@soltannasir
{ مسبحات و چاکراها 95 }
{ تعلیقات 5 }
{ تحقیق حقیقت قلم و تطابق آن 2 }
ادامه ...👇
{ ... همچنین با سند خود از یحیی بن ابی العلاء رازی روایت کرده است ، که گفت : مردی بر امام صادق ( ع) وارد شد و عرضه داشت : فدایت گردم ! مرا نسبت به فرمایش خدای عزوجل : « ن * و القلم و مایسطرون » ، آگاه فرما .
حضرت فرمود : اما « ن ، نون » نهری است در بهشت که از برف سفید تر و از عسل شیرین تر می باشد ، خداوند عزیز و جلیل به آن خطاب نمود : مداد (مرکب ) باش . و چون مداد ( مرکب ) گردید ، سپس 👈 درختی را گرفت و آن را با دست خود کاشت _ و فرمود : منظور از دست ، قوت و قدرت است و آن طوری که گروه متشبهه می گویند ، نیست ( که خداوند دارای جسم و اعضا باشد ) _ و سپس ( خداوند متعال ) به آن ( درخت ) خطاب نمود : قلم باش . و چون قلم گردید ، فرمود بنویس .
قلم گفت : پرودگارا ! چه چیزی را بنویسم ?
فرمود : آن چه تا روز قیامت ایجاد خواهد شد ، بنویس ، پس همه آن ها را نوشت و بر آن مهر ( تأیید ) زد و فرمود : تا زمان معلوم و معین سخنی مطرح نکن .
....
علی بن ابراهیم با سند خود از عبدالرحیم قصیر روایت کرده است ، که گفت : از امام صادق ( ع) درباره تفسیر « ن * و القلم » سوال کردم ?
فرمود به درستی که خداوند متعال 👈 قلم را از 👈 درختی در بهشت که به آن درخت خلد گفته می شود ، آفرید و سپس به نهری که در بهشت وجود داشت _ و از برف سفیدتر و از عسل شیرین تر بود _ خطاب نمود : مداد ( مرکب ) باش . و نهر منجمد گردید و بعد از آن به قلم خطاب نمود : بنویس ، گفت : پروردگارا ! چه چیزی را بنویسم ?ّ
فرمود : آن چه تا روز قیامت واقع خواهد شد بنویس . پس قلم روی پوست نازکی که از نقره سفید تر و از یاقوت شفاف تر است ، ( تمامی نکات را ) نوشت ، سپس آن را پیچاند و در گوشه ای از عرش قرار داد و بر دهان ( نوک ) قلم مهر زد که دیگر تا ابد سخنی نگوید ، و لب به سخن نخواهد گشود ، بنابراین آن قلم همان کتاب محفوظی است که تمامی نسخه ها از آن بر گرفته می شود ، آیا شما عرب نیستید ? پس چرا معنای کلام را نمیفهمید ( و آن را درک نمی کنید ) ، با این که شما به همدیگر می گویید : آن کتاب را نسخه برداری کن ، مگر از یک متن اصلی ، نسخه برداری نمی شود ?! و این همان فرمایش خداوند است که فرموده : « انا کنا نستنسخ ما کنتم تعملون » ( سوره جاثیه45/ 29) _ ما آن چه را شما عمل می کنید ، نسخه برداری می کنیم _ . }
اما اگر لوح محفوظ در بدن انسان با ریه ها تطابق دارد ! قلم با کدام اندام تطابق دارد ?
با دقت به ساختمان قفسه سینه می بینیم که استخوان جناغ کاملا به شکل قلم می باشد !!!
زائده خنجری استخوان جناغ به مثابه نوک قلم می باشد .
تنه جناغ به مثابه بدنه قلم می باشد .
دسته جناغ به مثابه انتهای قلم می باشد .
اما در حدیث آمده بود که نون نهری در بهشت بود که از برف سفیدتر بود و منجمد شد .
حال نون در بدن کجاست ?
با دقت به ساختمان قفسه سینه در می یابیم که استخوان دنده ها شکل نیم دایره ای نون شکل دارند .
که با غضروف دنده ای به استخوان جناغ متصل می شود .
بنابراین قلم ( استخوان جناغ ) لوح محفوظ ( ریه ها ) و نون استخوان دنده می باشد .
و این خود تطبیق دیگری در شباهت عالم صغیر و کبیر است . 😊
#مسبحات #لوح #قلم #شیر #نون
@soltannasir
✏️📝🖍🖌✒️🖋🖊
@soltannasir
{ پیوند اسطوره و دین 58}
{ شباهت و تفاوت روایت خلقت و دحوالارض در روایات اسلامی با اساطیر مصری 1}
از پیوند شمس و خورشید با ماجرای #دحوالارض سخن گفته شد.
نکته جالب ماجرا اینجاست که ما مسلمانان به دور نقطه ای در زمین طواف می نماییم که اولین نقطه ای از زمین است که سر از زیر آب بیرون آورده و خورشید عالمتاب بر آن تابیده است که از آن با عنوان پیوند خورشید و خاک و زحل یاد نمودیم. و گفتیم که حضرت شمس المشارق المغارب اسدالله الغالب امام العوالم علی بن ابی طالب(ع) هزاران هزار سال بعد در همان نقطه بدنیا آمدند و حضرتش هم شمس الله هستند و هم کوکبشان زحل و هم #ابوتراب می باشند. یعنی هر سه ویژگی پیوند معنوی با ماجرای دحوالارض را دارند.
