-مهم نیست چند نفر بهت
میگن"دوستت دارم"
-مهم اینه "دوستت دارم"ِ کی به
دلت می چسبه..!😇♥️
❣☘
💅 @sooraty
🤩عسل نقش بسزایی در استحکام ناخن ها دارد.💅🏼💅🏼
🦋یک ترکیب جادویی حاوی عسل:
🍯🍾🥚بطور مساوی عسل،روغن بادام و زرده تخم مرغ رابهم زده و ناخنهایتان را 20 دقیقه در این ترکیب نگهدارید.
💋💅
💅 @sooraty
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍗🍗
راز #زرشک_پلو با مرغ🐔 حرفه ای و خوشمزه
چی میتونه باشه؟😜
تا حالا فکر کردین که #رستوران ها و #سرآشپز های حرفه ای چجوری بوی زُهم مرغ رو از بین میبرن؟
10راز #طلایی و مهمش اینجااس👇👇
☺️بیا فن #لعاب_دار کردن خورشت ها رو یادبگیر
😍کلی ایده و سورپرایز ویژه #شب_یلدااا🍉🍉🍉
https://eitaa.com/joinchat/1869676609C49357966ba
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
داستان آش نذری ناصرالدین شاه و سفارش یک وجب روغن برای دختری که ...❗️
ناصرالدین شاه سالی یکبار آش نذری میپخت و خودش در مراسم پخت آش حضور می یافت.
رجال مملکت هم برای تهیه ی آش جمع میشدند و هر یک کاری انجام میدادند .
خلاصه هریک برای تملق و تقرب پیش شاه مشغول کاری می شدند .
خود شاه هم بالای ایوان مینشست و قلیان میکشید تا اینکه یک روز مردی ثروتمند با دختری زیبارو را دید و جویای نام و نشان آن شد و از نوکرهای خود خواست تا در یک قدح بزرگ هم وزن دختر آش پر کنند و به خانه ی مرد ثروتمند ببرند تا در عوض آن....⁉️
https://eitaa.com/joinchat/1103560716Ca3f70aba9b
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💥💫💥💫💥💫 #پارت_438 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده خواستم برم داخل اتاقش که دستی روی دهنم قرار گرفت و م
💥💫💥💫💥💫
#پارت_439
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
_ باز داری بلبل زبونی میکنی ، یه بلایی سرت میارم حواست باشه من اصلا شوخی ندارم با هیچکس مثل اینکه یادت رفته ، دوست داری به یادت بیارم هان ؟
عصبی دستش رو پس زدم خیره به چشمهاش شدم و با خشم بهش توپیدم :
_ نه اصلا یادم نرفته تو چقدر عوضی هستی و ذاتت بد هست اما این رو هم خیلی میدونم که ...
با شنیدن صدای در اتاق ساکت شدم ، خان زاده خیلی سرد گفت :
_ بله
صدای نور بلند شد :
_ میتونم بیام داخل
میخواستم یه فحش بهش بدم که خان زاده جوابش رو داد :
_ بیا
در اتاق باز شد اومد داخل نگاهش بهم افتاد چشمهاش برق شادی زد مشخص بود فالگوش ایستاده قسمت آخر دعوای ما که حالا چشمهاش اینطوری داشت برق میزد ، حق به جانب ایستادم که خان زاده گفت :
_ میشنوم چیکار داشتی ؟
_ من صدای دعوا شنیدم نگران شما شدم واسه همین اومدم داخل اتاق
اخمام بشدت تو هم فرو رفت آخه یکی نبود بهش بگه ته پیازی یا سرش به تو چه مربوط هست اگه من و خان زاده داشتیم دعوا میکردیم ، صدای خان زاده بلند شد :
_ هیچ دعوایی که تو نگران بشی ، اگه هم باشه به تو مربوط نیست
نور رنگش رو باخت سرش رو تکون داد و با صدایی آهسته گفت :
_ ببخشید خان زاده
بعدش خواست بره که صداش زدم :
_ نور
ایستاد خیره به چشمهام شد که ادامه دادم :
_ دفعه بعدی خواستی فالگوش بایستی نیاز نیست بیای داخل اتاق همونجا قشنگ گوش بده
چشمهاش گرد شد به پته تته افتاد :
_ من اصلا همچین ....
خان زاده حرفش رو قطع کرد
_ کافیه
ساکت شد که خان زاده بهش اشاره کرد از اتاق خارج شد ، حالا دعوا با خان زاده رو فراموش کرده بودم و داشتم زیر لب بهش فحش های رکیک میدادم
_ بسه انقدر فحش نده
_ لیاقت فحش های من و هم نداره دختره ی عوضی
💫💥💫💥💫💥
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💥💫💥💫💥💫 #پارت_439 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده _ باز داری بلبل زبونی میکنی ، یه بلایی سرت میارم حوا
💥💫💥💫💥💫
#پارت_440
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
خان زاده خیره بهم شد و گفت :
_ حرفای من رو به هیچ عنوان فراموش نکن و سر خود هیچ کاری انجام نمیدی شنیدی ؟!
با حرص سرم رو واسش تکون دادم و گفتم :
_ باشه همین که تو گفتی باشه حالا خواهش میکنم واسه یه مدت کوتاه هم که شده دست از سر من بردار باشه ؟!
_ چرا داری اینطوری میگی ؟
_ چون داری باعث میشی من دیوونه بشم ، همش با رفتار خودخواهانه خودت گند میزنی به همه چیز
اخماش رو تو هم کشید :
_ رفتار من خودخواهانه هست ؟
_ آره
خواست چیزی بگه اما منصرف شد گذاشت رفت ، دوست داشتم یه چند تا درشت بارش کنم اما متاسفانه نمیشد ، نمیدونم چقدر گذشته بود ایستاده بودم داشتم به حرفای ماه چهره و نور فکر میکردم چرا اصلا داشتند همچین نقشه ای میکشیدند پسر من چه ضرری میتونست واسشون داشته باشه ؟ البته نور که مشخص بود حسودیش شده
آماده شدم میخواستم برم بیرون از خونه خارج شدم ، داشتم تو خیابون راه میرفتم که صدای بوق ماشینی اومد ، لعنت بر شیطون اخه مگه قیافه ی من چه شکلی بود که داشت واسه خودش بوق میزد
بدون توجه بهش داشتم راه خودم رو میرفتم بلکه بیخیال بشه اما مگه میشد !..
کلافه ایستادم و داد زدم :
_ هی مرتیکه پفیوز مگه خری تو که دستت رو گذاشتی روی بوق یه سره پشت ناموس مردم راه ...
با پایین اومدن شیشه حرف تو دهنم ماسید با دهن باز شده بهش خیره شده بودم ، خان زاده بود گور خودم رو کنده بودم
_ زود باش سوار شو
لبخندی بهش زدم و سوار ماشین شدم میتونستم ببینم چقدر قاطی کرده البته حق داشت !.
💫💥💫💥💫💥
چطور دختر جذابی باشیم {پارت٢}~💕🌼
࿓࿓࿓࿓࿓࿓࿓࿓࿓࿓࿓࿓
2⃣ جرأت متفاوت بودن داشته باشین؛
می دانید که هر کدام از ما به نوعی منحصر به فرد است. اگر میخواهید جذاب باشید، بر آنچه شما را از دیگران متمایز میکند تمرکز کرده و آن را پرورش دهید.
+ مردان مجذوب زنانی میشوند که شبیه دیگر زنانی که تا بحال دیده اند، نباشد. خودتان باشید. اگر با لباسان زرق و برق دار و جذاب راحت نیستید و دوست دارید یک شلوار لی و کتانی بپوشید، به خودتان فشار نیاورید و همین کار را بکنید. اگر سواری روی اسب را به خرید ترجیح میدهید، شک نکنید.
هیچ نیازی نیست که همرنگ جماعت باشین !
❣☘
💅 @sooraty
نشونه های پسری که از شما خوشش میاد{پارت٢}
_______________________
[🖇]سرعت راه رفتن شو کم میکنه تا با شما هماهنگ راه بره
[🌿]از کوچکترین فرصتی استفاده میکنه تا لمس تون کنه
[🗝]وقتی صحبت از ارتباط باهاتون باشه همیشه مقدمه
[🦋]در طول روز میخواد شما را ببینیه
[🌚]دوستاش شما دو تا رو تنها میذارن
[💓]روشو سمت شما برمیگردونه
[🕑]ازتون میپرسه کی وقتتون آزاده
❣☘
💅 @sooraty
شامپو بچه یا شوینده صورت ؟!
شامپو بچه برای موی کودکان فرموله شده، بنابراین خیلی ملایمه و قدرت لازم برای پاک کردن آلودگی ها و مواد آرایشی رو نداره.
در نتیجه : منافذ پوست تمیز نمیشه و به مرور زمان با آلودگی ها بسته خواهد شد، پوستتون شفافیت خودش رو از دست میده و به مرور زمان پوستتان دچار آکنه جوش و یا لک خواهد شد!
❣☘
💅 @sooraty
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦄 رژلب زدن 💜
🌈 🌈
پیج اینستاگرام 👇
💅 @sooraty
هدایت شده از 🔆 تبلیغات انصــــار 🔆
#سوتی_دوران_بارداری_من 😱🙈
بارداربودم مامانم ازشهرستان اومده بود پیشم بهم کمک کنه 🙆♀
6ماهم بود شوهرم دم غروب برگشت خونه نون گرفته بود نونا رو بسته بندی کردیم ومن گفتم خودم میزارم توفریزر😌
یخچالمم ازایناس که یخچالش بالاو فریزرش پایینه یه چهارپایه پلاستیکی گذاشتم زیرم ومشغول چیدن بسته های نون که یه دفه چهارپایه سر خورد ومن خوردم زمین 🤦♀
کف آشپزخونه پهن شده بودم که شوهرم ومامانم سراسیمه اومدن توآشپزخونه🏃♂
منم ناخودآگاه دستمو بردم سمت شوهرم به عنوان تکیه گاه وتلاش کردم بلندشم حالا اونم خم شده بود داشت بهم کمک میکرد که یهو.....👖😱😰
ادامه #سوتی_ضایع_من🤣🤣👇
https://eitaa.com/joinchat/1687683116C40593e628c