eitaa logo
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
9.8هزار دنبال‌کننده
43.3هزار عکس
14.4هزار ویدیو
85 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💥💫💥💫💥💫 #پارت_423 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده واقعا تو مسائلی که اصلا بهش مربوط نمیشد دخالت میکرد
💥💫💥💫💥💫 خاله فرحناز خواست به سمتش هجوم ببره که مامان رفت و گرفتش _ وایستا فرحناز داری چیکار میکنی مگه دیوونه شدی ؟ _ ولم کن میخوام حساب این هرزه رو بزارم کف دستش تا هر چی به دهنش اومد واسه خودش تلاوت نکنه ماه چهره با شنیدن اسم هرزه با صدای بلند خندید _ هرزه من نیستم اون دختره اس که بی شرم و حیاست اومده اینجا تا مثلا مخ شوهر من رو بزنه اما ... بیتا وسط حرفش پرید و داد زد : _ خفه شو ماه چهره از شدت عصبانیت داشت نفس نفس میزد خواست چیزی بهش بگه اما بیتا قبلش گفت : _ کسی که باید اسم هرزه روش باشه من نیستم تویی یادت نیست وقتی من زن کیان بودم بهم خیانت کردی ؟ حالا با چه رویی داری همچین تهمت های زشتی بهم میزنی ، من اگه کیان رو میخواستم طلاق نمیگرفتم تا راه امثال فاحشه هایی مثل تو باز بشه . ماه چهره بهت زده گفت : _ فاحشه ؟ بیتا پوزخندی بهش زد : _ نیستی ؟ ماه چهره خواست به سمتش هجوم ببره که صدای فریاد کیان اومد : _ چخبره اینجا ؟ ماه چهره به سمتش برگشت _ میخواستی چخبر باشه این دختره نشسته داره بهم توهین میکنه اینبار بابا بلند شد و خطاب به کیان گفت : _ بهتره حواست به زنت باشه مثل مار شده داره به همه نیش میزنه بعدش این وسط تو هستی که داری رابطت رو با خانواده ات خراب میکنی . بعدش گذاشت رفت که کیان با خشم نگاهش رو حواله ی ماه چهره کرد و با لحن بدی داد زد : _ گمشو از جلوی چشمهام که بعدا به حسابت میرسم ماه چهره شکه شده اسمش رو صدا زد : _ کیان اینبار تقریبا عربده کشید : _ گفتم گمشو داخل ترسیده به سمت اتاقش رفت اما میشد دید که کیان تا چه حد دیوونه شده خاله فرحناز با دیدن این حال داداشش نگران به سمتش رفت و گفت : _ داداش کیان با صدایی خش دار شده گفت : _ معذرت میخوام !. 💫💥💫💥💫💥