eitaa logo
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
9.8هزار دنبال‌کننده
43.4هزار عکس
14.4هزار ویدیو
85 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💕💕💕💕💕 #پارت_76 #دخترونه_های_همسردوم_خان‌زاده _مگه بهت نگفته بودم حق نداری به اون مرتیکه نزدیک بش
💕💕💕💕💕 به ماه چهره خیره شده بودم که خیلی شیک داشت من رو تهدید میکرد اما اصلا مگه مهم بود حرف هاش ، بهش خیره شدم و خیلی سرد گفتم: _حرف هات اصلا برای من مهم نیست ماه چهره من نه کاری با آراز دارم نه با تو بهتره دست از سر من برداری. خونسرد بهم خیره شد _پشیمون میشی پریزاد تو نباید میومدی این شرکت پیش آراز مشغول به کار میشدی شک نکن یه بلایی سرت درمیارم هیچوقت فراموش نکنی با شنیدن این حرفش نفسم رو پر صدا بیرون فرستادم و خیره بهش شدم و عصبی گفتم: _هر غلطی خواستی بکن الان زود باش از جلوی چشمهام گمشو حوصله شنیدن زر زر های مفت تو رو ندارم با شنیدن این حرف من برعکس اینکه عصبی بشه لبخندی زد که باعث شد بترسم اما به روی خودم نیاوردم ، وقتی رفت روی صندلی نشستم نمیدونم چرا اما احساس خیلی بدی داشتم همش فکر میکردم قراره واقعا اتفاق بدی بیفته وگرنه چرا باید همچین حرفی بزنه آخه. * * * * * چند روز گذشته بود هیچ اتفاق خاصی نیفتاده بود برای همین احساس میکردم شاید حرف های ماه چهره فقط یه حرف بود داخل خونه نشسته بودیم و همراه محمد داشتیم شام میخوردیم امروز دعوتش کرده بودم برای شام این روزا محمد شده بود دوست من یکی که من رو درک میکرد و میفهمید با لبخند بهش خیره شده بودم که صدای خش دارش بلند شد: _از آراز خبری نشد !؟ _نه فعلا زیاد هم شرکت نمیاد این روزا سری تکون داد و دوباره مشغول خوردن شد که صدای در خونه اومد متعجب به محمد خیره شدم یعنی کی بود این وقت شب و داشت اینجوری در میزد انگار قصد داشت در رو بشکونه محمد نگاهی به من انداخت و گفت: _تو بشین من الان میام بلند شد رفت در رو باز کنه چند دقیقه ای گذشت خبری از محمد نشد نگران بلند شدم از خونه بیرون رفتم با دیدن آراز و محمد که داشتند دعوا میکردند و پدر بزرگ خودم و آراز که ایستاده بودند چشم هام گرد شد حتی ماه چهره هم بود اینا اینجا چیکار میکرد به سمتشون رفتم و داد زدم _چخبره اینجا !؟ آراز با شنیدن صدام از محمد جدا شد با چشمهای قرمز شده اش بهم خیره شد یهو به سمتم هجوم آورد و سیلی محکمی بهم زد که گوشه ی لبم پاره شد و طعم شور خون رو داخل دهنم احساس کردم با بهت بهش خیره شدم که صدای فریاد محمد بلند شد: _داری چیکار میکنی عوضی 💕💕💕💕
آقایون یواشکی به دور از چشم خانما زود بیان تو👇😬😜 https://eitaa.com/joinchat/3138912273C3b96139076 https://eitaa.com/joinchat/3138912273C3b96139076 افراد مجرد نزنن روى لينك بالا 😱❌👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی را طلاق ندهید این یعنی اینکه خودتون رو از خوشی های دنیا و زندگی , محروم نکنید در مقابل مشکلات , تسلیم نشید و زانوی غم بغل نگیرید. خودتون رو دوست داشته باشید و به خودتون و خواسته هاتون احترام بذارید . یادتان باشد بهترین دوست شما "تصویرهای ذهنی خوب شما از خودتان " است. دیگران را دوست بدارید حتی کسانی که با شما همراه و هم عقیده نیستند. از کسی متنفر نباشید که روزگارتان رنگ تنفر نگیرد و سیاهی جذب نکند. از هیچ کس توقعی نداشته باشید که جز دلگیری پیامدی به همراه ندارد. یادتان باشد که شاید کسی هم از شما توقعی دارد و شما نمی‌دانید زندگی را زندگی کنید چندان هم که فکر میکنید وقت نیست 💅 @sooraty
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💕💕💕💕💕 #پارت_77 #دخترونه_های_همسردوم_خان‌زاده به ماه چهره خیره شده بودم که خیلی شیک داشت من رو تهد
💕💕💕💕💕 آراز با خشم بهش خیره شد _خفه شو کثافط حرومزاده با این هرزه به من خیانت کردید آره ، اون توله سگی که به اسم من براش شناسنامه گرفتی و حرومزاده ی این حروم لقمه اس کجاست هان !؟ با شنیدن این حرفش احساس کردم قلبم ایستاد با چشمهای گشاد شده بهش خیره شدم باورم نمیشد داشت همچین حرفی میزد اون از وجود آرشاویر خبر داشت اما فکر میکرد اون پسر محمد و من بهش خیانت کردم اشک تو چشمهام جمع شده بود احساس میکردم دنیا داره دور سرم میچرخه آراز دستش رو به نشونه ی تهدید جلوم تکون داد _کاری باهات میکنم هیچوقت فراموش نکنی هرزه _تو ... _خفه شو نمیخوام صدای نحست رو بشنوم محمد اومد جلوی من ایستاد و گفت: _بسه چیه اومدی داری داد و بیداد میکنی مثل اینکه یادت رفته بخاطر پول زنت رو طلاق دادی رفتی اون هرزه رو که زیر رفیقت بود و داشت براش آه و ناله میکرد رو عقد کردی هان !؟ آراز عربده ای کشید که از ترس چنگی به بازوی محمد زدم صدای پدر بزرگ بلند شد _بسه محمد تو  حق نداری از اون دختره دفاع کنی اون باید سنگسار بشه محمد پوزخندی روی لبهاش نشست _نه بابا دیگه چی ، پریزاد خیلی وقته از این مرتیکه جدا شده الان هم قراره یه مدت دیگه ازدواج کنیم پس همتون گورتون رو گم کنید تا زنگ نزدم پلیس ، اینجا اون روستای بی در ک پیکر نیست هر کاری خواستید انجام بدید. آراز بهم خیره شد _دوستت داشتم اما الان نه ذره ای برام ارزش نداری تو خیانت کاری بمون برای همیشه با همین حروم لقمه دیگه هم حق نداری بیای شرکت من و جایی که من هستم! آراز گذاشت رفت که ماه چهره هم دنبالش رفت ، پدر بزرگ خیلی جدی به محمد خیره شد و گفت: _یکهفته فرصت داری عقدش کنی وگرنه برات گرون تموم میشه‌پسر! بعدش هم گذاشتن رفتن احساس سقوط میکردم چشمهام داشت بسته میشد که احساس کردم داخل بغل گرمی فرود اومدم و سیاهی مطلق! 💕💕💕💕💕
😢شکمت شل و آویزونه😔 لباس میپوشی پهلوهات میزنه بیرون😒 مثل زن باردار دیده میشی🙈🙈 یا زایمان کردی هنوز و آب نشده ⁉️ دیگه وقتشه به وزن دلخواهت برسی😍 بیا تو کانال بگم چه جوری شکمتو تخت کنی http://eitaa.com/joinchat/3195863041C1268d27068
🌈امروزتون عالی 🦋پروانه دلتان شاد 🌈عاقبتتان بخیر 🦋زندگیتان بدون حسرت 🌈روزگارتان پرازمعجزه 🦋الهی لحظه لحظه ی 🌈زندگیتون خداکنارتون باشه 🍃🌸🍃🌸
روزتون معطر به بوی مهربانی الهی دلتون شاد لبتون خندان سفره تون پر خیر و برکت قلبتون مملو از آرامش سلام صبح بخیر🌈 👩‍❤️‍💋‍👩 👗 ♥️👑 💅 @sooraty
هنگامی زندگی عوض می شود که ما خود نیز عوض می شویم! 👩‍❤️‍💋‍👩 👗 ♥️👑 💅 @sooraty
کسانی که میخواهند شهامت فکری داشته باشند،شاید دیگر نتوانند همرنگ جماعت بمانند و این امر ممکن است تاوان سنگینی داشته باشد. 👩‍❤️‍💋‍👩 👗 ♥️👑 💅 @sooraty
🔴 هشدار پزشکان ! مرگ خاموش در راه است 🚑 راه شناخت زودهنگام و درمان آن نشانه های وجود و 😢 علایم نامتعادل کبد📛 اطلاعات بیشتر در کانال زیر👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3195863041C1268d27068