🔹 برای حاج قاسم من
غسل کردی سحر و... جامه ی احرام تنت
پر شد از عطر زیارت... لب و چشم و دهنت
سحر جمعه شد و چشم جهان روشن شد
با نسیم نفس و عطر خوش پیرهنت
ظاهرأ از سفر سوریه بر می گشتی
اربااربا شده در بارش آتش ، بدنت
از دمشق آمده بودی... بروی کرببلا
سر و جان داده رسیدی تو به خاک وطنت
رفته بودی که به یاران شهیدت برسی
مثل یک زلزله پر شد خبر پر زدنت
سحر جمعه... به دیدار رفیقان رفتی
با همان پیرهن رزم و تن کوهکنت
مثل ققنوس به پرواز در آمد جانت
چشم مان روشن از اعجاز فراوان شدنت
زیر تابوت تو باید برود ابر بهار
بس که دلگیر و کشنده است غم آمدنت
#مریمسقلاطونی
@soleimaniasemani