🌷 آیت الله بهجت (ره) :
7 توصیه از آیت الله بهجت برای دفع شّر #جنیان و #طلسمات و همین طور برای جلوگیری از #سحر و #جادو دستورات عامی فرموده اند که به این شرح است :
1⃣ هنگام اذان در جایی که زندگی میکند ، با صوت جهر و آشکار (صدای بلند مثل نماز صبح) ، اذان بگوید .
2⃣ پس از نماز صبح 50 آیه از قرآن را به صوت جهر و آشکار (صدای بلند) تلاوت نماید.
3⃣ دو سوره ی معوذتین (فلق و ناس ) را بخواند.
4⃣ پیش از خواب 4 قل (یعنی سوره های کافرون ، توحید ، ناس و فلق ) را بخواند .
5⃣ همراه خود ( مثلاً در جیبش ) قرآن داشته باشد.
6⃣ #آیة_الکرسی را فراوان بخواند و آن را نوشته و در خانه نصب کند . { آیة_الکرسی 3 آیه است تا فیها خالدون }
👌 دستورفوق بخصوص برای کسی که سحر شده و کسی که مبتلا به چشم زخم است نیز راه گشاست.
7⃣ وی در دستور دیگری فرموده اند که برای دفع چشم زخم و طلسم ، #صدقه دهید و تکرار #معوذتین و تکرار لاحول ولاقوةالابالله را انجام دهید .
@solok_shieh
🟢 فضائل امیرالمونین علیه السلام
♦️تیم یک نفره مذاکره کننده امیرالمؤمنین علی علیه السلام با معاویه
🔸 براى امير المومنين عليه السلام نامه اى از معاويه رسيد.
🔹 حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد :
🔹 " از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على!
🔹 اى على ! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش!
🔹 حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت :
از طرف عبدالله، تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم.
به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم "
🔸 سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟
كسى جواب نداد.
🔹 دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم .
🔹 حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد ، فرمود : طرماح !
به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش...
🔹طرماح گفت : سمعاً و طاعةً ... آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد
🔹 معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند.
🔹 معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد .
🔹 طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت!
🔹 سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد!
🔹 اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن!
اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد!
🔹عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند.
🔹 معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد كه به خدمت كه آمده اى ؟
🔹 طرماح گفت : از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان!
🔹 معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم!
🔹 طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم.
🔹 معاويه گفت : نامه را به عمرو عاص بده
🔹 طرماح گفت : اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم.
🔹 معاويه گفت : نامه را به يزيد بده
🔹طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش!
بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند.
🔹 بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد :
على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش "
🔹 طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم:
على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت.
🔹 سپس خواست برود كه معاويه گفت " طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو "
🔹 اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت.
🔹 معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يک ساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند!
🔹 عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم!!
📕 الأختصاص ص ١٣٨
#نشر مطالب #صدقه جاریه است.🙏
🌺 کانال معرفتی #سلوک_شیعه👇
https://eitaa.com/joinchat/3222994976C75d06fe7ee
🔵 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
جوان پشت میز (مأمور الهی در برزخ) به من گفت: آن عقرب مامور بود که تو را بکشد.
اما آن صدقه ای که آن روز دادی مرگ تو را به عقب انداخت.
#صدقه
📚 برگرفته از کتاب
سه دقیقه در قیامت
@solok_shieh