_ روایت میگه: قیامت بی بیِ دو عالم، وقتی وارد میشه، ندایی از طرفِ خدا میاد: " اُدْخُلنی جَنَّتي" برو بهشت، بی بی حرکت میکنه به طرفِ بهشت، تو دهنۀ بهشت می ایسته، قدم از قدم بر نمیداره، پشتِ سر رو هی نگاه مینه...خداوند میگه: چی شده حبیبۀ من!؟ تو همه کارۀ محشری، بهشت رو آذین بستن، چرا وارد نمیشی؟ یهو بی بی می فرمایند: خدایا! یه عده ای تو دنیا برا حسینم گریه کردن، برا حسنم اشک ریختن، برا همسرم، برا اولادم گریه کردن، میشه اینهارو قبل از من واردِ بهشت کنی؟... حالا با گریه و حالِ خوشت بگو:...* الهی بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ .. _ حالا رسیدیم به اسمِ صاحبمون، آقاجان! کاش می دونستم کجایی.... میخانه دگر جای منه بی سر و پا نیست بگذار به پشت دَرِ میخانه بمیرم ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم ای کاش که من خاکِ سر راه تو باشم هر کس به کسی نازد من به تو نازم ای کاش که جان بر سر کوی تو ببازم *امشب امام زمانت داره دعات میکنه، اما ما خیلی به امام زمانمون ظلم کردیم، سید بن طاووس میگه:مشرف شدم سردابِ مقدس، همچین که واردِ سرداب مقدس شدم، صدایی به گوشم رسید آشنا، دیدم داره دعا میکنه، خوب گوش دادم دیدم صدایِ امام زمانِ، گوش دادم ببینم چی داره دعا میکنه، دیدم داره قسم میده: خدایا! بحقِ منِ امام زمان، این شیعیانِ مارو ببخش، خدایا! اینها بواسطه ی محبتِ ما خطاهایی کردن، اینها رو ببخش، اینها کسی به غیر ما ندارن.... یا صاحب الزمان! امشب کجایی؟ کربلایی؟ نجفی؟ هر جا هستید برا ما هم دعا کنید، خدا خودش فرمود: از زبونِ کسی که گناه نکرده دعا کنید دعا مستجاب میشه، چه بهتر اززبان شما برا ما دعا بشه... ده مرتبه: الهی بالْحُجَّةِ .. - "اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا..." - "دعای فرجِ امام زمان رو هم بخونیم، ان شاءالله این بلاها و گرفتاری ها از همه ی شیعیانِ امیرالمؤمنین دفع بشه..."إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ. اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ. یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ، یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانِی فَإِنَّکُما ناصِرانِ. یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ."
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #مراسم_قرآن_به_سر_گیری 3 در #شب_قدر بیست و یکم 👇👇
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
#مراسم_قرآن_به_سر_گیری 3 ویژۀ #شب_قدر بیست و یکم ماه رمضان :
*قرآن هارو مقابل صورت بازکنید،الانِ که داره به فرشتگانش میگه زمین رو نگاه کنید،با این همه جاذبه های فساد بندگان خوب من رو دراین نیمه شب ببینید،فرشتگان! من حیا میکنن جواب اینارو ندهم* "اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ" * *با این همه گناه نباید مارو راه میدادی...* "اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ،وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلاَ أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ" "بِكَ يَا اللَّهُ..." *فکر میکنید خداوند امشب، گریه و ناله و دعاهای چندمیلیون نفر رو نمیخواد توجه کنه ،اگه کسی این فکر رو بکنه مساوی باکُفرِ،دعا کنید این بیماری رو خدا از کُره زمین، ازمسلمونا ازعاشقان اهل بیت برداره، پزشکان! پرستاران! کادرپزشکی! ماهیچ موقع نسبت به شما بی تفاوت نبودیم،دعاتون کردیم، برای اونایی که دراین عرصه جهاد عظیم فی سَبیلِ الله از دنیارفتن گریه کردیم، جوابتون رو امشب میده پروردگار* الهی "بِمُحَمَّدٍ" *همین لحظه هاست، دیگه حال نداره، چشمش رو می بنده به زحمت وا میکنه، آخرین لحظات چشمش رو بازکرد با اون صدای ضعیف شده فرمود:حسنم! گفت : بابا! کنارتون نشستم،دوباره ازحال رفت و به حال اومد،حسینم! بابا! کنارتونم، چشمِ حسن و حسین ازگریه زخم شده بود،بهشون میگه گریه نکنید، مخصوصا به ابی عبدالله میگفت: حسینِ من گریه نکن، علی طاقتِ گریه ی حسین رونداره،دوباره ازحال رفت بازچشمش رو باز کرد،یه نگاه به زینب کرد، با اشاره بهش فهموند عباس کجاست؟عباس یه گوشه ای نشسته سر به دیوار داره گریه میکنه، زینب اومد زیز بغلش روگرفت، عباس! بابام کارِت داره،اومد عباس کنار بابا نشست، عباسم! دستت رو بده به دست من ،حسینِ من تو هم دستت رو بده بدست من، دست ابی عبدالله رو تو دست قمربنی هاشم گذاشت، عباس!پسرم تو پسر منی، حسین پسرِ فاطمه ست * الهی "بِعَلِيٍ..." *بی بی دوعالم فاطمه سلام الله علیها،وقتی وارد محشر میشه درجا خطاب میرسه "اُدخُلی جَنَتی" امر رو اطاعت میکنه، تا دَرِ بهشت میاد، می ایسته،خطاب میرسه حبیبه ی من چرا نمیری؟ میگه تنها نمیتونم برم، با کی میخوای بری؟ با اونایی که برا حسین من گریه کردن، با اونایی که براحسینِ من خرج کردن،با اونایی که به همسرمن خدمت کردن، خطاب میرسه همه روصداکن باخودت ببر...* الهی "بِفاطِمَه" الهی "بِالْحَسَنِ" الهی "بِالْحُسَيْنِ" الهی "بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ" الهی "بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ" الهی "بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ" *وارد کوچه شد، یه شیعه ی گنهکارم از سر کوچه واردشد،دید موسی ابن جعفرم داره میاد،صورتش رو رو دیوار گذاشت که حضرت ردبشه چشمش به چشم حضرت نیفته، امام آروم دست مبارک رو روی شانش گذاشتن فرمودن: هرکاری کردی کردی؛ اما روت رو از ما برنگردون ، از پیش ما کجا میخوای بری !دردتون رو کجا میخواین دوا کنید؟!* الهی "بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ" *امیرالمؤمنین فرمودن:پاره ی تن من درسرزمینی به نام خراسان دفن میشه، کسی که بامعرفت اون رو زیارت کنه، یعنی بدونه امامی است که اطاعت کردنش واجبِ،به بارفقط بره "حَرَّمَ اللهُ جَسَدَهُ عَلَی النّار"خداوند با اون یک زیارت، بدنش رو به آتش جهنم حرام میکنه* الهی " بِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى" الهی " بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ" الهی "بِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ" الهی " بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ" چه نیازی هست برات بگیم که ما دچار چه مشکلات و گرفتاری هایی هستیم؟ این امید رو داریم که امشب دعا کنی که این ملت و این مردمِ دنیارو از این بیماری نجات بدی،خیلی خانواده هاچشمشون به توست ،نمیتونن عیادت مریضشون برن، مادر تو بیمارستان کرونا داره ،زار زار گریه میکنه، میگه: بیست روزه بچم رو ندیدم ،اون یکی میگه: مادرم رو ندیدم،یابن الرسول الله! دستِ تو گره گشاست ،مارو نجات بده * الهی " بِالْحُجَّةِ" .
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #مراسم_قرآن_به_سر_گیری 4 در #شب_قدر بیست و یکم 👇👇
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
#مراسم_قرآن_به_سر_گیری 4 ویژۀ #شب_قدر«بیست و یکم»
قرآن ها رو آماده کنید "اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَْکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ" "قرآن هارو بر سر بگذارید" "اللَّهُمَّ به حقِ هَذَا الْقُرْآنِ وَ به حقِ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ به حقِ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ ، وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ" _ "ده مرتبه:" بِکَ یَا اللّهُ…" _ "الهی بمُحَمَّدٍ .… " _ "الهی بعَلِیٍّ .... " _ "الهی بفاطِمَةَ .... " چرا ای باغبان از آتشِ گلشن نمی گویی چرا با فضه ات گفتی،ولی با من نمی گویی تو آن شب خواب بودی من آمدم بازویِ تو دیدم مبادا که بیدارت کنم،آهسته بوسیدم _ "الهی بالْحَسَنِ .... " در زمان حاج رضایِ همدانی،که توی نجف تدریس می کرد، یه لاتی بود،گُنده لات بود، نوچه داشت،برو بیا داشت،حالش هم اینجور بود که می خواست جایی بره قُرُق می کردن اونجارو، می بایستن همه برن کنار تا این لاتِ رد بشه،برا خودش حکومتی داشت،یه روزی اومد از کوچه بره،آقا شیخ رضا همدانی هم از روبرو اومد، نوچه ها هم انتظار داشتن که شیخ بره کنار تا گُنده لاتشون که عبدِ فراری نام داشت از کوچه رد بشه،شیخ همچین که داشت می رفت به راهش ادامه داد، روبرو هم قرار گرفتن، عبد فراری اومد کنار،شیخ رفت، تا رفت،گفت:آشیخ! مگه من رو نمیشناسی؟شیخ برگشت گفت:چرا می شناسمت. گفت:پس چرا نرفتی کنار؟مگه قانونِ مارو نمیدونی؟گفت: من کاری باتو ندارم،دارم راهم رو میرم.گفت: من عبدِ فراری ام. یهو شیخ رضا بهش گفت:آی عبدِ فراری! تو از کی فرار کردی؟ از خدا فرار کردی؟ یا از رسولش؟ یا از امیرالمؤمنین؟ از کی فرار کردی؟ یهو بهم ریخت، نوچه ها که رفتن،شیخ هم که رفت،سرش رو انداخت پایین، رفت تو خونه، بعد از دوهفته، آقا شیخ رضا تویِ درسش گفت: آی طلبه ها! اگه امرو میخواهید تشییع یکی از اولیاء خدا شرکت کنید،بعد از درس همراه من بیایید،همه بعد از درس آماده شدن،شیخ جلو،اومدن دَرِ خونه ی عبدِ فراری،طلبه ها تعجب کردن،شیخ گفت اولیاء خدا،اینجا که خونه ی یه لاتِ، آشیخ! مارو کجا آوردی؟ گفت:صبر کنید. یهو دیدن در رو که زدن،از خونه شیوَن و زاری بلند شد،آشیخ رضا گفت:یا الله! رفت داخل،خانومش اومد گفت:آشیخ!مُرد، هر وقت می اومد خونه یا مست بود یا دعوا کرده بود،خونی بود...دو هفته است نمی دونم چطور شده،کی چی بهش گفته، رفته تو زیر زمینِ خونه،هی سرش رو به دیوار میزنه،هی میگه:خدا من از کی فرار کردم که این همه یاغی شدم؟خدایا غلط کردم. تا امروز اینقدر سرش رو به دیوار زد مُرد...امشب ما هم بگیم: خدایا! غلط کردم،ما از کی فرار می کردیم،یک ساله یاغی بودیم _ نامِ اربابت رو میخوای ببری،نوکر که اسمِ اربابش رو میخواد ببره یه جور دیگه میبَره الهی بالْحُسَیْنِ .... _ "الهی بعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ .... " _ "الهی بمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ .... " _ "الهی بجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد ".... _ "الهی بمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ" .... _ "الهی بعَلِیِّ بْنِ مُوسى .... " کی دلش شکست؟ کی دلش هوایِ حرمش رو کرد؟کی دلش رفت تویِ صحنِ گوهر شاد؟قربونِ کبوترای حرمت امام رضا _ "الهی بمحَمَّدِ بْنِ عَلِی" .... _ "الهی بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد .... " _ "الهی بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ .... " _ رفقا! این همه وقت میذاری،آیا دنبالِ آقاتم می گردی؟"لَیتَ شعری اَینَ استقرَّت بکِ النَّوی" حرف میزنی با امام زمانت؟ منم آیینه ی غمت،باعثِ ماتمت،یامهدی! منم نوکرِ روسیاه،به من نگو نیا،یامهدی! قَدِّ خمت،رنج و غمت،واسه گناهامِ گریه هایِ دَم به دَمِت،واسه گناهامِ آقا! زنجیریِ گُنام آقا! هرزه شده چشام تمومِ عالم یه طرف فقط خودتونُ میخوام آقا! شرمنده ی تواَم "الهی بالْحُجَّةِ .... " حالا دستت رو بیار بالا همه با هم: "اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا" .
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #مراسم_قرآن_به_سر_گیری5 در #شب_قدر بیست و یکم 👇👇
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
#مراسم_قرآن_به_سر_گیری 5 #شب_قدر شب بیست و یکم
بسم الله الرحمن الرحیم *قرآن ها رو مقابل صورت بگیر،قرآن ان شاءالله قیامت شهادت بده،از خدا بخواه،اخلاص،معرفتِ خوندن قرآن رو بهمون بده،از خدا بخواه قرآن تو همه ی سالِ ما جریان داشته باشه،فقط ماه رمضون قرآن تو دستمون نگیریم،همه ی سال با قرآن مأنوس باشیم...* "اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ"* *قرآن ها رو به سر بذارید،آی قربون سرِ شکسته ات اباالفضل،کی دلش اومد عمود آهن بزنه،حیفِ اون پیشونی نبود...* "اللَّهُمَّ به حق هَذَا الْقُرْآنِ وَ به حق مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ به حق کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ" *امشب رو قدر ندونی از دست میدی،پارسال تا حالا کیا بودن،الا زیرِ خاکن،تا نفس داری،تا صدات رو میتونی خرج کنی،گوشه ی بیمارستانا غوغاست... هر چقدر ناله داری ده مرتبه: " بِکَ یَا اللّهُ ..." *اسم کسی رو ببریم که امیرالمؤمنین گفت: افتخار میکنم که بنده ی پیغمبرم... " "الهی بِمُحَمَّد..." خدایا نورِ اسم علی رو در دلِ ما مستدام بفرما،خدا نسل ما و دودمان ما مُحِبِّ علی و آل علی قرار بده....* "الهی بِعَلِیٍّ ..." مگه میشه از اسم مادر گذشت، این دو بیت از زبان علی بسه:* ای تیغ! نهان كردی افسوسم را زخم تو تمام كرده كابوسم را یك عمر ندیدی به علی میخندید آن كس كه شكست دستِ ناموسم را *حالا ناله بزن: "الهی بفاطِمَةَ ..."* " الهی بالْحَسَنِ ..." * توی یه خونه دوتا برادر مثل هم نیستن،حالات درونی فرق میکنه،بعضی به غصه و مصیبت تو خودشون می ریزن،امام حسن همینه هی تو خودش ریخت،یه روز نگاش کرد،گفت: آقا چهل و چهار سال دارید،ولی همه موهات سفیده،حضرت فرمود: ما بنی هاشم زود پیر میشیم،دیگه نگفت چی دیدم،دیگه نگفت کجا پیر شدم،اما برعکسش ابی عبدالله اینجوری نیست،تودار نبود،اینقدر رو سینه ی مادرش گریه کرد،گفت: مادر! الان قلب حسینت می ایسته، کاری کرد مادر دستاش رو از کفن درآورد،آخ،امشب هم امام حسن یه گوشه ای آرام بود،هی تو خودش بود،اما ابی عبدالله زار زار گریه می کرد،حالا ناله بزن:..* *"الهی بالْحُسَیْنِ..." الهی بعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ... "الهی بمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ..." "الهی بجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد ..." *قربون حرمش برم،اگه نرفتی امشب نیت کن،حرمی که آدم احساس غربت نمیکنه،یا باب الحوائج!