eitaa logo
☫سکوت ممنوع|البرز،تهران
1.8هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
63 فایل
_منکر های سطح شهر غصه ناکه اما سکوت مومنان غصه ناک تر.. ترویج واجب مظلوم: امر به معروف و نهی از منکر یدی الله فوق ایدیهم به یاری خداوند توانا خبری/،تحلیلی/شهدایی/امربه معروفی ☑ویراستی https://virasty.com/sokot_mamno ✔️ارتباط @gharibemadine01
مشاهده در ایتا
دانلود
☫سکوت ممنوع|البرز،تهران
🔹وقت خواستگاری دو رکعت نماز خواندم و از خدا خواستم راه را به من نشان بدهد؛ سوره نور آمد 🔹چند دقیقه قبل از شهادت گفته بود حالم بهتر از این نمی‌شود 🔹پسرش را ندیده از دنیا رفت وقتی آقا سجاد برای خواستگاری آمدند، من دو رکعت نماز خواندم و از خدا خواستم راه را به من نشان بدهد. قرآن را که باز کردم آیه 37 سوره «نور» آمد که معنی آن این بود که می‌گفت «پاک‌مردانی که کسب و تجارت و دادوستد آنها را از یاد خداغافل نمی‌کند...» آقا سجاد واقعاً همین‌طور بود. اولین بار موقع خواستگاری کمی از خانواده و شغلش گفت و خیلی تأکید داشت که من شغلم سخت است و حتی گفت که احتمال شهادت هم هست. من هم برادر و هم پدرم پاسدار بودند و از طرف دیگر آیه 37 سوره نور دلم را گرم کرده بود و تصمیم گرفتم پای همه سختی‌هایش بایستم. ما اصالتاً رودسری هستیم. پدرم که بازنشسته شد، چون خیلی به تربیت بچه‌ها اهمیت می‌داد و دوست داشت بچه‌ها در یک شهر مذهبی تربیت شوند، سال 80 به قم آمدیم. خود من هم دانشگاه آزاد قم رشته فقه و مبانی حقوق قبول شدم. قبل از این‌که اصلاً ایشان به خواستگاری بیایند. من یک شب خانمی را در خواب دیدم که گفت «پسر خوبی است و در قم زندگی می‌کند.» در حالی که آن‌موقع آقا سجاد شمال زندگی می‌کرد و محل کارش هم تهران بود، ولی خودش بسیار قم را دوست داشت و حتی وقتی من به او گفتم بهتر نیست به خاطر کار شما برویم تهران، گفت من عاشق حضرت معصومه(س) هستم و حاضرم همه سختی‌اش را هم تحمل کنم. وقتی به منزل برمی‌گشت غروب بود و خیلی خسته می‌شد. البته من هم عاشق او بودم و هرکجا می‌گفت، حاضر بودم بروم، ولی در خصوص قم اتفاق نظر داشتیم. فرزند اول‌مان که دختر بود، عید سال 90 به دنیا آمد و چون آقا سجاد عاشق اسم رقیه بود، اسمش را «فاطمه رقیه» گذاشتیم. راوی:همسرشهید🕊🌹 صلوات فراموش نشود.. 📌@fardissokotmamnoo