@soltannasir
به آن دسته از عزیزانی که دروس تشابه انوار و حج را نخوانده اند . توصیه می نمایم که این دروس را مطالعه نمایند که به فهم مطلب ارسالی و مطالب آینده کانال کمک می نماید .
آدرس دروس تشابه انوار 👇👇👇👇
@soltannasir
{ درد و دل 61}
{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 21}
ادامه ..👇👇
گاه در سیر تفکرات خویش به مسائلی برسد که آنان را در کتب نخوانده است .
و ممکن است هنگامی که کتب را مطالعه می نماید . و یا در سر کلاس درس ، با آن مطلب روبرو شود . در حالی که وی بدون خواندن و شنیدن آن مطلب به آن رسیده بود . و این نتیجه هم راستا شدن آگاهی و فکر این شخص با مجموعه آگاهی هایی که در باب علوم دینی در «جو» معنوی شهر قم علی الخصوص در نزدیکی حرم کریمه اهل بیت موجود است . می باشد .
نکته1 : طبیعی است هر چقدر شخص از نقطه مرکز تجمع انوار و نقطه تجمع فکر و آگاهی دورتر شود . این هم راستایی با نقطه تجمع آگاهی مشکل تر است .
نکته 2:اولیا الله از همین روش هم راستا شدن آگاهی خویش با تجمع آگاهی در علوم مختلف برای دریافت آن علوم استفاده می نمایند .
یکی از عللی که اولیا الله می توانند در هر علمی سخن بگویند ، دقیقا همین مسئله است . یعنی یک ولی خدا با مطالعات اندک در حیطه یک دانش می تواند . با هم راستا شدن آگاهی خویش با مجموعه تمام آگاهی هایی که در حیطه آن دانش خاص وجود دارد ، از آن دانش خاص تا حدی برخوردار شود .
نکته 3: شخصی که در حیطه یک دانش خاص مقدمات فهم آن دانش را در خود فراهم ننموده است . اگر پای در مقام ولایت بگذارد . با هم راستا شدن ذهن و آگاهی خویش با تجمع آگاهی در حیطه آن دانش خاص ، ممکن است بتواند به آگاهی آن دانش دست بیابد . اما فهم درستی از آن دانش نخواهد داشت .
بنابراین چنین شخصی با وجود آنکه ولی خدا است نمی تواند . قسمت های خوب و بد آن دانش را از هم جدا نماید و به دانش و معارف جدیدی دست پیدا نماید .
نکته 4: اولیای الله هر چقدر که در سیر روح پیشرفتشان بیشتر شود و منازل بیشتری را سپری نمایند . و به اصطلاح در مقامات ولایت متمکن شوند . از فواصل دورتری توانایی هم راستا شدن با آگاهی دانش های مختلف را دارند .
به همین دلیل هر دانشی که دشمنان جهان اسلام (انجمن های مخفی و قبالیست ها و ...) در آزمایشگاه های فوق سری خویش بر روی آن تحقیق می نمایند . و کدها و اسراری را که باز می نمایند . جزئی از آگاهی جهانی می باشد . و دیگر نابود نمی شود . و قابل دریافت برای اکابر اولیا الله می باشد .
منتهی این دریافت تنها زمانی مثمر ثمر خواهد بود . که این اکابر(اولیاالله) ، مقدمات فهم این دانش ها را در خویش فراهم نموده باشند . که متاسفانه علی الظاهر اکابر اولیای الله جهان اسلام ذوق علوم جدید را آنچنان که باید و شاید ندارند . 😔
نکته 5 : اعضای انجمن های مخفی با کمک استفاده از همین تکنیک هم راستا شدن با آگاهی ، تا کنون توانسته اند . اسرار جادو و علوم باستانی را تا حدی رمز گشایی نمایند . زیرا درست است که بخش زیادی از اسرار علوم باستانی از بین رفته است و یا در دل خاک پنهان مانده است . منتهی آگاهی آن در «جو» معنوی👈 خاک👉 مناطق باستانی موجود است . و این یکی دیگر از دلایل حمله به خاک کشور عراق بود . و پیروان انجمن های مخفی در تمام نقاطی که روزگاری معابد این خدایان فرومایه بوده است (در کشور عراق) یا در نزدیکی این مناطق معبد و لژ دارند . و مراسم اجرا می نمایند . زیرا هر چقدر به جغرافیای منبع آگاهی دانش ارتباط با این خدایان فرومایه نزدیک تر باشند . دانش مربوطه سریع تر برای آنان رمز گشایی می شود .
نکته 6 : عالم ربانی میرداماد استرآبادی در کتاب قبسات خویش نقل نموده است که : شاگردان ارسطو هر وقت مشكلی علمی داشتند به كنار قبر ارسطو می رفتند و آنجا مباحثه ميكردند حل ميشد . حال عزیزان دقت نمایند که در زیارت قبور بزرگان(چهارده معصوم و انبیا ، امام زادگان ، اولیاء الله ، و علمای بزرگ) چه اسراری نهفته است . با زیارت قبور این بزرگان. زائر علاوه بر استفاده نوری از مقبره این بزرگان ، به محل تجمع آگاهی علوم این بزرگان نزدیک می شود . و می تواند استفاده علمی ببرد .
نکته فوق العاده مهم 7 : اولیای الله جهان اسلام و علی الخصوص اکابر آنان جدای از اصحاب خانقاه از اقطاب سلاسل صوفیه (شیعه و سنی)و علمای ربانی حوزه های علمیه شیعه و اساتید علوم غریبه هستند . اگر مسئولیت جهان اسلام و مبارزه باطنی با جحودان عالم بر عهده این آقایان بود . تا به حال نشانی از اسلام و مسلمانی بر روی زمین باقی نمانده بود .
نکته 8 : حال عزیزان نگاهی به اشخاصی که امروزه در میان جامعه به عنوان ولی خدا شناخته می شوند بیندازند . نکته جالب در باب این افراد این است که مریدان نه تنها آنان را ولی خدا می دانند بلکه با صفت کامل مکمل و واصل ، از آنان یاد می نمایند .
نمی دانم صفت کمال ، در پندار این مریدان چیست . سخنان و آثار آقایان در دست است . جملگی آقایان ریزه خوار بزرگان پیشین هستند .
ادامه دارد ...
#درد_و_دل #جغرافیا #البلدان #علم #اولیاالله
@soltannasir
🌓🌓🌓🌓🌓🌓
@soltannasir
{درد و دل 62}
{ حکایاتی مرتبط به دروس }
در کتاب نفحات الانس جامی به نقل از کتاب رساله اقبالیه( در حالات شیخ علاءالدوله سمنانی ) آمده است . 👇👇
{ درویشی از شیخ (علاءالدوله سمنانی )سوال کرد که : «چون این بدن را در خاک ادراک نیست ، و بدن مکتسب با روح از وی مفارق شده اند ، و در عالم ارواح حجاب نیست ، چه احتیاج به سر خاک رفتن و فایده چیست ? چه در هر مقامی که توجه کند به روح بزرگی ، همان باشد که به سر خاک رفته .»
شیخ گفت : « فایده بسیار دارد . یکی آن که چون به زیارت کسی می رود ، چندان که می رود توجه او زیادت می شود ، و چون به سر خاک می رسد و به حس مشاهده کند خاک او را ، حس او نیز مشغول او شود و بکلی متوجه گردد و فایده بیشتر باشد . و دیگر آن که هر چند ارواح را حجاب نیست و همه جهان او را یکی است ، اما در بدنی که هفتاد سال با او صحبت داشته باشد و بدن محشور او که بعد از حشر ابدالآباد خواهد بود آنجا باشد ، به آن موضع نظر او و تعلق او بیشتر بود که به مواضع دیگر .»
پس حکایت کرد که : « یک نوبت در خلوت جنید قدس الله تعالی سره بودم ، و از خلوت وی ذوق تمام می رسید به سبب جنید که در آن خلوت بوده بود . بیرون آمدم و به سر خاک او رفتم . آنجا ذوق نیافتم .این معنی را با خدمت شیخ (عبدالرحمن اسفراینی ) قدس سره بگفتم . فرمود که : آن ذوق به سبب جنید یافتی یا نه ? گفتم : بلی
گفت : در موضعی که در عمر خود پیداست که چند نوبت آنجا بوده باشد وقتی که ذوق حاصل می شود ، در بدنی که چندین سال دایم با او صحبت داشته بود ، اولی باشد که ذوق بیشتر حاصل شود . اما شاید که به سبب مشغولی حس بر سر خاک در توجه تقصیری افتاده باشد . آخر در خرقه ای که اهل دلی پوشیده باشد ذوق آن مشاهده می توان کرد ، و بدن از خرقه نزدیکتر است . و فواید زیارت بسیار است . کسی اینجا توجه کند به روحانیت مصطفی_صلی الله علیه و سلم فایده یابد ، اما اگر به مدینه رود روحانیت مصطفی صلی الله علیه و سلم فایده یابد ، اما اگر به مدینه رود روحانیت مصطفی صلی الله علیه وسلم از رفتن او و رنج راه او با خبر باشد . و چون به آنجا رسد به حس ببیند روضه پاک آن حضرت را و بکی متوجه شود . فایده آن را با فایده این چه نسبت ?
