🔰 ماجرای عجیب دکتری که همه مردان را زن میدید...
🔬دکتر حاج حسین توکلی از شاگردان عارف بالله شیخ رجبعلی خیاط، نقل می کند: روزی من از مطب دندان سازی خود حرکت کردم که جایی بروم، سوار ماشین شدم، میدان فردوسی یا پیش تر از آن ماشین نگه داشت، جمعیتی بالا آمد، سپس دیدم راننده زن است، نگاه کردم همه زن هستند همه یک شکل و یک لباس! دیدم بغل دستم هم زن است! خودم را جمع کردم و فکر کردم اشتباهی سوار شده ام. این اتوبوس کارمندان است. اتوبوس نگه داشت و خانمی پیاده شد، آن زن که پیاده شد همه مرد شدند! با این که ابتدا بنا نداشتم پیش شیخ بروم از ماشین که پیاده شدم {جهت روشن شدن قضیه} رفتم پیش مرحوم شیخ، قبل از این که من حرفی بزنم شیخ فرمود:
💠ادامه این داستان عجیب👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2619539499Cf338b56ac3
https://eitaa.com/joinchat/2619539499Cf338b56ac3
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💕💕💕💕💕 #پارت_57 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده با خوشحالی از شرکت خارج شدم بلاخره تونسته بودم یه کار
💕💕💕💕💕
#پارت_58
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
به سختی لب باز کردم
_ببخشید!
با شنیدن این حرف من صدای ناراحت مامان بلند شد:
_چرا داری اینجوری میگی پریزاد نیلوفر عصبی بود از ما حرصش رو سر تو خالی کرد خودش پشیمون میشه مطمئن باش تو نباید به حرف هاش توجه کنی.
قطره اشکی روی گونم چکید
_مگه میشه حرفش مهم نباشه اون برای من مثل خواهره حرف هاش هم حق من انقدر درگیر شدم که یادم رفت شما خانواده ....
مامان عصبی حرف من رو قطع کرد:
_ما خانواده تو هستیم همیشه اینو اصلا فراموش نکن ، نیلوفر هم اگه عاقل باشه میاد معذرت خواهی چون اون حرف هایی که زد اصلا در شان اون نبود
بعد تموم شدن حرفش به شیرینی داخل دستم خیره شد و گفت:
_این شیرینی برای چیه !؟
_حالا ذوق من کور شده بود با ناراحتی بهش خیره شدم و گفتم:
_کار جدید پیدا کرده بودم
مامان با شنیدن این حرف من اخماش رو تو هم کشید و گفت:
_اگه به پول نیاز داشتی که ما بودیم برای چی رفتی دنبال کار
_نمیشه که تا اخر عمر همینجوری پیش بره من باید کار پیدا میکردم
_هنوز بابت حرف های نیلوفر ناراحتی !؟
_ناراحت بابت حرف هاش نه فقط بخاطر واقعیت هایی که شنیدم!
_ببین نیلوفر عاشق شده
با شنیدن این حرف مامان چشمهام گرد شد نمیدونستم باید خوشحال باشم یا نه ، بعد از چند دقیقه ادامه داد:
_اما پسره مناسب خانواده ما نیست!
_خوب الان چی میشه !؟
_چیزی خاصی قرار نیست بشه بهش جواب رد دادیم برای همین نیلوفر عصبیه اون صلاح خودش رو نمیدونه
_چرا میگید پسره مناسب نیست !؟
_باباش معتاده مادرش معتاده!
_پسره چی !؟
_پسره خوبیه مشغول کار تو شرکت اوضاع مالیش هم خوبه خیلی وقته راهش از خانواده اش جدا کرده خواهر کوچکترش رو هم برده پیش خودش اما خانواده اش ....
ساکت شد و ادامه نداد.
💕💕💕💕💕💕