هدایت شده از داستان های واقعی
🔹🔸🔹🔸
🔴ناگهان در بسته شد و من با چند دختر جوان و زیبا رو به رو شدم
✍شیخ جعفر مجتهدی (ره) میفرمودند : در ایام نوجوانی، یک روز که از مدرسه برمی گشتم، در راه پیرزنی را دیدم که مقداری اسباب و اثاثیه در دست داشت. وقتی به او نزدیک شدم، از من خواست تا اسباب را به منزل او ببرم... به منزل رسیدیم، در را باز کرده و داخل شد و من نیز داخل شدم... ناگهان در بسته شد و من با چند دختر جوان و زیبا، روبرو شدم.
آن دختران خواسته نامشروعی داشتند. برای همین به تهدید متوسل شدند و گفتند: ما از تو خواستههایی داریم که اگر انجام ندهی، با رسوایی مواجه خواهی شد. یک لحظه تامل کرده و نگاهی به اطراف انداختم، ناگهان چشمم به.....
💠ادامه👇
https://eitaa.com/joinchat/3351707693C46ad84756f
https://eitaa.com/joinchat/3351707693C46ad84756f
کلمه #مجتهدی رو سرچ کنید 👆
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
🔹🔸🔹🔸
🔴ناگهان در بسته شد و من با چند دختر جوان و زیبا رو به رو شدم
✍شیخ جعفر مجتهدی (ره) میفرمودند : در ایام نوجوانی، یک روز که از مدرسه برمی گشتم، در راه پیرزنی را دیدم که مقداری اسباب و اثاثیه در دست داشت. وقتی به او نزدیک شدم، از من خواست تا اسباب را به منزل او ببرم... به منزل رسیدیم، در را باز کرده و داخل شد و من نیز داخل شدم... ناگهان در بسته شد و من با چند دختر جوان و زیبا، روبرو شدم.
آن دختران خواسته نامشروعی داشتند. برای همین به تهدید متوسل شدند و گفتند: ما از تو خواستههایی داریم که اگر انجام ندهی، با رسوایی مواجه خواهی شد. یک لحظه تامل کرده و نگاهی به اطراف انداختم، ناگهان چشمم به.....
💠ادامه👇
https://eitaa.com/joinchat/3351707693C46ad84756f
https://eitaa.com/joinchat/3351707693C46ad84756f
کلمه #مجتهدی رو سرچ کنید 👆
۲۶ شهریور ۱۴۰۱