فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦄 ماسک روشن و شفاف کننده 💜
⚜خیار دارای تاثیر فوق العاده ای در روشن کردن پوست می باشد.
ترکیب خیار با آب لیمو ترش بهترین ماسک برای روشن کردن پوستهای چرب به شمار می رود.
💟 💟
پیج اینستاگرام 👇
💅 @sooraty
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦄 #ترفند_آرایشی 💜
هایلایترهای کرمی به شما این امکان رو میدن تا درخشندگی و برجستگی طبیعی و جذابی برای چهره خودتون ایجاد کنید. برای این منظور بهتره بالاترین قسمت گونه رو پیدا کنید و مقداری هایلایتر بر روی این بخش از گونه بزنید تا حالت لیفت شده و جذابی برای صورتتون به وجود بیاد. هایلایتر رو با استفاده از انگشتان دست بالای استخوان گونه پخش کنید تا ظاهر طبیعی برای پوست ایجاد کنه.
🎀 🎀
پیج اینستاگرام 👇
💅 @sooraty
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦄 #ماسک_خونگی 💜
پوست رو آبرسانى ميكنه و انقدر پوست نرم ميشه كه نگوووو!
آسونم هست فقط رازيانه خشك شده لازمه!
ضد چروك، آب رسان عميق و ويتامين B و C داره.
💟 💟
پیج اینستاگرام 👇
💅 @sooraty
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦄 #طراحی_ناخن 💜
💟 💟
پیج اینستاگرام 👇
💅 @sooraty
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💥💫💥💫💥💫 #پارت_347 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده _ این خانواده پر از رمز و راز هست همشون با هم مشکل د
💥💫💥💫💥💫
#پارت_348
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
خان زاده اسمم رو صدا زد :
_ پریزاد
به سمتش رفتم خیره به چشمهاش شدم و جوابش رو دادم :
_ بله
با شنیدن این حرف من نفس عمیقی کشید و گفت :
_ میخوام باهات درباره مسئله مهمی صحبت کنم میشه چند دقیقه بیای داخل اتاق
متعجب بهش خیره شدم این اولین بار بود داشت مودبانه از من درخواست میکرد مشکوک بهش خیره شدم مشخص نبود چه نقشه ای تو سرش داشت که این شکلی داشت باهام برخورد میکرد خان زاده که همیشه کارش با زور و خودخواهی بود
_ پریزاد
وقتی اسمم رو صدا زد از افکارم خارج شدم سرم رو به نشونه ی مثبت تکون دادم و همراهش شدم داخل اتاق یه جورایی هم کنجکاو شده بودم ببینم چخبر شده
_ چیکار داشتی باهام ؟!
چند ثانیه بهم خیره شد بعدش گفت :
_ میخوام نور و آرشاویر بیشتر با هم وقت بگذرونن تا بهش عادت کنه !.
با شنیدن این حرفش جا خوردم چند دقیقه گذشت تا به خودم بیام با صدایی که انگار از ته چاه داشت بیرون میومد گفتم :
_ چی ؟!
همونطور که خیره به چشمهام بود خیلی جدی گفت :
_ میخوام آرشاویر به نور عادت کنه
سعی داشتم خونسرد باشم نمیخواستم همین اول داد و بیداد کنم به سختی پرسیدم :
_ چرا باید پسر من به نور عادت کنه ؟!
_ چون من میخوام
لبخندی روی لبهام نشست
_ باشه
چشمهاش متعجب شد اما سعی داشت نشونش نده ، مشکوک پرسید :
_ چه نقشه ای داری ؟!
خودم رو متعجب نشون دادم
_ چی داری میگی خان زاده از من خواستی اجازه بدم آرشاویر با نور وقتش رو بگذرونه تا بهش عادت کنه گفتم باشه چه نقشه ای میتونم داشته باشم ؟!
💫💥💫💥💫💥
🔞 معشوقه ارباب 🔞
ماهگل دختر 17 ساله که دل باخته ارسلان پسر کوچیکه ارباب میشه
اما ارسلان به اجبار مادرش با دختر عموش نامزد می کنه درحالیکه اونم دلباخته ماهگله....
