کتاب کهنه ای هستم پر از اندوه یا شاید
درختی خسته در اعماق جنگل های گیلانم
فراوان داغ دیدن ها؛ به مسلخ سر بریدن ها
حجاب از سر کشیدن ها؛ از این غم ها فراوانم
شمال و درد کوچک خان؛ جنوب و زخم دلواری
به سینه داغ دار کشته ی حمام کاشانم
من آن خاکم که همواره در اوج آسمان هستم
پر از عباس بابایی پر از عباس دورانم
گرفته شعله با خونِ جوانانم حنابندان
که تهران تر شود تهران؛ من آبادان ویرانم
#سید_حمید_رضا_برقعی
🖇🍀
💠@Soleimaniasemani💠