eitaa logo
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
9.8هزار دنبال‌کننده
43.5هزار عکس
14.4هزار ویدیو
85 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یه مکان خاص👌 این گروه به افراد زیر 21 سال توصیه نمیشود ⛔️⛔️ ورود افراد ۱۸- ممنوع‼️ 👇👇🔴🔞🔞 http://eitaa.com/joinchat/1566638087C9a5f6209ce ❌❌❌جنجالی☝️ ‼️به دلایل امنیتی زود پاک میشه
باعرض معذرت: زیر ۱۸ مطلقا ممنوع.🔞 http://eitaa.com/joinchat/1566638087C9a5f6209ce اول اسم کانالشو بخون بعد جوین بده. بیجنبه نباش🔞🔞🔞🔞ً
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💕💕💕💕💕 #پارت_32 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده _ پریزاد وایستا باهات کار دارم با شنیدن این حرف اسماع
💕💕💕💕💕 _ که گم شده آره الان نشونت میدم دیگه هیچوقت فراموش نکنی حلقه ات رو فراموش کنی و همیشه تو انگشتت باشه که هیچکس به خودش جرئت نده بیاد از زن من خواستگاری کنه با ترس به چشمهاش که کاسه خون شده بود خیره شده بودم خیلی وحشتناک شده بود ازش میترسیدم و اصلا جرئت اینکه حرکتی از خودم نشون بدم رو نداشتم با ترس گفتم: _میخوای  چیکار کنی !؟ پوزخند عصبی زد و گفت: _میخوام نشونت بدم عواقب عصبی کردن من چیه! _ تو رو خدا خان زاده من ... بدون توجه به حرفم دستش رو انداخت زیرپاهام و بلندم کرد جیغ خفیفی کشیدم ، پرتم کرد روی تخت که چون حرکتش ناگهانی بود جیغی از درد و ترس کشیدم وحشت زده بهش خیره شدم _جوری تنبیه میشی که هیچوقت امشب رو فراموش نکنی و هیچوقت جرئت نکنی به هیچ مردی نزدیک بشی فهمیدی !؟ _خان زاده تو رو خدا _هیس خفه شو بلوزش رو از تنش در آورد و به سمتم اومد ، از ترس تموم بدنم داشت میلرزید پوزخندی به چشمهای ترسیده ام زد و گفت: _چیه از من میترسی آره !؟ _ تو رو خدا تمومش کن دارم ازت میترسم _اون موقع که داشتی با اون مرتیکه لاس میزدی نترسیدی الان داری از شوهرت میترسی مگه شوهرت ترس داره هوم !؟ کم مونده بود گریه کنم _ببین دچار سوتفاهم شدی _خفه شو 💕💕💕💕💕
👍 روغن کرچک + عسل + سفیده تخم مرغ🐣 را ترکیب کنید 💠و به مدت 15 دقیقه بر روی پوست قرار دهید و سپس با آب ولرم بشویید ┅❅❈❅┅ 💅💄💇 💞 @sooraty
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💕💕💕💕💕 #پارت_33 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده _ که گم شده آره الان نشونت میدم دیگه هیچوقت فراموش ن
💕💕💕💕💕 با چشمهای اشکی بهش خیره شدم دستش رو روی گونم نوازش وار کشید و خش دار گفت: _تقصیر خودت بود همیشه بهت گفتم به حرفم گوش بده و عصبیم نکن اما کو گوش شنوا همیشه حرف من و از گوشت بیرون میکنی با شنیدن این حرفش با گریه نالیدم: _من هیچ تقصیری نداشتم که اینجوری باهام رفتار کردی من زنت بودم اما دوسال تمام حتی بهم سر هم نمیزدی حالا هم که برگشتی فقط میخوای دق و دلی این چند سالت رو روی سر من خالی کنی من مگه چیکار کردم اون پسره اصلا بهش نزدیک نشدم خودت دیدی _نباید ازت خواستگاری میکرد تو زن منی ناموس منی! _مگه تقصیر منه !؟ _نباید بهش رو میدادی _من اصلا باهاش هم صحبت هم نشده بودم از اون روز که بخوام بهش رو بدم همیشه باهاش سرد برخورد کرده بودم _دیگه زیادی داری حرف میزنی زود باش بخواب. با شنیدن این حرفش بغض کردم _درد دارم نمیتونم بخوابم دستش رو روی شکمم گذاشت و شروع کرد به ماساژ دادن که چشمهام گرم شد و خوابم برد. صبح با شنیدن صدای خان زاده چشمهام رو باز کردم و بهش خیره شدم و گفتم: _چیه خش دار گفت: _صبح شده دانشگاهت دیر میشه زود باش خانوم کوچولو خوابالود بهش خیره شدم و گفتم: _خوابم میاد نمیخوام بیدار بشم برو امروز نمیام _بیدار شو وگرنه این ترم میندازمت با شنیدن این حرف سیخ سرجام نشستم بهش خیره شدم و گفتم: _ چ استادی هستی تا صبح نزاشتی بخوابم الان داری تهدیدم میکنی با شنیدن این حرف من لبخندی زد و گفت: _زود باش تنبل خانوم! با شنیدن این حرفش با غرغر سرجام نشستم. 💕💕💕💕💕💕