* "الهی بمُوسَى بْنِ جَعْفَر ..." خادما گریه کنون صحنتو جارو میزنن همه نقاره ی یا ضامن آهو میزنن یکی بین ازدحام ها میگه کربلا میخوام یکی میبنده دخیل بچه ام مریضه به خدا برام عزیزه به خدا بچه ام مریضه بخدا *الان مشهد چه خبره؟ از ازدحام،جمعیت میلیونی، از همون ابتدای شب درهای حرم رو می بندن، بی خودِ نبود اون عربِ تو مشهد گفت:یا امام رضا! غریب میخوای بیا مدینه...به امام رضا میخوای خدا رو قسم بدی،هر کی عاشقِ امام رضاست،امام رضایی ناله بزنه: "الهی بعَلِیِّ بْنِ مُوسى" *خدا هر کی گرفتاریِ دنیایی داره،نمیدونم مشکل مالی داره،مشکل خانوادگی داره،اونایی هنوز صاحب اولاد نشدن،اونایی که بارشون افتاده زمین،آبروشون در خطرِ،دست به دامن میوه ی دلِ امام رضا بزنن...ناله بزن: "الهی بمحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ..." "الهی بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد ..." "الهی بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ...." *فقط من و تو به امام زمان التماس دعا نمیگیم،این اتفاق دو طرفه است،امام زمانم امشب به ما التماس دعا داره،میدونی چرا؟ گفت: وقتی خیلی گریه کردی،حالی داشتی،برای فرجم دعا کنید... امشب چقدر به فکر آقا هستی؟دردات،مشکلاتت،مریضی هات،اجازه میدن به یادِ آقا باشی؟ همه رو الان بذار کنار،میخوام درِ خونه ی امام زمان همه دست پر بریم،حیفم میاد دو خط روضه واسش نخونم،یه اسمی رو بگم ناله بزنی... امشب همه مواظب زینبن،آخه این زینب قرارِ یه روز دیگه به کوفه برگرده،کاشکی علی از کوفیا قول می گرفت،زینبم اومد مراقبش باشید... منی که در خونه هاتون نان و خرما دادم،حق به گردنتون دارم...شاید میخواستن جبران کنن، زینب دید یه زنی نان و خرما بین بچه ها تقسیم میکنه،چیکار داری میکنی؟ " اِنَّ صَدَقَةٌ عَلَیْنَا مُحَرَّمَ " گفت: خانوم جان صدقه نمیدم، نذرم رو به جا میارم، نذرت چیه؟ صدا زد بی بی جان! یه گمشده دارم،نذر کردم تا گمشده ام رو پیدا کنم،هر کاروانی وارد شهر بشه نون و خرما بدم، گمشده ات کیه؟ گفت: من دنبال خانومم زینب می گردم...عنوان کرد،آدرس داد،من مال کوچه ی بنی هاشمم،صدا زد :اُم حبیبه من زینبم...
دنبال کی داری می گردی؟ باور نکرد، گفت: شما زینبِ منی؟نه، زینبِ من یه نشونی داشت، هر جا می رفت با حسین می رفت، حسینت کجاست؟ بگم:سری به نیزه بلند است....حسین* حالا همه زن و مرد: " الهی بالْحُجَّةِ.....
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #ذکر_مصیبت اول #شهادت_امام_علی-علیه_السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان 👇👇
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #ذکر_مصیبت اول #شهادت_امام_علی علیه السلام
متن روضه لحظات آخر عمر مبارک امیرالمومنین علی علیه السلام و سوال زینب کبری سلام الله علیها از ایشان در مورد قضیه ام ایمن وقضیه کربلا ومصائب اسارت خاندان امام حسین علیه السلام. 👇
یک قطره اشک شرم مرا، یم حساب کرد
کوثر حساب کرد و زمزم حساب کرد
آه یکی گرفت، به پای همه نوشت
ما باهم آمدیم که با هم حساب کرد
با این خدا هر آنکه طرف شد ضرر نکرد
یک دم صدا زدیم، دمادم حساب کرد
یه شب اومدیا، اما فرمود: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، یه شب صداش زدی تو پروندت نوشت، یه عمر
کارم اگر نداشت پس اینجا چه میکنم
منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد
معلوم بود آبرویم را نمیبرد
از اولش گناه مرا کم حساب کرد
اول بنا نداشت حسابم کند ولی
وقتی که دید فاطمه دارم، حساب کرد
ما را اگر خدا نخرد، میخرد علی
باید به روی شاه دو عالم حساب کرد
این گریه قابلیت غفران نداشت که
پس روی گریه های محرم حساب کرد
فرمود بالحسین بگو، گفتم و خرید
یعنی مرا دومرتبه آدم حساب کرد
چیزی نمانده بود که بیرونمان کنند
ممنون حیدریم که درهم حساب کرد
مثل پریشبی، همه کنار بسترش حلقه زدن هر کی یه جمله ای می گه، اما عقیلۀ بنی هاشم اومده یه سوالی کرد، گفت بابا ام ایمن برام قصۀ کربلا رو گفته، میدونه که این راسته، پیغمبر فرموده بود قبلا، از چهارسالگی زینب بهش فرموده بود، اما می خواد این لحظات آخر، لسان الله الناطق پرده برداری کنه، جلوه ای از این بلای عظیم کربلا رو هم علی بگه، گفت بابا ام ایمن چنین برام گفته، درسته یا نه؟! فرمود سخن همونی که بهت گفته اما من اضافه ترش می کنم:«کأَنِّی بِک وَ بِنِاتءِ أَهْلِک سَبَایَا» دارم می بینم تو و بچه های اهل بیت و زن و بچۀ حسینمو تو همین شهر با لباس اسیری وارد می کنن، ( احترام می کنن یا نه؟) «أَذِلَّاءَ خَاشِعِینَ»؛ دیگه ترجمه نمی کنم، یه جلوۀ أَذِلَّاءَ اینه: دید دارن به بچه ها صدقه میدن، فرمود: «إِنَّ الصَّدَقَة عَلَیْنَا حَرَّامَ»؛ حالا که اینجوریه دخترم، من ازت یه خواهشی دارم، اونم اینه: «فَاصْبِرْ صَبْراً»
