میگه که ؛
آنکه یک بار از مرامش نیش خوردی را نبخش ،
پوست اندازی چه تغییر دهد در ذات مار .. ؟
شیخ السکوت ؛
دیگه هیچی ندارم بگم ، حسین ؛
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر ،
عمری گرفته ای ، مبادا رها کنی .. (:
شیخ السکوت ؛
من پس از مرگ تو را میبینم ، بغلم کن که گرفتم کفنم را بغلم ، مولا جان ... مثل آن پیرزنی که پسرش رفته
شعر ، در قامت توصیفِ علی لکنت دارد ..