eitaa logo
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
9.4هزار دنبال‌کننده
43.5هزار عکس
14.3هزار ویدیو
86 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امیر با جفت دست‌هایش صورت بشری را قاب گرفت و مجبورش کرد که نگاهش کند. -من رو نگاه! بشری سرش را به چپ و راست تکان می‌داد تا خودش را نجات بدهد. -بذار برم، صبح بیدار نمی‌شم. -راهی نداره. من رو نگاه کن. در حالی که خسته شده بود، به چشم‌های امیر نگاه کرد. امیر گفت: -خب حالا بگو. دقیقا از کی دوستم داشتی؟ چند لحظه نگاهش کرد و بالآخره لبش باز شد. -فکر کنم از همون روز اول تو کتابخونه دانشگاه. ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ https://eitaa.com/joinchat/3313696837C697aa8e7b4 چه رمانتیک هستن این دو تا💋💋 پر از هیجان🔥 نخوانی از کفت رفته 😉😉