بیست و یک سال از این پیش گویی بابا گذشت؛ وارد همین کوفه شد، همین که شروع کرد خطبه بخوانه، همه نفس ها تو سینه حبس شد شروع کرد خطبه خواندن، یه وقت دید این جمعیتی که همه سکوت کرده بودن یه همهمه ای بینشون افتاد، یا للعجب کیه ولایتش بر ولایت زینب برتری داره؟ پردۀ محمل و کنار زد دید همه با دست دارن به سر بریده ای اشاره می کنن دیگه با جمعیت حرفی نزد، رو کرد سمت سر بریده «یا هلالاً لمّا استتمّ کمَالاً»؛ جواب نیومد، ما توهمت یا شقیق فؤادی؛ جواب نیومد، اخه فاطمه بنت الحسن تو بغل زینبه، نباید یه جوری حرف بزنه این بچه متوجه بشه، دیگه بند دلش پاره شد، فرمود: «یا أخی فاطمه الصغیرة کلمها» با من حرفی نمیزنی، نزن، اما ببین این بچه، «فقد کاد قلبها أن یذوبا» داره جون میده، ای حسین.
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #ذکر_مصیبت دوم #شهادت_امام_علی-علیه_السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان 👇👇
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #ذکر_مصیبت دوم #شهادت_امام_علی علیه السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان 👇👇
متن روضه امیرالمومنین علی علیه السلام در شب آخر عمر شریفشان که آن شب را در خانه دختر خود ام کلثوم مهمان بودند و بعد از افطار تا سحر مناجات و خلوت با خدای خویش داشتند :
👈 السلام علیک یا ابا الحسن یا امیرالمؤمنین یا علی بن ابی طالب خوشا به حال آنهایی که در کنار قبر ارباب از نزدیک (در نجف اشرف) عرض ادب می کنند. خوشا به حال آن هایی که دیشب نماز شب شان را در مسجد کوفه خواندند و در محراب به یاد مولایشان علی اشک ریختند. دیشب به امیرالمؤمنین چه گذشت؟
خانۀ دخترش «ام کلثوم»بود؛[دختر به پدر خیلی علاقه مند است] بعضی از نقل ها دارد، دیشب آقا لحظاتی خوابیدند بعد بیدار شدند. اشک در چشم های مولا حلقه زد. مگر دختر می تواند اشک بابا را ببیند. سؤال کرد: بابا چرا گریه می کنی؟ فرمود: رسول خدا را در خواب دیدم، فرمود: هَلُمَّ إِلَینا؛ علی جان! پیش ما بیا، ما مشتاق و منتظریم. فرمود: بابا چه عرض کردی؟ عرض کردم: یا رسول الله، و انا مشتاق الیه؛ من هم مشتاقم. من هم از این بی مهری ها، از این سختی ها، ازاین رنج ها و از آن غصب ها خسته شده ام.[1]
مگر می شود کسی بیست و پنج نگاهش به نگاه قاتلان همسرش بیفتد و برای خدا صبر کند؟! امیرالمؤمنین خیلی سختی کشید. از امام صادق علیه السلام پرسیدند: ما اصبر الصابرین؟ آقا جان، صبور ترین صابرین کیست؟ [صبر امام حسین علیه السلام بی نظیر بود، روز عاشورا فرشته ها از صبرش تعجب کردند.] امام صادق علیه السلام فرمود: اصبر الصابرین، جدّم امیرالمؤمنین علیه السلام است. از همه صبور تر او بود. از همه بردبارتر او بود. سی سال انتظار شب نوزدهم را می کشید. آن شبی که فاطمه اش را در قبر گذاشت، گفت: فاطمه جان، کاش علی، جان می داد.
فاطمه جان، کاش مرگ علی هم می رسید. مبادا عمر علی بعد از تو طولانی شود! سی سال گذشت، مثل دیشبی دیشبی در محراب عبادت صدا زد: فزت و رب الکعبه هذا ما وعدالله و رسوله و صدق الله و رسوله؛[2] این همان وعدۀ پیغمبر است. این همان وعدۀ خدا است به خدای کعبه رستگار شدم. من نمی دانم چه شد؟ اما همین قدر می دانم بعد از نماز صبح دو فریاد بلند شد، یک فریاد می گفت: وا اماما! یک فریاد می گفت: وا ابتاه! یک فریاد می کفت: وا محمداه! یک فریاد می گفت: وا سیداه! یک فریاد از زینب بود که می گفت: بابای خوبم. یک فریاد از هجر یاران بود که می گفت: آقای خوبم، ارباب خوبم، امام خوبم. صدای وا سیداه، وا اماماه، در کوفه پیچید. بچه های علی آمدند مسجد، بابا را به منزل آوردند.[3]
امام حسن رو به پدر کرد و گفت: بابا کمرم شکست؛[4] بابا کاش مرده بودم؛ لیت الموت اعدمنی الحیاة.[5] اباعبدالله رو به بابا کرد و گفت: یا ابتاه، من لنا بعدک لا کیومک الّا یوم رسول الله؛[6] بابا روزی به سختی امروز نیست مگر آن روز که پیامبر از دنیا رفت. فرمود: حسین، روز سخت، روز تو است؛ لا یوم کیومک یا اباعبدالله.[7] حسینم، توگریه نکن هر که گریه می کند، تو گریه نکن. چون گریه کنان عالم باید برای تو گریه کنند. من اجلک تعلمت البکاء؛[8] بابا، من گریه را برای امروز یاد گرفتم. بابا اگر برای تو گره نکنم برای که گریه کنم؟ نزدیک خانه فرمود: حسنم، حسینم، مرا زمین بگذارید.