و اهل مشاهده را این معنی تحقیق باشد . »
(نفحات الانس جامی صفحات 442 و 443)
نکته : شیخ علاالدوله سمنانی از صوفیان و عرفای بزرگ قرن هفتم و هشتم ایران است که اهل سنت و شافعی مذهب بوده و به مانند اکثر صوفیان و عرفای بزرگ جهان اسلام شیعه مشرب بوده است .
حرکت وی به عنوان یک از پیران بزرگ سلسله کبرویه و سایر اعضای این سلسله(نجم الدین کبری ،مجدالدین بغدادی ، سیف الدین باخرزی، سعدالدین حمویه ، نجم الدین رازی ،جمال الدین احمد جورفانی ،محمود مزدقانی ، رضی الدین علی لالا ، میرسید علی همدانی ، خواجه اسحق ختلانی ، امیر سید عبدالله برزش آبادی ، سید محمد نوربخش ، شاه قاسم نوربخش و ....) در قرن هفتم الی دهم نقش بسیار مهمی در فراهم آمدن زمینه پذیرش مذهب تشیع در کشور ایران داشته است .
#دردو_دل #حکایت #مصطفی(ص) #علاءالدوله_سمنانی #مدینه
@soltannasir
@soltannasir
{ درد و دل 63}
{حکایت مرتبط با دروس 2}
حضرت آقای مجتهدی در اوایل ورودشان به شهر مقدس قم چند روزی را در منزل مرحوم حاج حسین آقا مصطفوی کتابفروش به سر می بردند و در آن ایام کرامات عدیده ای از ایشان به منصه ظهور پیوست که فقط به نقل یکی از آنها بسنده میکنم .
مرحوم مصطفوی برای من تعریف کردند : 👇👇
{ روزی حضرت آقای مجتهدی پس از ساعتی گفتگو که با هم داشتیم به من فرمودند : مرا تنها بگذارید ! می خواهم خلوتی داشته باشم .
من حسب الامر به اتاق خودم رفتم و سرگرم مطالعه شدم . پس از مدتی صدایی به گوشم رسید و احساس کردم که آقای مجتهدی تنها نیستند و با کسی صحبت میکنند !
حس کنجکاوی ام تحریک شد .از شیشه به داخل اتاق نگاه کردم .دیدم که ایشان با حالتی خاص دراز کشیده سرگرم صحبت اند ولی قراین امر از به خواب رفتن آن ولی خدا حکایت می کند !
ضبط صوت را برداشتم و داخل همان اتاق شدم تا صحبت های آقای مجتهدی را بر روی نوار ضبط کنم !
حدود سه ربع ساعت آقای مجتهدی در حالت بیخودی و بدون وقفه به زبانهای مختلف صحبت میکردند گاه به زبان فصیح عربی گاه به زبان فارسی و آذری و گاه به زبان فرانسه و انگلیسی و آلمانی !
با خود گفتم :
آقای مجتهدی زبان فرانسه و انگلیسی و آلمانی را مانند زبان مادری صحبت میکنند انگار سال ها در انگلیس و فرانسه و آلمان زندگی کرده اند ! این سخنان در آن حالت بیخودی به حدی متین و استوار و در عین حال بدون وقفه و به صورت رگبار بر زبان ایشان جاری میشد که حیرت مرا برانگیخت !
از آن اتاق بیرون آمدم و در اتاق خودم سرگرم شنیدن سخنانی شدم که بر روی نوار ضبط کرده بودم .دقایقی گذشت و پسرم آمد و گفت :
آقا با شما کار دارند !
به خدمت آقای مجتهدی شرفیاب شدم . به نظرم رسید در عرض این مدت کوتاه خیلی لاغر شده اند !و سراپای ایشان در عرق غوطه ور بود . همین که نگاه ایشان به من افتاد فرمودند :
المجالس بالامانه!
ما شما را امین میدانیم و حیف است که در امانت داری شما خللی وارد شود لطفا نواری را که پر کرده اید به من مرحمت کنید !
رفتم و نوار را آوردم و به ایشان دادم .حضرت آقای مجتهدی نوار را خرد کردند و فرمودند :
قرار نیست که این گونه سخنان در جایی ثبت و ضبط شود !
گفتم :
تعجب من در این است که شما انگلیسی و فرانسه و آلمانی را به راحتی زبان فارسی و آذری صحبت میکردید و ....
آن مرد خدا سخن مرا برید و فرمود :
"از تو زین پس پرده داری می سزد "}
(در محضر لاهوتیان جلد اول خاطره پنجاه و نهم صفحات 274 و 275)
حکایتی دیگر از تذکرة الاولیا عطار نیشابوری : 👇👇👇
{نقل است که ابوحفص حداد را عزم حج افتاد . و او عامی بود و تازی نمی دانست . چون به بغداد رسید ، مریدان با هم گفتند که شینی (زشتی ، عیب) عظیم باشد که شیخ الشیوخ خراسان را ترجمانی باید تا زبان ایشان را بداند . پس جنید مریدان را به استقبال فرستاد و شیخ بدانست که اصحابنا می اندیشند . در دم تازی گفتن آغاز کرد چنانکه اهل بغداد در فصاحت او عجب ماندند . }
#درد_ودل #حکایت #جعفر_مجتهدی
#ابوحفص_حداد #تذکرة_الاولیا
@soltannasir
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
@soltannasir
{درد و دل 64 }
{ حکایت مرتبط با دروس 3}
آقای مهندس احمد حسنی طباطبائی که پس از پایان تحصیلات متوسطه در قم برای ادامه تحصیل عازم کشور آلمان شده بود در طول اقامت پانزده ساله خود در آنجا سه بار به زیارت حضرت آقای مجتهدی نایل آمد. این سه دیدار به اندازه ای عجیب و شگفت انگیز است که باورکردن آنها برای کسانی که با آن ولی خدا آشنا نبوده اند ، بسیار دشوار است ولی افرادی که از قدرت روحی ایشان آگاهی دارند در صحّت این ماجراها تردید نمی کنند. ایشان برای من تعریف کردند :هنگامی که در شهر »آخن« اقامت داشتم، روزی از روزها که از دانشگاه به آپارتمان خود مراجعه کردم یادداشتی در پشت در افتاده بود . در آن یادداشت ، حضرت آقای مجتهدی نوشته بودند که برای انجام کاری به آلمان آمده ام و می خواهم شما را هم ببینم و محلّ ملاقاتی را که تعیین کرده بودند کوه اَیفل، منطقه ییلاقی واقع در غرب آلمان بود!
شبانه به راه افتادم تا به دامنه کوه اَیفل رسیدم. برف سنگینی باریده بود به طوری که برف تا زانوی مرا فرا می گرفت و راه عبور به خاطر بارش برف مشخص نبود و من در دامنه کوه حیران و سرگردان در جستجوی راهی بودم . تا خود را به محل ملاقات برسانم ولی کوشش های من به جایی نرسید ، دلهره و اضطراب امانم را بریده بود ، در همان اثنا صدایی از بالای کوه شنیدم که می گفت:احمد آقا! یا علی بگو و بیا بالا! و همزمان با شنیدن این صدا دو نور مانند نورافکن دامنه کوه را روشن کردند. تردیدی نداشتم با اطمینان به اینکه این صدا، صدای آقای مجتهدی است زیرا از قبل با لحن صحبت ایشان در مدتی که در خانه پدری من در قم سکونت داشتند ، آشنایی داشتم . مسیر تابش نور را در پیش گرفتم و یا علی گویان خود را به بالای کوه اَیفل رسانیدم.
و در آن جا آقای مجتهدی را دیدم که ایستاده اند و انتظار مرا می کشند !
سلام کردم و ایشان ضمن جواب سلام و خوشامدگویی ، صورتم را بوسیدند . خواستم دست آن ولی خدا را ببوسم ، اجازه ندادند و مرا با خود به کلبه کوچکی که در آن حوالی بردند که زن سالخورده ای در آنجا بود.
پیرزن که با قهوه داغ از ما پذیرایی می کرد ، پسری داشت که به سرطان حنجره مبتلا شده در همان کلبه بستری بود. می دیدم که آن زن مسیحی پروانه وار به دور آقای مجتهدی می چرخد و نسبت به ایشان علاقه شدیدی نشان می دهد و من از ماجرایی که ساعتی پیش میان او و آن مرد خدا اتّفاق افتاده بود، اطّلاعی نداشتم. حسّ کنجکاوی ام تحریک شده بود. پس از دقایقی استراحت و صرف چند فنجان قهوه، از آن پیرزن مسیحی پرسیدم: شما این آقا را قبلاً دیده بودید؟و گفت: چند ساعت پیش او را برای اوّلین بار در اینجا دیدم و فکر می کردم که پسر حضرت مریم به کمک من آمده است!
گفتم: شما چه مشکلی داشتید؟
گفت: حدود سه ماه پیش تنها پسرم به سرطان حنجره مبتلا شد و غدّه بزرگی که در ناحیه بیرونی گلوی او رشد کرده بود، تارهای صوتی فرزندم را فلج کرده و نمی توانست صحبت کند. فرزندم روز به روز ناتوان تر می شد تا حدّی که از چند روز پیش قادر به راه رفتن نبود و پزشک معالج او نیز که از درمان او ناامید شده بود به من سفارش کرد که او را در کلبه کوهستانی خود بستری کنم. و بیش از این با تزریق آمپول و خوراندن دارو آزارش ندهم ! فهمیدم که کار از کار گذشته و فرزندم را جواب کرده اند .
