فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون نوستالژی لولک و بولک😍
، @sonnatiii
#تاریخی
تا حالا اسم دامن شلیته رو شنیدی یا عکسش رو دیدی !
معروف است که ناصرالدین شاه در سال 1873 به دعوت آلکساندر دوم، پادشاه روسیه در شهر سنپطرزبورگ به تماشای رقص باله رفت. میگویند که شاه بسیار از رقاصان روس خوشش آمد و دامنهای کوتاه آنها را تن زنان حرم کرد. اما شاید این داستان چندان هم واقعیت نداشته باشد.
« تصویر مربوط به زنان حرمسرای ناصرالدین شاه با دامن شلیته در سال 1876 میلادی »
@sonnatiii
🍇آش خوردن ملانصرالدین🍇
🍵روزی زن #ملانصرالدین یک کاسه آش جلوی ملا گذاشت و خودش هم نشست کنار دست او و شروع کرد به خوردن .
🍵قاشق اول را که در دهانش گذاشت طوری دهانش سوخت که اشک در چشمانش جمع شد ، اما صدایش را در نیاورد تا ملا نفهمد آش خیلی داغ است و دهان او نیز بسوزد.
🍵ملا به زنش گفت چی شد که یکدفعه گریه ات گرفت ؟ زن در جواب گفت: هیچی!یادم افتاد به مرحوم مادرم که خیلی آش دوست داشت. ملا گفت : خدا رحمتش کند! و بعد یک قاشق از آش داغ خوردو دهانش به قدزی سوخت که اشک در چشمانش حلقه بست.
🍵زن ملا با خوشحالی گفت : تو هم به یاد کسی افتاده ای ؟ ملا سری تکان داد وگفت :نه،دارم به حال و روز خودم گریه می کنم . زن پرسید: چطور مگه؟ ملا نصر الدین گفت:من هم یادم افتاد که مادرت چه خوب توانست دختر بدجنس و پاچه ورمالیده اش را به من بیاندازد. به همین خاطر از غصه گریه ام گرفت .
@sonnatiii
24.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون زیبا ونوستالژی بابالنگ دراز قسمت بیست وششم😍
نکته❎قسمتهای سانسورشده درتلوزیون به زبان اصلی پخش میشه😬
@sonnatiii
✨خـــدایا
❄️در این شب سرد زمستانی
✨آرامش را نصیب همه دلها بگردان
❄️خدایا
✨شبی بی دغدغه
❄️آروم و بی نظیرقسمت
✨عزیزان و دوستانم بگردان
✨آمیـــن یا رَبَّ 🙏
زمستانی را❄️
براتون آرزو دارم که : ❄️
بارانش :برای شستن دلتنگی هاتون.
برفش : برای زدودن غم هاتون باشد❄️
❄️به امید طلوعی دیگر
✨شبتون بخیر
❄️در پنـاه خدای مهربون
@sonnatiii
بیا زندگی کنیم
خورشید دوبار طلوع نمیکند
ما هم دوبار بدنیا نمی آییم
هر چه زودتر
به آنچه از زندگیت باقی مانده بچسب...
صبحتون زیبا 🌹
@sonnatiii
#دقایقی_تفکر 📚
#حکایت
روزی باران شدیدی می بارید. ملانصرالدین پنجره خانه را باز کرده بود و داشت بیرون را نگاه می کرد. در همین حین همسایه اش را دید که داشت به سرعت از کوچه می گذشت.
ملا داد زد: آهای فلانی! کجا با این عجله؟ همسایه جواب داد: مگر نمی بینی چه بارانی دارد می بارد؟
ملا گفت: مردک خجالت نمی کشی از رحمت الهی فرار می کنی؟
همسایه خجالت کشید و آرام آرام راه خانه را در پیش گرفت. چند روزی گذشت و بر حسب اتفاق دوباره باران شروع به باریدن کرد و این دفعه همسایه ملا پنجره را باز کرده بود و داشت بیرون را تماشا می کرد که
یکدفعه چشمش به ملا افتاد که قبایش را روی سر کشیده است و دارد به سمت خانه می دود.
فریاد زد: آهای ملا! مگر حرفت یادت رفته؟ تو چرا از رحمت خداوند فرار می کنی؟ ملانصرالدین گفت: مرد حسابی، من دارم می دوم که کمتر نعمت خدا را زیر پایم لگد کنم!
@sonnatiii
هشت ساله بودم که در یک میهمانی شبانه برای اولین بار با پدیده ای سرخ رنگ به نام "خرمالو" آشنا شدم...
نامبرده را شکافته و چشیدم...
شوربختانه خرمالوی مذکور به غایت گس بود و تا چند ساعت احساس می کردم گونه هایم در حال تجزیه شدن هستند..
در نهایت ؛
تجربه تلخ اولین کام از خرمالو،باعث شد که من سی سال این گردالی سرخ رنگ را به صورت یک طرفه تحریم کنم.
با اصرار فراوان همسرم،دیوار تحریم خرمالو ترک برداشت و من هم در سی و هشت سالگی به خرمالو یک فرصت تازه دادم...
خرمالو هم از این فرصت به نحو احسن استفاده کرد و چنان مزه ای را تجربه کردم که مجبور شدم خرمالو را از لیست سیاه بیرون آورده و ایشان را پس از لیمو ترش و توت فرنگی در "صدر مصطبه" بنشانم...
یک تجربه ی تلخ در هشت سالگی،باعث شد که سی سال از همه خرمالو ها متنفر باشم...
اولین تجربه های کودکی،شالوده ی ما را می سازند...
چه بسیارند باورها،هنجارها و اعتقاداتی که به خاطر ؛
تجربه طعم"گس" آن ها در کودکی،هنوز منفور ما هستند.
مواظب تجربه های گس فرزندان مون باشیم و آگاهشون کنیم...
@sonnatiii
خانه پدربزرگ را دوست داشتم، ظهر که می شد بوی غذا تمام اتاق را پر میکرد، آفتاب روی سفره ی مادربزرگ پهن میشد و طعم غذا را دلچسب تر میکرد، کاش آن وقتها هیچ وقت تمام نمیشد
@sonnatiii
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میریم که داشته باشیم یه رقص دهه شصتیه نابِ ناب😂🕺🏻💃🏻
@sonnatiii