eitaa logo
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
9.4هزار دنبال‌کننده
43.5هزار عکس
14.3هزار ویدیو
86 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💥💫💥💫💥💫 _ اینا همش حرفه اگه فقط تهدید بود میتونست با حرف زدن درستش کنه ، نیاز نیست تو هم انقدر به خودت فشار بیاری و به چیز های بیهوده فکر کنی . چی میشد به شفق گفت خیلی لجباز و یه دنده بود ، با صدایی گرفته شده گفتم : _ بیخیال هر کاری میکنند به خودشون مربوط هست فقط کاری به ما نداشته باشند _ پریزاد _ جان _ من خیلی زیاد خوشحال هستم میخوام همه چیز خیلی زود درست بشه با چشمهای ریز شده داشتم بهش نگاه میکردم واقعا منظورش چی بود _ چرا خوشحال ؟ _ چون دیگه قرار نیست برگردیم اون عمارت و تو اذیت بشی خندیدم : _ درسته به لطف نور از شر اون عمارت خلاص شدیم چون با حامله شدنش خان زاده من و انداخت بیرون شفق ناراحت داشت به من نگاه میکرد _ تو ناراحتی بابت این قضیه ؟ _ نه _ راستش رو بگو میخوام بفهمم _ نه واقعا ناراحت نیستم سعی میکنم زیاد واسم مهم نباشه اتفاق هایی ک میفته _ درست میشه بعدش بلند شد رفت اما تو دلم پوزخندی زدم هیچ چیزی درست نمیشد فقط بدتر نشه * * * _ مامان _ جان _ من دلم واسه بابام تنگ شده شرمنده داشتم به دخترم نگاه میکردم چون یه جورایی من باعث این جدایی شده بودم ، چند دقیقه که گذشت اسمش رو صدا زدم ؛ _ شیرین _ بله مامان _ بابات خیلی زود میاد پیشت اما فعلا کار داره تو نباید ناراحت بشی وگرنه بابات هم خیلی ناراحت میشه چشمهاش برق شادی زد ؛ _ واقعا میاد ؟ _ آره خودم هم مطمئن نبودم از حرفی که داشتم بهش میزدم اما میخواستم دخترم امید داشته باشه _ مامان خیره به شهیاد شدم و گفتم : _ جان _ بابا نمیاد شیرین رو امیدوار نکنید ! 💥💫💥💫💥💫 💅 @sooraty