دو روز پیش به هنگام غروب، طبق اعتقاداتی که ما مسیحیان داریم دست به دامان حضرت مریم شدم و شفای فرزندم را از او خواستم. برای چند لحظه خوابم برد. در عالم رؤیا حضرت مریم به دیدن من آمد و گفت: پرونده عمر پسر تو بسته شده است و از دست من کاری برنمی آید!
گفتم: فرزند شما حضرت عیسای مسیح، مرده ها را زنده می کرد، فرزند من که هنوز نمرده است! از او بخواهید که کمکم کند. او تنها فرزند من است و من بی او زنده نمی مانم!
فرمود: از دست فرزند من هم در این مورد کاری ساخته نیست!
گفتم :
پس راهی جلوی پای من بگذارید ! مستأصل و درمانده ام و به راهنمایی شما نیاز دارم .
ادامه ...👇👇👇
#درد_و_دل #حکایت #جعفر_مجتهدی
#امام_زمان(ع) #فاطیما #عیسی(ع)
#مریم(س)
@soltannasir
@soltannasir
{ درد و دل 65 }
{ حکایت مرتبط با دروس 4}
ادامه 👇👇👇
فرمود: من و فرزندم وقتی با مشکلات لاینحلّی مواجه می گردیم دست به دامان پیامبر اسلام می شویم. او و فرزندانش در نزد خدا بسیار مقرّب اند و خداوند دعای آنان را مستجاب می کند.
گفتم: چگونه با این پیامبر خدا ارتباط برقرار کنم؟!
فرمود: همین طور که با من ارتباط پیدا کردی! نام او: محمّد (ص) است و دختری دارد به نام فاطمه(س) که در نزد خدا بسیار عزیز و گرامی است و او پسری دارد به نام مهدی(عج) که امروز حجّت خداوند در روی زمین است. به این سه اسم مبارک متوسّل شو و از مادرِ این حجّت خدا بخواه تا شفای فرزندت را از مهدی (عج) بخواهد.
تا این که چند ساعت پیش این جوان به کلبه
وقتی که از خواب بیدار شدم این سه اسم مبارک را هنوز به خاطر داشتم. نشستم و با اضطرار و اصرار زیاد از فاطیما (فاطمه(س) ) خواستم تا شفای فرزندم را از مهدی بخواهد. تا این که چند ساعت پیش این جوان به کلبه من آمد و گفت: مادر! غصّه نخور، فرزندِ فاطیما (فاطمه(س) ) پسرت را شفا می دهد!
هنگامی که او را دیدم فکر کردم عیسای مسیح به سراغ من آمده است! همین که این تصوّر در خاطرم نقش بست، به من گفت: من عیسای مسیح نیستم! بلکه خاک پای کسی هستم که شفای فرزند خود را از مادرِ او می خواستی. من مأموریت دارم که بشارت شفای پسرت را به تو ابلاغ کنم!
و بعد در کنار بستر فرزندم نشست و سرگرم خواندنِ اورادی شد. و سپس دست خود را به زیر کمر فرزندم برد و کلمه ای را با صدای بلند بر زبان آورد که شباهتی به آن سه اسم نداشت و لحظاتی بعد فرزندم در بستر خود نشست و به من گفت: مادر! خیلی تشنه ام، خیلی گرسنه ام!
فرزندم چند روزی بود که اصلا احساس تشنگی و گرسنگی نمی کرد و اگر چیزی به او می دادم قادر به فرو بردن او نبود و لذا با تزریق سرمهای خوراکی از او پرستاری می کردم . لذا وقتی که گفت : خیلی تشنه ام ! خیلی گرسنه ام !
فهمیدم که عنایت مهدی کار خود را کرده و حالا تردیدی ندارم که او شفا یافته است
از آن زن مسیحی پرسیدم: این آقا با چه زبانی با شما صحبت کرد که حرفهای او را می فهمیدی؟!
گفت: به زبان آلمانی! انگار سال ها است که در این حوالی زندگی می کند!
او آدم عجیبی است !
از آقای مجتهدی پرسیدم: وقتی که دست در زیر کمر این جوان بیمار بردید، چه کلمه ای را با صدای بلند ادا کردید؟
فرمودند: احمد آقا جان! یک یا علی گفتیم و کار را تمام کردند!
در عرض چند ساعتی که آنجا بودیم حال آن جوان بیمار کم کم رو به بهبود گذاشت تا جایی که قادر بود با کمک گرفتن از عصای دستی حرکت کند و غدّه بزرگ گلوی او نیز رو به کوچک شدن گذاشته بود. و آن جوان با انقلاب حال عجیبی به مادر پیر خود دلداری می داد و می گفت : مادر غصه نخور ! احساس می کنم که دیگر مشکلی ندارم ، از این پس مثل همیشه سور و سات مورد نیازت را خودم تهیه می کنم ! دوران سختی ما سپری شده است ! باز مثل گذشته با هم زندگی می کنیم ، خدا بزرگ است !
با این که بیش از سی سال از این ماجرا می گذرد ، هرگاه که خاطره این دیدار ناگهانی را صحنه به صحنه مرور می کنم منقلب می شوم . (در محضر لاهوتیان، صفحات 305الی 309)
نکته مهم : در حکایت اول جعفر آقای مجتهدی در حالت بیخودی ، به زبان های مختلف سخن می گفت . گاه ممکن است برای عده ای از سالکین الی الله نیز این اتفاق بیفتد یعنی در حالت بیخودی و یا غلبات وجد در هنگام هوشیاری توانایی حرف زدن به زبان های زنده دنیا را پیدا نمایند . چنین حالتی برای این دسته از سالکین حال است نه مقام زیرا اگر مقام بود . در غیر حالت بیخودی و حالت هوشیاری عادی نیز باید سالک توانایی حرف زدن به زبان های زنده دنیا را داشته باشد . چنانچه در حکایت شفای جوان آلمانی خواندید که جعفرآقای مجتهدی ، این توانایی را در غیر حالت بیخودی نیز داشته است .
پس آن دسته از سالکینی که چنین حالاتی را یکی دو بار در غلبات وجد و یا بیخودی تجربه نموده اند . گمان نبرند که پای در ولایت گذاشته اند .
نکته 2: بسیاری از کسانی که تجربه خلع بدن را در مراحل ابتدایی سلوک خویش داشته اند . توانایی فهم زبان های مختلف نه حرف زدن به زبان های مختلف را در خویش مشاهده نموده اند .
#فاطیما #مهدی(عج) #درد_و_دل #در_محضر_لاهوتیان #آلمان #جعفر_آقا_مجتهدی
@soltannasir
☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃
@soltannasir
{درد و دل 66}
{ حکایت مرتبط با دروس 5}
عالم ربانی و عارف صمدانی مرحوم آیت الله آقا سید عبدالکریم کشمیری برای من تعریف کردند :
روزی در خدمت آقای مجتهدی بودم طلبه ای از در وارد شد و پس از لحظاتی درنگ ، سوال دشواری را در رابطه با یکی از موضوعات فلسفی عنوان کرد و از آقای مجتهدی خواست تا در آن مورد توضیح دهند !
من با خود می گفتم :
جای طرح این سوال که اینجا نیست ! باید طلبه برود و از فلسفه دان های حوزه سوال کند ، آقای مجتهدی را با فلسفه چه کار ?!
اینجا جای حال است نه قال !
آقای مجتهدی پس از چند لحظه تأمل ، آن سوال دشوار فلسفی رابا احاطه و اشراف کامل با بیانی ساده و دور از حشو و زواید به گونه ای پاسخ گفتند که موجب اعجاب من شد ! گویی سال ها در حوزه فلسفه تدریس کرده و با مبانی فلسفه الهی آشنایی کامل دارند !
و من که مطالعاتی در این زمینه داشتم ، مطالب ایشان را بسیار جامع و مانع می دیدم و به خود می گفتم که باید ملاصدراها بیایند و شیوه تبیین مسایل فلسفی را از آقای مجتهدی یاد بگیرند !
چه قدر ساده و راحت معضلات فلسفه را حل می کنند ! 😳
(کتاب در محضر لاهوتیان جلد اول خاطره 88 صفحه 361 )
همچنین مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتاب روح مجرد ، که در حالات موحد کبیر جناب مرحوم حاج سید هاشم حداد موسوی نوشته اند . آورده اند که : 👇👇👇
{... حالات آقا در اين سفر بسيار قويّ بود. يعني مقامات و مراتب توحيديّه به باطن نشسته و در نفس متمكّن شده بود. بروزات و ظهورات خارجيّه بسيار كمتر گرديده بود.
«فتوحات مكّيّة» محيي الدّين عربي
ايشان در اين مسافرت بسيار به مطالعۀ كتاب « فتوحات مكّيّة » محييالدّين عربي ميپرداختند؛ نه به طوريكه بخواهند از آن استفاده كنند، بلكه براي انطباق محتويات آن با حالات خودشان. در بعضي از جاها ميگذشتند، و چون در آن اشكالي نميديدند عبور مينمودند؛ و غالباً چنين بود. و امّا در بعضي از جاها هم ديده ميشد كه احياناً به وي اعتراض داشتند و مطلب وي براي ايشان مورد پسند واقع نميشد. و بعضاً در اينگونه مطالب زود نميگذشتند، و چند روز ميگذشت تا آن مطلب با واردۀ حالي ايشان اندازهگيري شود، و ردّ و يا قبولش مورد امضا قرار گيرد و تثبيت شود.