از حضرت مولانا زین الدین نقل داریم . که می فرمودند : مسلمین چه قبول کنند و چه قبول ننمایند. روزی پنج بار به سمت محل تجلی حقیقت ولایت کلیه الهیه که از مجرای اسم علی بر عوالم حکمفرمایی می نماید. سجده می نمایند. زیرا که کامل ترین مظهر این ولایت کلیه الهیه حضرت امام علی بن ابی طالب در آن نقطه متولد شدند.
و اینجاست که عرفای شیعه شعری دارند با مضمون اینکه : 👇
اسدالله در وجود آمد
در پس پرده هر چه بود آمد
اینجا نکات ظریفی است که در این مختصر نمی گنجد و باید در دروس تصوف و عرفان و ولایت شناسی عرفانی بدان پرداخته شود.
اما حال به اساطیر مصر می رویم و روایت خلقت را در اساطیر مصری با هم بررسی می نماییم : 👇
{ مصریان باستان می پنداشتند نخست جهان از 👈اقیانوس آغازین پُر و این #اقیانوس «نون =Nun» نام داشت. با آن که چنین برداشتی بی شک از طغیان های #نیل پدید آمد اما #نون را آغاز و انجامی نبود. از این دیدگاه نون همه جا گیر و همانند تخم کیهانی بود، راکد و بی جنبش. طغیان های سالانه نیل هر سال تالاب های بسیاری پدید می آورد که پس از مدتی کوتاه زادگاه و مولد جانداران است و شاید چنان برداشتی ریشه در این ویژگی داشت؛ برای ما اما چنین برداشتی قطع نیست. دقیقاً نمی دانیم مصریان باستان چگونه به چنین برداشتی دست یافتند. اگر مصریان باستان می پنداشتند آفرینش از «نون» آغاز شد چرا نون را ازلی می دانستند ? آیا می پنداشتند آفرینش در لحظه ئی خاص از زمان ازلی به وقوع پیوست ?
در همه ٔکیهان شناخت های مصر نخست 👈 تپهٔ آغازین از دل اقیانوس سر بر می آورد. کاهنان چهار مرکز بزرگ کیش هر یک مدعی بودند که 👈معبد آنان بر این 👈 تپه آغازین بنا شده بود. شاید نخستین معبدی که کاهنانش این ادعا را مطرح کرد همانا هلیوپولیس و دیگر معابد نیز برای حفظ اعتبار خویش از هلیوپولیس تقلید کردند. نخستین هرم بی شک هرمی نمادین و نماد نخستین پشته ئی بود که از دل اقیانوس نون سر برآورد؛ و نیز به پلکان کناره های نیل ماننده بود پلکانی که برای اندازه گیری طغیان سالیانهٔ نیل غرق می شد و دیگر بار پس از نشستن طغیان پدیدار می شد این تصور پیش آمد که زمین 👈بر آمده از اقیانوس آغازین نیز روزی 👈 به زیر طغیان اقیانوس نون فرو خواهد رفت.
مصریان بر این اعتقاد بودند که 👈 توالی آفرینش تدریجی و تکامل زمین به تدریج و نه در یک آن به وقوع پیوسته است. برای مصریان «زمان آغازین» زمانی بود که خدایان در زمین می زیستند و قلمرو فرمانروائی آنان سرزمین عدالت و عصر آنان عصر طلائی بود. فرعون از این دید از اعقاب خدایان و هم او بود که به یاری «ماعت=Mayet» می کوشید عدالت را بر زمین جاری و عصر خویش را با عصر طلائی پیوند دهد و چنین بود که نظام معابد خداشناسی را دامن زد تا از این طریق حامی فرعون باشد و مصریان را وادار به ابقای قدرت فرعون و تلاش در پیوند با عصر طلائی سازد.
باورهای دینی کاهنان هلیوپولیس کاملاً برای ما روشن نیست. مهم ترین اسناد دینی بازمانده از هلیوپولیس، هرم نوشته های سلسله پنجم، اشاره ئی گذرا به آفرینش دارد و دانش ما هم از این نوشته ها است.
بدین روایت در فرآیند آفرینش نخست آتوم خدای هلیوپولیس از آب های آشفتهٔ اقیانوس نون سر بر آورد. اتوم خواست باشد و خود را آفرید یا که او خود فرزند
👈 نون بود . اتوم جایی برای ایستادن نیافت و در مکانی که خود را آفرید تپه ئی پدید آورد، تپه ئی که بعدها بر فراز آن معبد هلیوپولیس بنا شد. به روایت دیگر و تفسیری کهن تر اتوم که به معنی «یگانهٔ کامل» است خود تپه و خاستگاه آفرینش شد. پس اتوم تپه راهستی بخشید و آب های نیل را پس کشید.
در بخشی دیگر از هرم کتیبه ها اتوم همانا خورشید خدا رع و ظهور او بر تپهٔ آغازین پیدایی نور در تاریکی آشفته و پراکندهٔ اقیانوس نون است. «رع_اتوم» «Ra_Atum» در این نقش دارای نقشی نمادین و به هیأت پرنده ئی «بنو=Benu» نام، ققنوس، شبگیر برتک ستون هرمی شکل (اُبلیسک ) پدیدار و پرتوی از خورشید است. }
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌞