🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
دهنت سرویس از وقتی رفتم تو این کانال فقط میخندم 😂😂👇 https://eitaa.com/joinchat/3888906261C15cd2de1b
همه چی درهمه 😂😂😂😂☝️
از خنده مردی تقصیر من نیست... 👻👻👻
مثبت 18 بیاد 👅
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
#پارت_103 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده _ من هم زن قانونی تو هستم تو عاشق منی نه این پس چرا وقتی من
#پارت_104
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
با خشم بلند شدم و بدون توجه بهشون گذاشتم رفتم ، تموم مدت من رو مجبور کرد بودند بشینم تا تحقیرم کنند چقدر پست و رذل بودند با گریه داشتم به سمت اتاقم میرفتم که به فرانک و مهرشاد برخورد
_ پری دخت
_ لطفا بعدا صحبت کنیم .
اما مهرشاد عصبی گفت :
_ وایستا ببینم
بدون توجه بهش داخل اتاقم شدم که جفتشون پشت سرم اومدند داخل اتاق مهرشاد با عصبانیت گفت :
_ اون عفریته چی بهت گفت که اشکت رو در آورد !؟
_ خیلی بده مهرشاد خیلی
_ چی !؟
_ رفتار ارباب اون قلب من رو میشکنه هر دقیقه تیکه پاره اش میکنه بدون اینکه براش مهم باشه ، تحقیرم میکنه بدون اینکه بفهمه دارم با شنیدن حرف هاش جون میدم اصلا براش مهم نیستم حتی یه ذره
_ ناراحت نباش
_ نیستم اما قلبم درد میکنه .
_ اون آدم نباید برات مهم باشه حتی یه ذره شنیدی !؟
_ آره
_ پس الان هم نمیخواد با فکر کردن به حرف هاش خودت رو ناراحت کنی تو یه داداش داری یه زن داداش خوب داری .
فرانک اومد کنارم نشست با لبخند گفت :
_ پری دخت
_ جان
_ تو ما رو دوست نداری !؟
_ شما بهترین کسایی هستید که میشناسم من دیگه جز شما دو تا هیچکس رو ندارم تنها کسایی هستید که به فکر منید .
_ پس به ما اعتماد کن باشه !؟
_ دارم
_ الان اشکات رو پاک کن بگیر بخواب فردا یه روز خیلی خوب میشه مطمئن باش
تلخ خندیدم
_ امیدوارم چون خیلی خسته شدم از این زندگی تکراری و پوچ که بدون هیچ هدف خاصیه .
* * * *
_ عجب شب خیلی خوبی بود ارباب واقعا یه عاشق مثل قدیم نمیدونی فرانک دیشب تا صبح چقدر من و نوازش کرد و ....
مهرشاد با عصبانیت بلند شد که صدای ارباب از پشت سرش اومد :
_ چیشده !؟
مهرشاد به سمتش برگشت و گفت :
_ این زنت ذره ای شخصیت و حیا نداره نشسته از شبی که داشتید و گذروندید تعریف میکنه ، زشت نیست داداش یعنی انقدر بی غیرت شدی اجازه میدی که ...
مهرشاد ساکت شد دستی داخل موهاش کشید و گفت :
_ شرمنده داداش عصبی شدم میدونی که حساسم من برم به کار ها برسم
و بعدش گذاشت رفت که فرانک رو به شقایق گفت :
_ لطف کن جلوی شوهر من همچین مزخرفاتی نگو .
💕💕💕💕💕
از این شنیون های ساده و راحت دوست دارید؟!
چطوره؟
--------------------------♦️---------------------------
💅 @sooraty
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦄 #استایل_و_شیکپوشی 💜
چند مدل ست کردن لباس با لباسای قدیمی که تو خونه داریم.
👑 👑
💅 @sooraty
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦄 آموزش میکاپ ابرو💜
👑 👑
💅 @sooraty
🔶 #عاقبت_شوخی_با_نامحرم 😰
یکی از علمای مشهد می فرمود :
روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم ، جوانی آمد و مسئله ای پرسید .
گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم
و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند ، ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت .
هنگام نبش قبر ........😱
ادامه این داستان واقعی در لینک زیر👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4271177777C6eae3b2c3b
🔴