از جمله مطالب وي كه براي ايشان در آن روزها قابل قبول بود و وي را بر اين مطلب ميستودند، حقيقتي بود كه براي ايشان ايضاً مكشوف افتاده بود كه حقيقت تمام قوا نور است؛ و نور امر واحدي است كه بر حسب موارد و عوالم، أسماءِ مختلفه به خود گرفته است. همانطور كه محييالدّين آورده است كه👇
«بدان ـ كه خدايت مويّد بدارد ـ حقيقت امر چنين به دست ميدهد كه: اگر نور نبود هيچ معلوم و يا محسوس و يا متخيّلي أصلاً ادراك نميشد. و نور برحسب اختلاف اسامي كه براي قواي انساني وضع شدهاند، اختلاف اسم پذيرفته است. چرا كه آن أسماء در نزد عامّۀ مردم عبارت است از اسمهائي براي قوا؛ و امّا در نزد عارفان عبارت است از اسمهائي براي نوري كه بواسطۀ آن ادراك شده است.
بنابراين چون تو ادراك كني شنيدنيها را، آن نور را سمع و شنوائي ميگوئي. و چون ادراك كني ديدنيها را آن نور را بَصَر و بينائي نام ميگذاري. و چون ادراك كني لَمس شدنيها را آن نور را لمس ميگوئي؛ و همچنين است امر در متخیلات .
بناءً عليهذا همان نور است كه قوّۀ لامسه است نه غير آن، و قوّۀ شامّه و ذائقه و متخيّله و حافظه و عاقله و مفكّره و مصوّره است نه غير آن. پس هر چيزي كه ادراك انسان بدان انجام گيرد غير از نور چيزي نميتواند بوده باشد.»
و از اين فقرۀ دعاي كميل: وَ بنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَضَآءَ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ. «من از تو سوال ميكنم به نور وجهت كه از آن تمام أشياء و موجودات روشن شدند.»
(کتاب روح مجرد صفحات 310الی 313 )
در کتاب نفحات الانس جامی در باب مربوط به شیخ ابوالعباس قصاب آملی عارف بزرگ قرن چهارم آمده است .
👇👇👇👇👇👇
{ وی امی بوده ،اما کلام و نکته های عالی داشته . یکی از ایمه (علمای)طبرستان گفته که از افضال خدای تعالی یکی آن است که کسی را بی تعلیم و تعلم چنان گرداند که چون ما را در اصول دین و حقایق توحیدی چیزی مشکل شود ، از وی بپرسیم ، و آن ابوالعباس قصاب است}
(نفحات الانس جامی صفحه 293)
در ادامه شرح و نقد مختصری بر این حکایات ارائه خواهد شد .
زیرا فقیر بسیار دیده ام که بعضی از سالکین و طلاب با خواندن این حکایات اشتباه می نمایند .
با ما همراه باشید ...
#درد_و_دل #جعفر_مجتهدی
#سید_هاشم_حداد #علامه_طهرانی
#روح_مجرد #ابوالعباس_قصاب_آملی
@soltannasir
🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
@soltannasir
{ درد و دل 67 }
عزیزان حکایات مربوط به علم مرحوم جعفر آقای مجتهدی از دید مرحوم آیت الله سید عبدالکریم کشمیری و علم مرحوم حاج سید هاشم حداد موسوی از دید مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی را مشاهده نمودید .
که به اعتقاد فقیر هر دو این روایات از عنصر غلو خالی نبوده است .
ما در توضیح و شرح این روایات به دو جنبه باید توجه داشته باشیم .
ابتدا اینکه همانگونه که پیشتر گفته شد . اولیاء الله ، دراثر توانایی هم راستایی با آگاهی مربوط به یک علم توانایی صحبت نمودن در باب آن علم خاص را تا حدی (بنا به میزان رشد روحی خویش ) پیدا می نمایند .
همچنین اولیاء الله توانایی صحبت به زبان هایی غیر از زبان مادری خویش را نیز دارا می باشند . بدون آنکه آن زبان را با تعلیم و تعلم ، آموخته باشند .
در ادامه فرق است بین آنکه شخص بتواند ، در باب تمامی انواع علوم ، آگاهی علمی مربوط به آن علم را در اثر هم راستایی دریافت نماید . با اینکه بتواند در علوم مختلف مفتاح باشد و معارف و نکات بکر و اسرار را برای جهان بشری به ارمغان بیاورد .
من باب مثال آنان که با علم حکمت و فلسفه سر و کار دارند . بخوبی می دانند که اقامه یک برهان جدید در مورد یک موضوع فلسفی تا چه حد مشکل می باشد . چه برسد به اینکه شخص، یک کاخ رفیع نظیر حکمت متعالیه بر پا نماید .
در حکایت مرحوم مجتهدی ، آیت الله کشمیری گفتند که ملاصدراها باید بیایند و شیوه تبیین مسائل فلسفی را پیش مرحوم مجتهدی ها یاد بگیرند !!!😳
باید بگویم « ان هذا لشئ عجاب»
آیا واقعا چنین است ?!
سخنان جناب مجتهدی و شرح ایشان توسط جناب کشمیری نقل نشده است و طبیعتا نمی توان در مورد آن قضاوت نمود .
اما کاش ایشان (مرحوم کشمیری ) سخنان جعفر آقای مجتهدی را نقل می نمودند ، تا فقط یک ادعای بدون مدرک نباشد .!
عزیزان فرق است بین هم راستایی یک سالک با آگاهی موجود در علم فلسفه صدرایی و پاسخ دادن به سوالات علمی مربوط به آن(فلسفه) با بنا نمودن کاخی رفیع نظیر حکمت متعالیه ملاصدرا .
کسی که زحمت سالها مطالعه و تفکر در باب یک موضوع علمی را نکشیده است .
بروز و ظهوری در باب آن علم خاص نخواهد داشت .
آنان که نظری برخلاف فقیر دارند نشان دهند . که کدام عارفی تاکنون بی تعلیم و تعلم علوم ظاهری و بعضی علوم باطنی(جفر و حروف و رمل و نقطه و نجوم و ..) توانسته است . تنها بوسیله سلوک الی الله ، معارف و اسرار بیشمار را برای جهان بشری به ارمغان آورده باشد .
این سخن برای آن دسته از سالکینی نقل می شود . که به صرف خواندن داستان هایی اینچنینی ، دست از مطالعه و تفکر می کشند . و با خود می گویند ، که اگر جعفر آقای مجتهدی یا حاج سید هاشم حداد و یا شیخ ابوالعباس قصاب آملی بدون تحصیل علم اینگونه بودند . پس چرا ما به تحصیل علم و تفکر بپردازیم .
و فقط با سلوک الی الله می توان به تمامی این علوم رسید . 😳
عارفی امی نظیر شیخ ابوالعباس قصاب آملی ، صاحب مقام قطبیت در دایره اولیاءالله و مورد رجوع تمامی عرفای بزرگ زمان خویش نظیر شیخ ابوسعید ابوالخیر و شیخ ابوالحسن خرقانی بود . اما از ایشان هیچ بروز و ظهور علمی ای مشاهده نشده است .
همچنین عارف بزرگ و امی شیخ ابوالحسن خرقانی که پس از شیخ ابوالعباس قصاب آملی به مقام قطبیت در 👈دایره اولیاءالله 👉می رسد .
با وجودی که مورد رجوع بسیاری از بزرگان زمان خویش نظیر شیخ ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری و شیخ ابوعلی فارمدی و شیخ الرئیس بوعلی سینا و امام ابوالقاسم قشیری صاحب رساله قشیریه در تصوف و حکیم ناصر خسرو بود . از ایشان با وجود مقامات عالیه عرفانی وسخنان بلندی که داشتند هیچ اثر علمی ای و بروز و ظهور علمی ای مشاهده نشده است .
پس عزیزان بدانید که شاید بدون دانستن کامل علوم ظاهری ، رسیدن به مقامات عالیه عرفانی ممکن باشد ، منتهی به صرف داشتن مقامات عالیه ، نمی توان در جهان اندیشه منشأ اثر بود . و حرفی نو و جدید برای گفتن داشت .
فرزند علامه طهرانی ، آیت الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی که در شهر مقدس قم ساکن هستند از حاج سید هاشم حداد نقل مستقیم دارند که به ایشان می گفتند که آقا سید محمد محسن ، سالکی که این علوم را (حکمت و عرفان ) بداند عجیب می شود . عجیب !!!
یعنی خود ایشان قائل به این مسئله بودند که عارف کاملی که عالم به علوم مختلفه ظاهری و باطنی است . بر عارفی که عالم به این علوم نیست برتری دارد .
ادامه دارد ...
#جعفر_مجتهدی #کشمیری #علم
#درد_و_دل #سیدهاشم_حداد
#علامه_طهرانی #ابوالعباس_قصاب
#ابوالحسن_خرقانی #امام_قشیری
@soltannasir
📔📔📔📔📔📔📔📔📔📔📔📔