بابا، نگذارید زینبم مرا روی دست شما ببیند! نگذارید صورتم را خون آلود ببیند! یا ابا الحسن، این یک جریان و یک صحنه بود، این یک دختر و یک بابا بود. یک دختر هم کربلا بود. آن جا کسی نبود که بدن را بپوشاند! آن جا کسی نبود سر را از بالای نی بگیرد! در قتلگاه یک نگاه به سر بابا می کرد و یک نگاه به بدن بابا؛ عمه، این سری که قرآن می خواند چرا به او چوب می زنند؟ چرا سر را بالای نی کرده اند؟![9] عمه، این بدن قطعه قطعه مال این سر است؟! چه کرده ان که دختر، بابا را نشناخت؟!
پی نوشت ها:
[1] سوگنامه آل محمد، ص46.
[2] بحارالانوار، ج42، ص280.
[3] منتهی الآمال، ص244.
[4] بحارالانوار، ج43، ص74.
[5] بحارالانوار، ج42، ص283.
[6] بحارالانوار، ج42، ص288.
[7] بحارالانوار، ج45، ص218.
[8] بحارالانوار، ج42، ص288.
[9] سوگنامه آل محمد، ص418.
🥀🥀🥀
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #ذکر_مصیبت سوم #شهادت_امام_علی-علیه_السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان 👇👇
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #ذکر_مصیبت سوم #شهادت_امام_علی علیه السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان👇👇
روضه دفن امام علی(ع)؛
متن روضه تشییع و خاکسپاری بدن مطهر امام علی علیه السلام. قبری که از قبل برای آن حضرت توسط حضرت نوح آماده شده بود و بر روی لوحی کنار آن نوشته شده بود: «هذا قبر اخی علی ابن ابیطالب» این قبری است که نوح نبی برا علی علیه السلام فراهم کرده است:
👈امشب دلاتون خوب شکسته خود خدا فرموده: «انا عند قلوب منکسره»
دل شکستۀ من انس با علی دارد
دل از همه بگسسته، تا علی دارد
منم زشهر ولایت، زکوی سوختگان
شناسنامۀ من مهر یا علی دارد
خدا مدال علی دوستی به ما دادست
به غیر کشور شیعه کجا علی دارد
به روز حشر برای، شفاعت امت
علی حسین و رسول خدا علی دارد
پیغمبر فرمود: قیامت کلیدهای بهشت و جهنم را میدم دست علی، امیرالمومنین میان کنار آتش جهنم می ایستند، این رو اهل سنت نقل کردند، فَرائدُ السِمطَین جوینی مینویسه، شراره های آتش رو می کنند به مولای من و تو، میگن آقاجان لطفا کنار برید، نور شما باعث میشه شعله های من خاموش بشه، بعد حضرت اشاره می کنند آرام بگیر” اشاره می کنند فلانی دشمن منه، “فخزی” او رو تو آتش بینداز، فلانی از دوستان منه رهاش کن، خدایا یعنی میشه ما جزو آزاد شدگان از آتش باشیم؟ آره که میشه، دهۀ آخر مگه نفرمود: اتقن من النار، دلم هوای دعای مجیر کرد، بزار بگم زمزمه کن، سُبْحَانَک یَا اللهُ تَعَالَیْتَ یَا رحمان أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ؛ اگه امشب نام ما را ننویسی کجا برم؟
اصلا امشب اینجوری باهات حرف میزنم تا نبخشی ازین خیمه بیرون نمیرم، بدن بابا رو دفن کردن، امام مجتبی، متصدی دفنه. اولین ضربه رو که زد دید یه قبر آماده ای، یه لوحی روش هست نوشته شده «هذا قبر اخی علی ابن ابیطالب» این قبریه که نوح نبی برا علی کنار گذاشته، لذا تو زیارت نامه ش میگی «السلام علی ضجیعیک آدمک و نوح» تمام اینها رو امیرالمومنین به امام مجتبی گفته بود، بالای لحد و خواستند کنار بزنن، بالای این لوح دیدن انبیاء اولوالعزم نشستن، همه دارن به پیغمبر تسلیت میگن پایین لوح که پایین پای قبر بود ابی عبدالله کنار زد، اصلا این سرش چیه نمیدونم؟
دید چهار زن بهشتی دور مادرش فاطمه رو گرفتن، اونا دارن به مادرش تسلیت میگن، نیمه شبه دیگه کجا بریم؟نمی دونم چه سریه، اون شب دفن مادرم ابی عبدالله نیمه شب اومد پایین پای مادر، شروع کرد پاهای مادر رو بوسه زد، اینجا هم نیمه شب حسین اومد پایین پای علی، بازم مادرش رو زیارت کرد.
