حسّی غریب در تنِ من جاریست
حسّی شبیهِ آینهکاریها
حسّی که در اوایلِ فروردین
میآورد به خانه پرستویی
#جواد_گنجعلی
💅 @sooraty
من روزهای آخرِ اسفندم
سرد و عبوس و مهزده و ابری
میآیم از هجوم سیاهیها
آرامشِ همیشۀ جادویی!
#جواد_گنجعلی
حسّی غریب در تنِ من جاریست
حسّی شبیهِ آینهکاریها
حسّی که در اوایلِ فروردین
میآورد به خانه پرستویی
#جواد_گنجعلی
💅 @sooraty
کاش میشد اینروزها
اندوهم را مثل شالگردن
در گنجۀ لباس بگذارم
و تا پاییز، فراموش کنم...
#جواد_گنجعلی
باید جلوی رخنهکردنت را میگرفتم؛
این بود که به دیدنِ فیلمهای مضحک روآوردم،
درِ پارکینگ را رنگ زدم،
لولاها را روغنکاری کردم...
باید جلوی رخنهکردنت را میگرفتم؛
مثل وقتیکه شیرِ توالت چکه میکند توی سرِ آدم
و مجبور میشوی نیمهشب
واشری را عوض کنی...
#جواد_گنجعلی
به تو دل بستم
چون پلاک آبی بر دیوار شکسته
به تو دل بستم و نمی دانستم
تمبر باطله هیچ نامهای را
به مقصد نمیرساند.
#جواد_گنجعلی
به تو دل بستم
چون پلاک آبی بر دیوار شکسته
به تو دل بستم و نمی دانستم
تمبر باطله هیچ نامهای را
به مقصد نمیرساند.
#جواد_گنجعلی
به تو دل بستم
چون پلاک آبی بر دیوار شکسته
به تو دل بستم و نمی دانستم
تمبر باطله هیچ نامهای را
به مقصد نمیرساند.
#جواد_گنجعلی
به تو دل بستم
چون پلاک آبی بر دیوار شکسته
به تو دل بستم و نمی دانستم
تمبر باطله هیچ نامهای را
به مقصد نمیرساند.
#جواد_گنجعلی
هی مثل زخم میشکفی روی زندگیم
پاییزِ زعفرانیِ افتاده از دهن
#جواد_گنجعلی
هی مثل زخم میشکفی روی زندگیم
پاییزِ زعفرانیِ افتاده از دهن
#جواد_گنجعلی