eitaa logo
نوستالژی
63.5هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
5.2هزار ویدیو
1 فایل
من یه دختردهه‌ هفتادیم که مخلص همه ی دهه شصتیاوپنجاهیاس،همه اینجادورهم‌ جمع شدیم‌ تا خاطراتمونومرورکنیم😍 @Adminn32 💢 کانال تبلیغات 💢 https://eitaa.com/joinchat/2376335638C6becca545e (کپی باذکر منبع مجازه درغیر اینصورت #حرامم میباشد)
مشاهده در ایتا
دانلود
تمرکز کردن... - تمرکز کردن....mp3
4.83M
صبح 29 مرداد کلی حال خوب و انرژی تقدیم لحظاتتون😍❤️ •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
38.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(مرغ‌پرید) این غذا یکی از غذاهای معروف و خوشمزه ی مازندرانیاس‌ و داستان‌ جالبی داره،یه روز یه مرد هوس مرغ میکنه به زنش‌ میگه فردا ناهار مرغ درست کن زن میگه یه مرغ بخر بندازش تو مرغدونی‌ تا فردا بپزم‌،فردا که میره سراغ مرغ میبینه‌ مرغ نیست‌ سریع بادنجون‌ و گوجه رو برمیداره‌ به این‌ شکل درست میکنه‌،ظهر که شوهرش میاد میگه پس مرغ کو میگه این کرک‌ بپرس یعنی مرغش پریده😄 به همین جذابی و بامزگی این غذای محلی خوشمزه شدمهمون‌ هفتگی سفره های اکثر خونه های ایرانی😋 بریم که طرز ساختنشوببینیم😍 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
Shadmehr Aghili - Daste Man Nist [320].mp3
8.83M
ﯾﮑــــــے ﺑﺎﯾב ﺑﺎﺷﮧ !! ﯾﮑــــــے ﮐﮧ ﺁבﻣﻮ ﺻבا ﮐﻨﮧ ، ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﮐﻮﭼــﯿﮑﺶ ﺻבﺍ ﮐﻨﮧ ﯾﮧ ﺟــــــﻮﺭے ﮐﮧ ﺣﺎﻝ ﺁבﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺏ ﮐﻨﮧ ؛ ﯾﮧ ﺟـــــﻮﺭے ﮐﮧ ﻫﯿﭽــــﮑﺲ בﯾﮕﮧ ﺑﻠב ﻧﺒــﺎﺷﮧ ﯾﮑــــــے ﺑﺎﯾב ﺁבﻡ ﺭﻭ ﺑﻠב ﺑﺎﺷﮧ •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f فوروارد کن برااون‌ یکیه ♡ خاص ♡ زندگیت❌❌
تجربه شیرین حمام عمومی چیزیه که نسل جدید هیچ وقت درک نخواهد کرد با همه سختی ها و مشکلاتش باز هم می گم یادش بخیر🥲 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
گوشه‌ای خاطره انگیز از یک حمام قدیمی تلفن زیمنس چهار رقمی ، روشور و صابون مراغه و داروی نظافت و صابون زیتون، سنگ پای قزوینی و شامپو سدر ... حمام عمومی روستای ما نوشابه شیشه ای و تمر و قره قروت‌ فافا و لواشک‌ پنج تومنی هم داشت😋 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟ صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم. کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟ مادر گفت: دارد نردبان می سازد! ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد! سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟ حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد، به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو به کودک گفت: برای آنکه عده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد. نردبان این جهان ما و منیست عاقبت این نردبان افتادنیست لاجرم آن کس که بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
مثل نوشيدن يک فنجان چاى ، كوچكترين چيزها در زندگى ، در حقيقت واقعى‌ترين چيزهايى هستند كه شادمان مى‌كنند ... •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f