آخ هر دیدی یه بازدیدی داره، نیمه شب هودج هایی از آسمان اومدن کنار گودال،این مادر اومده زیارت شبانۀ پسرش رو پس بده، حسین جان نیمه شب اومدی، نیمه شب اومدم دیدنت، از بالای سر(سر که نداشت، سر بالای نیزه بود) از بالای بدن که رگ های بریده نمایان بود پیغمبر آمد با انبیاء اولوالعظم، از پایین گودال هم فاطمه آمده بود با چهار زن بهشتی، هر چه گشت دید نعلینشو پیدا نمی کنه، عمامه ش رو به غارت بردن؛ لباسی که فاطمه تهیه کرده بود به تنش نیست؛ واویلا واویلا، هر چی گشت یه جای سالم تو بدن پیدا کنه، نکرد، آخ یه لحظه تصور کن این زیارت زهرا بعد از لگد مالی سم اسب هاست؛آخ ازین بدن دیگه چیزی باقی نمانده بود، نیمه شب مادر اومد، غروب فرداش هم خواهرش اومد گفت داداش:
ته گودال فقط پیکر تو مانده و من
همه رفتند فقط مادر تو مانده و من
شب زیارتی مخصوصه ارباب هست یه بیت دیگه از این شعر بخونم و التماس دعا
داداش
ته گودال فقط پیکر تو مانده و من
همه رفتند فقط مادر تو مانده و من
تو و عباس که رفتید از آن روز به بعد
زخم های بدن دختر تو مانده و من
یاحسین
🥀🥀🥀
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #ذکر_مصیبت چهارم #شهادت_امام_علی-علیه_السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان 👇👇
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #ذکر_مصیبت چهارم #شهادت_امام_علی علیه السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان 👇👇
روضه مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) :
روضه مظلومیت امیرالمومنین علیه السلام، آن حجت خدایی که شبانه بدن مطهرشان تشییع و به خاک سپرده شد و پس از آن قبر مطهرشان سالهای سال مخفی ماند:
👈 ای اول مظلوم عالم علی جان، دیگر راحت شدی و به ملاقات خدا و پیامبر و بی بی فاطمه زهرا سلام الله علیها رفتی. بچه های امیرالمومنین قد و نیم قد و خردسال بودند که مادر را از دست دادند. امام حسن و امام حسین و زینبین چهار ساله تا هفت ساله بودند. در سن پایین مادر جوان هیجده ساله را از دست دادند. گفتند: اگر مادرمان از دست رفته پدر بالای سرمان است. دیگر عشقمان، امیدمان، سرورمان، آقایمان امیرالمومنین است. این بچه ها آنقدر مولا را دوست داشتند دور امیرالمومنین می چرخیدند.
حالا دیگر تنها امید خانه شان پدرشان است. امشب دیگر چراغ خانه علی خاموش است. امام حسن و امام حسین زانوی غم بغل کردند و ناله شان بلند است. خیلی سخت است یک موقعی شما عزیزی از دست می دهید اما راحت تشییع جنازه می کنید. می برید جای خوبی دفن می کنید مراسم می گیرید، سر خاک می روید، گریه می کنید. ای اولین مظلوم عالم چرا باید نیمه های شب بدن شما را غسل بدهند؟ چرا باید فرزندان امیرالمومنین اجازه نداشته باشد علنی تشییع جنازه کنند؟
چون خوارج نهروان قصدشان این بود قبر آقا را بشکافند بدن آقا را در بیاورند جسارت و اهانت بکنند. لذا نیمه های شب بدن مولا را حرکت دادند بردند در قبر گذاشتند. اما دیگر نمی توانستند بروند بالای قبر گریه و عزاداری کنند. تا صد سال قبر مولا امیرالمومنین مخفی بود. بی خود نیست این قدر برای مظلومیت مولا امیرالمومنین گریه می کنیم اشک می ریزیم. از نشانه های مظلومیت امیرالمومنین این است که آقا اباعبدالله روز عاشوراء وقتی عزیزانش به شهادت رسیدند آمد مقابل دشمن اعلام کرد: ای مردم «فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمِی»[1]، به چه مجوزی خون من را حلال می دانید؟
من حسین بن علی با شما چه کردم؟ حلالی را حرام کردم؟ مالتان را بردم؟ خلافی کردم؟ چه جرمی مرتکب شدم که شما خون من را حلال می دانید؟ کشتن من را واجب می دانید؟ گفتند: با تو به خاطر دشمنی با پدرت امیرالمومنین می جنگیم؛ چون پسر علی هستی باید تو را بکشیم. اباعبدالله برای مظلومیت پدرش آقا امیرالمومنین علی علیه السلام گریه کرد.
زمانی که آقا ضربت خورده بودند زینب کبری آمد کنار بدن پدر بزرگوارشان امیرالمومنین نشست؛ عرض کرد: آقا جان من یک سؤالی از شما دارم. ام ایمن حدیثی از جدم پیامبر برای من نقل کرده که یک روزی من با برادرم حسین به کربلا می روم. آن جا امتحان ها و بلاها و شهادت هایی است این ها درست است. آقا فرمودند: زینبم درست است. آن خبری که ام ایمن گفته درست است. یک چیزی را هم برایت اضافه کنم دخترم زینب یک روزی در همین دروازه کوفه شما را به حالت اسیری می آورند. عزیزان و بچه های شما را اسیر می کنند.