این عشق مخفیانه اونقدر کشدار می شه که اخر سر ارسلان یک شب دیوونگی می کنه و به ماهگل ......... تا بتونه به دستش بیاره اما خبر نداره مادرش چه نقشه ای براشون کشیده ... 😱🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/3360358432Ce9b5dbe1dd
❌عاشق رمان های ارباب رعیتی هستی معطل نکن 😍👆
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦄 #آموزش_میکاپ 💜
🎀 🎀
پیج اینستاگرام 👇
💅 @sooraty
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦄 #طراحی_ناخن 💜
🎈 🎈
پیج اینستاگرام 👇
💅 @sooraty
🌸دخـــــتــرونــــــــہ💕 زناشویی همسرانه ایده آشپزی خیاطی سرگرم
💥💫💥💫💥💫 #پارت_348 #دخترونه_های_همسردوم_خانزاده خان زاده اسمم رو صدا زد : _ پریزاد به سمتش رفتم خیره
💥💫💥💫💥💫
#پارت_349
#دخترونه_های_همسردوم_خانزاده
هنوز داشت مشکوک به من نگاه میکرد اما فقط به تکون دادن سرش اکتفا کرد لبخندی روی لبهام نشست میتونستم ببینم چقدر ترسیده حق داشت اما من نمیتونستم به همین آسونی بهش اجازه بدم همیشه اینجوری باشه کاش همه ی اتفاق های بد خیلی زود حل میشد
از اتاق خارج شدم به سمت بیرون رفتم پشت عمارت رفتم و اجازه دادم اشکام روی صورتم جاری بشه خیلی خودم رو کنترل کرده بودم خان زاده رفتارش بشدت با من بد شده بود و همش بخاطر نور بود
حالا قصد داشت پسرم از من جدا بشه ، صدای شاهین از پشت سرم اومد :
_ پریزاد
سریع دستی به صورتم کشیدم اشکام رو پاک کردم به سمتش برگشتم و جوابش رو دادم :
_ جان
با چشمهای ریز شده داشت به من نگاه میکرد
_ چرا گریه کردی ؟!
با شنیدن این حرفش نفس عمیقی کشیدم و جوابش رو دادم :
_ نه من گریه نمیکردم
اخماش رو تو هم کشید به سمتم اومد و گفت :
_ چرا داری دروغ میگی ؟!
با شنیدن این حرفش اشکام روی صورتم جاری شدند واقعا من چرا داشتم بهش دروغ میگفتم چه دلیلی اصلا وجود داشت واسه دروغ گفتن بهش
_ خان زاده
_ چیکار کرده ؟!
_ میخواد پسرم رو از من جدا کنه
چشمهاش گرد شد
_ چی ؟!
_ بهم گفت اجازه بدم پسرم با نور وقت بگذرونه قلبم داره آتیش میگیره
_ خوب تو چی بهش گفتی ؟!
نفس عمیقی کشیدم و جوابش رو دادم :
_ میخواستی چی بهش بگم باهاش موافقت کردم بهش گفتم باشه چون دوست نداشتم عکس العملی نشون بدم که باعث دعوا بشه
_ حالا واقعا همچین اجازه ای بهش میدی ؟!
_ نه
خندید
_ پس چرا داری گریه میکنی ؟!
_ از دست خان زاده عصبی شدم اون همیشه به من بدی میکنه و به کار هاش اصلا حتی فکر هم نمیکنه
_ تو نباید ذهنت رو درگیر کنی پریزاد
💫💥💫💥💫💥
همیشه از پدرم متنفر بودم … مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم رو نه … آدم عصبی و بی حوصله ای بود … اما بد اخلاقیش به کنار … می گفت: دختر درس می خواد بخونه چکار؟ … نگذاشت خواهر بزرگ ترم تا 14 سالگی بیشتر درس بخونه … دو سال بعد هم عروسش کرد …اما من، فرق داشتم … من عاشق درس خوندن بودم … بوی کتاب و دفتر، مستم می کرد … می تونم ساعت ها پای کتاب بشینم و تکان نخورم … مهمتر از همه، می خواستم درس بخونم، برم سر کار و از اون زندگی و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم…چند سال که از ازدواج خواهرم گذشت … یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد … به هر قیمتی شده نباید ازدواج کنی …شوهر خواهرم بدتر از پدرم، همسر ناجوری بود … یه ارتشی بداخلاق و بی قید و بند … دائم توی مهمونی های باشگاه افسران، با اون همه فساد شرکت می کرد … اما خواهرم اجازه نداشت، تنهایی پاش رو از توی خونه بیرون بزاره … مست هم که می کرد، به شدت خواهرم رو کتک می زد…این بزرگ ترین نتیجه زندگی من بود … مردها همه شون عوضی هستن … هرگز ازدواج نکن …
هر چند بالاخره، اون روز برای منم رسید … روزی که پدرم گفت …
https://eitaa.com/joinchat/1176764477Ce24099499e
https://eitaa.com/joinchat/1176764477Ce24099499e
داستان جنگ و عشق
پدری که دخترش را برای ....
🦄 مدل مو چتری جدا شده 💜
چتری جدا شده به مدل موهایی گفته میشود که چتری هستند اما از فرق وسط جدا شده اند، این مدل مو واقعا زیبا و جذاب است و میتواند چهره دوست داشتنی به دختران جوان ببخشد. اگر مدل چتری های شما بلند است این مدل مو مناسب شما است.
🀄️ 🀄️
پیج اینستاگرام 👇
💅 @sooraty