eitaa logo
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
9.8هزار دنبال‌کننده
43.4هزار عکس
14.4هزار ویدیو
85 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من وظیفه دارم خوشبخت باشم همین که به سهم خودم کام دیگری را تلخ نکنم شروع خوشبختی‌ست. انسان بودن سخت است!🌿🍿💙 💅 @sooraty
هدایت شده از 🔆 تبلیغات انصــــار 🔆
🔥تو خونه شیک بپوش یه خانوم ناز باید توی خونه ناز تر باشه😍 با صدتومن دودست بگیر 😃 ♨️مانتو های زیبا ❤️ ♨️شومیز و پیراهن💋 ♨️طرح های زیبا😍 ♨️رنگای شاد💄 ❌❌سایز بزرگ و کوچیک ❌❌ لباس بچه هم داره 😱🏃‍♀🏃‍♀ http://eitaa.com/joinchat/2101739522C87e2a6ec34 با‌افتخار دوخت ایران🇮🇷
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💥💫💥💫💥💫 #پارت_542 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده _ پریزاد به سمت خان زاده برگشتم سرد گفتم : _ بله _
💥💫💥💫💥💫 _ مامان خیره به شهیاد شدم و گفتم : _ جان _ اون آقای بداخلاق و اخمو واقعا بابای ماست ؟ خندم گرفت که همچین نسبت هایی به خان زاده داده بودند ، البته حق داشتند چون تو این مدت اصلا پیششون نبود همش اخم و تخم میکرد ، نفسم رو آه مانند بیرون فرستادم : _ آره عزیزم بابات هست اخماش رو تو هم کشید : _ من ازش خوشم نمیاد دوستش ندارم ، همش سر شما داد میزنه اذیتتون میکنه چشمهام گرد شد ، شهیاد چجوری فهمیده بود خان زاده سر من داد میزنه _ اما من دوستش دارم ! خیره به شیرین شدم لبهاش داشت میلرزید بغض کرده بود ، مثل وقتایی بود که اسباب بازی مورد علاقه اش رو گم میکرد خم شدم دستش رو بوسیدم : _ گریه نکن عشق مامان کسی قرار نیست تو رو از بابات جدا کنه سرش رو روی سینه ام گذاشت ، دستم رو نوازش وار پشتش کشیدم ، نگاهم رو به شهیاد اخمالود که الان دقیقا شبیه پدرش شده بود دوختم : _ پسرم بابات سر من داد نمیزنه من اذیتش کردم اونم داشت من و تنبیه میکرد مثل وقتایی که شما اذیت میکنید شیطونی میکنید من شما رو تنبیه میکنم هنوز اخماش باز نشده بود _ پس چرا سر اون خانومش داد نمیزنه ؟ داشت نور رو میگفت ، پسرم بیش از حد حساس شده بود همش هم تقصیر خان زاده بود _ چون اون خانومش آروم هست برعکس من شیطونی نمیکنه تو دلم پوزخندی به حرف خودم زدم چون نور یه شیطان واقعی بود _ مامان _ جان _ اون مرد رو دوست ندارم ! چشمهام رو با درد روی هم فشار دادم چی میتونستم بهش بگم وقتی انقدر لجباز بود _ شهیاد اون بابات هست شما رو دوست داره نباید اینطوری بگی بلند شد و داد زد : _ ازش متنفرم بعدش دوید سمت بیرون به شفق اشاره کردم بره دنبالش خودم شیرین رو جدا کردم مظلوم داشت بهم نگاه میکرد دستی به صورتش کشیدم که گفت : _ مامان من بابا رو دوستش دارم با اینکه اون ما رو دوست نداره و از ما خوشش نمیاد 💫💥💫💥💫💥 💅 @sooraty
هدایت شده از تبلیغات‌ گسترده شهید‌ پلارک
👈کدام قرص را انتخاب میکنید؟ [تصویر باز شود] 💊💊💊💊 ⇎ 💊💊💊💊 ↑پرواز کردن↑ ↑ نامرئی شدن↑ 💊💊💊💊 ⇎ 💊💊💊💊 ↑درزمان سفرکردن↑ ↑خواندن ذهن🕷تستی که به طور عجیب شخصیت شما را فاش می کند👇🏻👇🏻 ● eitaa.com/joinchat/933298234Cc0abd30bb1 (💡) پاسخ در كانال است😶👆🏻