فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹ میخوام هر لحظه شو زندگی کنم! 🌿💛 ›
-༄zrd𖦦
💅 @sooraty
من وظیفه دارم خوشبخت باشم
همین که به سهم خودم کام دیگری را تلخ نکنم شروع خوشبختیست.
انسان بودن سخت است!🌿🍿💙
💅 @sooraty
هدایت شده از 🔆 تبلیغات انصــــار 🔆
🔥تو خونه شیک بپوش
یه خانوم ناز باید توی خونه ناز تر باشه😍
با صدتومن دودست #مجلسی50تومنی بگیر 😃
♨️مانتو های زیبا ❤️
♨️شومیز و پیراهن💋
♨️طرح های زیبا😍
♨️رنگای شاد💄
❌❌سایز بزرگ و کوچیک ❌❌
لباس بچه هم داره 😱🏃♀🏃♀
http://eitaa.com/joinchat/2101739522C87e2a6ec34
باافتخار دوخت ایران🇮🇷
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
🔥تو خونه شیک بپوش یه خانوم ناز باید توی خونه ناز تر باشه😍 با صدتومن دودست #مجلسی50تومنی بگیر 😃 ♨️ما
🔴 #حراج آخر فصل 🔴
قیمتاش کم بودبازم #حراج زده✨✨✨
شومیزها #50تومن شده 😳💥💥
از وقتی عضوشدم تازه فهمیدم چرا اینهمه مشتری داره
✨❤️❣ #حراجی_روز_مادر ❣❤️✨
لینک کانال👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2101739522C87e2a6ec34
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋میکاپ چشم🦋
💋 💋
پیج اینستاگرام 👇
💅 @sooraty
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسته بندی جینگولیجات😍
(با صدا ببینید)
کانال صورتی 🌸🍃
🌸
🦋 🦋
💅 @sooraty
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💥💫💥💫💥💫 #پارت_542 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده _ پریزاد به سمت خان زاده برگشتم سرد گفتم : _ بله _
💥💫💥💫💥💫
#پارت_543
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
_ مامان
خیره به شهیاد شدم و گفتم :
_ جان
_ اون آقای بداخلاق و اخمو واقعا بابای ماست ؟
خندم گرفت که همچین نسبت هایی به خان زاده داده بودند ، البته حق داشتند چون تو این مدت اصلا پیششون نبود همش اخم و تخم میکرد ، نفسم رو آه مانند بیرون فرستادم :
_ آره عزیزم بابات هست
اخماش رو تو هم کشید :
_ من ازش خوشم نمیاد دوستش ندارم ، همش سر شما داد میزنه اذیتتون میکنه
چشمهام گرد شد ، شهیاد چجوری فهمیده بود خان زاده سر من داد میزنه
_ اما من دوستش دارم !
خیره به شیرین شدم لبهاش داشت میلرزید بغض کرده بود ، مثل وقتایی بود که اسباب بازی مورد علاقه اش رو گم میکرد
خم شدم دستش رو بوسیدم :
_ گریه نکن عشق مامان کسی قرار نیست تو رو از بابات جدا کنه
سرش رو روی سینه ام گذاشت ، دستم رو نوازش وار پشتش کشیدم ، نگاهم رو به شهیاد اخمالود که الان دقیقا شبیه پدرش شده بود دوختم :
_ پسرم بابات سر من داد نمیزنه من اذیتش کردم اونم داشت من و تنبیه میکرد مثل وقتایی که شما اذیت میکنید شیطونی میکنید من شما رو تنبیه میکنم
هنوز اخماش باز نشده بود
_ پس چرا سر اون خانومش داد نمیزنه ؟
داشت نور رو میگفت ، پسرم بیش از حد حساس شده بود همش هم تقصیر خان زاده بود
_ چون اون خانومش آروم هست برعکس من شیطونی نمیکنه
تو دلم پوزخندی به حرف خودم زدم چون نور یه شیطان واقعی بود
_ مامان
_ جان
_ اون مرد رو دوست ندارم !
چشمهام رو با درد روی هم فشار دادم چی میتونستم بهش بگم وقتی انقدر لجباز بود
_ شهیاد اون بابات هست شما رو دوست داره نباید اینطوری بگی
بلند شد و داد زد :
_ ازش متنفرم
بعدش دوید سمت بیرون به شفق اشاره کردم بره دنبالش خودم شیرین رو جدا کردم مظلوم داشت بهم نگاه میکرد دستی به صورتش کشیدم که گفت :
_ مامان من بابا رو دوستش دارم با اینکه اون ما رو دوست نداره و از ما خوشش نمیاد
💫💥💫💥💫💥
💅 @sooraty
هدایت شده از تبلیغات گسترده شهید پلارک
👈کدام قرص را انتخاب میکنید؟
[تصویر باز شود]
💊💊💊💊 ⇎ 💊💊💊💊
↑پرواز کردن↑ ↑ نامرئی شدن↑
💊💊💊💊 ⇎ 💊💊💊💊
↑درزمان سفرکردن↑ ↑خواندن ذهن↑
🕷تستی که به طور عجیب شخصیت شما را فاش می کند👇🏻👇🏻
● eitaa.com/joinchat/933298234Cc0abd30bb1
(💡) پاسخ در كانال است😶👆🏻