعرفت اون رو زیارت کنه، یعنی بدونه امامی است که اطاعت کردنش واجبِ،به بارفقط بره "حَرَّمَ اللهُ جَسَدَهُ عَلَی النّار"خداوند با اون یک زیارت، بدنش رو به آتش جهنم حرام میکنه* الهی " بِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى" الهی " بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ" الهی "بِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ" الهی " بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ" چه نیازی هست برات بگیم که ما دچار چه مشکلات و گرفتاری هایی هستیم؟ این امید رو داریم که امشب دعا کنی که این ملت و این مردمِ دنیارو از این بیماری نجات بدی،خیلی خانواده هاچشمشون به توست ،نمیتونن عیادت مریضشون برن، مادر تو بیمارستان کرونا داره ،زار زار گریه میکنه، میگه: بیست روزه بچم رو ندیدم ،اون یکی میگه: مادرم رو ندیدم،یابن الرسول الله! دستِ تو گره گشاست ،مارو نجات بده * الهی " بِالْحُجَّةِ" .
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #مراسم_قرآن_به_سر_گیری 4 در #شب_قدر بیست و یکم 👇👇
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
#مراسم_قرآن_به_سر_گیری 4 ویژۀ #شب_قدر«بیست و یکم»
قرآن ها رو آماده کنید "اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَْکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ" "قرآن هارو بر سر بگذارید" "اللَّهُمَّ به حقِ هَذَا الْقُرْآنِ وَ به حقِ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ به حقِ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ ، وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ" _ "ده مرتبه:" بِکَ یَا اللّهُ…" _ "الهی بمُحَمَّدٍ .… " _ "الهی بعَلِیٍّ .... " _ "الهی بفاطِمَةَ .... " چرا ای باغبان از آتشِ گلشن نمی گویی چرا با فضه ات گفتی،ولی با من نمی گویی تو آن شب خواب بودی من آمدم بازویِ تو دیدم مبادا که بیدارت کنم،آهسته بوسیدم _ "الهی بالْحَسَنِ .... " در زمان حاج رضایِ همدانی،که توی نجف تدریس می کرد، یه لاتی بود،گُنده لات بود، نوچه داشت،برو بیا داشت،حالش هم اینجور بود که می خواست جایی بره قُرُق می کردن اونجارو، می بایستن همه برن کنار تا این لاتِ رد بشه،برا خودش حکومتی داشت،یه روزی اومد از کوچه بره،آقا شیخ رضا همدانی هم از روبرو اومد، نوچه ها هم انتظار داشتن که شیخ بره کنار تا گُنده لاتشون که عبدِ فراری نام داشت از کوچه رد بشه،شیخ همچین که داشت می رفت به راهش ادامه داد، روبرو هم قرار گرفتن، عبد فراری اومد کنار،شیخ رفت، تا رفت،گفت:آشیخ! مگه من رو نمیشناسی؟شیخ برگشت گفت:چرا می شناسمت. گفت:پس چرا نرفتی کنار؟مگه قانونِ مارو نمیدونی؟گفت: من کاری باتو ندارم،دارم راهم رو میرم.گفت: من عبدِ فراری ام. یهو شیخ رضا بهش گفت:آی عبدِ فراری! تو از کی فرار کردی؟ از خدا فرار کردی؟ یا از رسولش؟ یا از امیرالمؤمنین؟ از کی فرار کردی؟ یهو بهم ریخت، نوچه ها که رفتن،شیخ هم که رفت،سرش رو انداخت پایین، رفت تو خونه، بعد از دوهفته، آقا شیخ رضا تویِ درسش گفت: آی طلبه ها! اگه امرو میخواهید تشییع یکی از اولیاء خدا شرکت کنید،بعد از درس همراه من بیایید،همه بعد از درس آماده شدن،شیخ جلو،اومدن دَرِ خونه ی عبدِ فراری،طلبه ها تعجب کردن،شیخ گفت اولیاء خدا،اینجا که خونه ی یه لاتِ، آشیخ! مارو کجا آوردی؟ گفت:صبر کنید. یهو دیدن در رو که زدن،از خونه شیوَن و زاری بلند شد،آشیخ رضا گفت:یا الله! رفت داخل،خانومش اومد گفت:آشیخ!مُرد، هر وقت می اومد خونه یا مست بود یا دعوا کرده بود،خونی بود...دو هفته است نمی دونم چطور شده،کی چی بهش گفته، رفته تو زیر زمینِ خونه،هی سرش رو به دیوار میزنه،هی میگه:خدا من از کی فرار کردم که این همه یاغی شدم؟خدایا غلط کردم. تا امروز اینقدر سرش رو به دیوار زد مُرد...امشب ما هم بگیم: خدایا! غلط کردم،ما از کی فرار می کردیم،یک ساله یاغی بودیم _ نامِ اربابت رو میخوای ببری،نوکر که اسمِ اربابش رو میخواد ببره یه جور دیگه میبَره الهی بالْحُسَیْنِ .... _ "الهی بعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ .... " _ "الهی بمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ .... " _ "الهی بجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد ".... _ "الهی بمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ" .... _ "الهی بعَلِیِّ بْنِ مُوسى .... " کی دلش شکست؟ کی دلش هوایِ حرمش رو کرد؟کی دلش رفت تویِ صحنِ گوهر شاد؟قربونِ کبوترای حرمت امام رضا _ "الهی بمحَمَّدِ بْنِ عَلِی" .... _ "الهی بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد .... " _ "الهی بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ .... " _ رفقا! این همه وقت میذاری،آیا دنبالِ آقاتم می گردی؟"لَیتَ شعری اَینَ استقرَّت بکِ النَّوی" حرف میزنی با امام زمانت؟ منم آیینه ی غمت،باعثِ ماتمت،یامهدی! منم نوکرِ روسیاه،به من نگو نیا،یامهدی! قَدِّ خمت،رنج و غمت،واسه گناهامِ گریه هایِ دَم به دَمِت،واسه گناهامِ آقا! زنجیریِ گُنام آقا! هرزه شده چشام تمومِ عالم یه طرف فقط خودتونُ میخوام آقا! شرمنده ی تواَم "الهی بالْحُجَّةِ .... " حالا دستت رو بیار بالا همه با هم: "اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا" .
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir