هدایت شده از 🔆 تبلیغات انصــــار 🔆
#رمان_عاشقانه 💞
- دستشو کشید رو موهام که داد زدم:به من دست نزن فهمیدی؟ خیلی خوب خانومی پاشو من به جهنم پاشو به ارش شیر بده ارش تو بغلش بود و داشت گریه میکرد از جام بلند شدمو ارش از تو بغلش گرفتم و پشتم و کردم بهش و به ارش شیر دادم اومد جلوم نشست و با دیدن اشکام گفت: الهی قربونت برم گریه نکن ،خوب نیست با اشک به بچه شیر بدی ها جوابشو ندادم ارش و ازم گرفت و که باعث شد گریه ارش در بیاد.چیکار میکنی؟ با جدیت گفت...👇👇
https://eitaa.com/joinchat/999555136Cde41e2ed56