💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
#15
#عروس_کوچولوی_من
با شنیدن این حرف خانوم بزرگ سرم رو پایین انداختم و مظلومانه به زمین خیره شدم نمیدونستم در جوابش چی بگم ، خانوم بزرگ هیچوقت من رو دوست نداشت و رفتار خوبی باهام نداشت دلیلش هم واضح بود چون میترسید من از ارباب صاحب بچه بشم
_خوب گوشت رو باز کن تو ...
_چیزی شده!؟
با شنیدن صدای ارباب حرفش نصفه موند نگاهش رو با تنفر از من گرفت و خیلی خونسرد به ارباب نگاه کرد و گفت:
_نه
با بیرون رفتنش از اتاق ارباب به سمتم اومد خیره بهم شد و گفت:
_حالت خوبه!؟
سرم رو تکون دادم و گفتم:
_آره خوبم
_خانوم بزرگ چی داشت بهت میگفت!؟
_هیچی ارباب
_حرف هاش رو شنیدم
با شنیدن این حرف ارباب سرم رو پایین انداختم که ادامه داد:
_پری دخت به من نگاه کن!
سرم رو بلند کردم و بهش خیره شدم که پر از تحکم گفت:
_از حرف هاش ناراحت نشو اون عادت داره نیش بزنه.
http://eitaa.com/joinchat/3845586963C4195906290
هدایت شده از 🔆 تبلیغات انصــــار 🔆
از بازار چادر کیف روسری گرون نخر
اینجا نصف قیمته👌
👈👈 از #15 تومان تا ...
👇😊☺️
http://eitaa.com/joinchat/1786118144Cbc4f22016e
بدون قرعه کشی #هدیه بگیرین🤩👌