بی بی زینب همه این وقایع را از پدرش شنیده بود و می دانست؛ اما بی بی یک وقت دید مردم با انگشت به بالا اشاره می کنند. نگاه کرد دید سر بریده برادرش بالای نیزه است. فرمود: فکر هر مصیبتی را، اسارت خودم را، شهادت شما را می کردم. اما گمان نمی کردم یک روزی سر حسینم را بالای نیزه ببینم. «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمینَ»[2]؛ «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»[3]
پی نوشت ها:
[1] محمد باقر کمره ای، أمالی الصدوق، ص: 159.
[2] هود: 18.
[3] الشعراء: 227.
🥀🥀🥀
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #ذکر_مصیبت پنجم #شهادت_امام_علی-علیه_السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان 👇👇
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
متن #ذکر_مصیبت پنجم #شهادت_امام_علی-علیه_السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان 👇👇
روضهوتوسل به امیرالمؤمنین علیه السلام وحضرت رقیه سلام الله علیها:
👈امامحسن و امامحسین از تشیع جنازه ی بابا که برگشتن، غریبانه، نیمه ی شب گذرشون افتاد به خرابه دیدن صدای جانسوزی از خرابه میاد.. یه پیرمردی داره ناله میزنه گریه میکنه: خدایا! امشب آقای من رو نفرستادی؟ غمخوار من رونفرستادی؟ سنگ صبورم رونفرستادی؟ امامحسن وامام حسین علیه السلام همدردی کردن باهاش...
پیرمرد! چه کسی رو داری میگی؟ وقتی نشانه ها رو داد، با پیرمرد نشستن، باهم شروع کردن گریه کردن...
فرمودن: این نشانه هایی که میدی نشانه های بابای غریب ما علی است. پیرمرد شروع کرد گریه کردن. گفت: این آقا هرشب میومد به من سر میزد خودش لقمه درست می کرد تو دهانم میذاشت...
آقای من! مولای من! مرام شما این بود به بیچاره ها سر می زدید. مرام شما این بود به خرابه نشین ها سر می زدید. غم خوار خرابه نشین ها بودید. شما که مرده و زنده ندارید حتما توخرابه ی شام هم اومدی آقاجان...
اون وقتی که صدای دردانه ی حسین بلند شد، عمهجان این سر مُنوّر را کمکم میکنی که بَردارم؟ شامیان ای حرامیان دیدید که من راست گفتم پدر دارم...*
گفت: ای پدر جان! عجب دلی دارم
ای پدرجان عجب سری داری
گیسویم را به پات میریزم
تا ببینی چه دختری داری
هر بلایی که بود یا میشد برسر زینبِ تو آوردند
قاری من! چرا نمیخوانی چه به روز لب توآوردند؟
*گفت: بابا جان! بذار برات درد و دل کنم ... وقتی چشم تو را دور دیدند. وقتی دیدند بابا ندارم، برادر ندارم، عموندارم، غریب گیر آوردن..*
دستی از پشت خیمه ها آمد
لاجرم راه چاره ام گم شد
در هیاهوی غارتِ خیمه
ناگهان گوشواره ام گم شد
*وقتی بین راه که این سرهارو حمل میکردن، این نانجیبها در یکی از این منازل اتراق کردند زن وبچه یه طرف، سرها یه طرف. ایننانجیبها به مِی گُساری مشغولند...
میگه دیدم نیمه ي شب یه بچه ی سه، چهار ساله ای آروم آروم با دست و پاش اومد سمت نیزه ای که سر ابی عبدالله بالا نیزه است... از پایین داره التماس می کنه به سرِ بالای نیزه... گفت: بابا! یا تو بیا پایین، یا من و ببر پیش خودت...
میگه دیدم یه وقت نیزه خمشد سر اومد توي دامن این بچه، سر رو شناخت رفت سمت سر، اما چه کرده بودن با این سر...
وقتی تو خرابه سر رو گذاشتن مقابلش با تعجب نگاه کرد گفت: عمه جان! "هذا رَأسُ مَن؟" این سر کیه عمه جان؟ تا گفت این سر بابات حسینه..."وضعت فمها على فمه الشّریف " این لبهارو گذاشت به لبهای بابا.. یه وقت زینب نگاه کرد دید سر یه طرف... سه ساله یه طرف...*
🥀🥀🥀
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
#نوحه #شهادت_امام_علی علیه السلام و #سبک آن :👇👇
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir
EyRouheImaneMan.mp3
1.39M
#نوحه اول #شهادت_امام_علی علیه السلام و #سبک آن :👇👇
نوحه امام علی علیه السلام
ای روح من ای جان من
ای دین من ایمان من
ابالحسن یا ابالحسن
ابالحسن یا ابالحسن...
تو کشتهٔ عدالتی
آیینهٔ سعادتی
تو روح پاک سیادتی
معنای ناب عبادتی
شیدای شور شهادتی
بی حدّی و بی نهایتی
ابالحسن یا ابالحسن...
علی علی نوای من
علی علی دعای من
ای سید و مقتدای من
توحید من هل اتای من
محبوب من دلربای من
ای دلخوشیِ فردای من
ابالحسن یا ابالحسن...
تو یاور پیمبری
برادر پیمبری
یَلِ اُحُد شیرِ خِیبَری
مولای سلمان و قنبری
ساقیِ صَهْبای کوثری
خوانَم تو را با چشمِ تری
ابالحسن یا ابالحسن...
🥀🥀🥀
کانال مواد سخنرانی دینی
https://eitaa.com/sokhanrani1214_ir