eitaa logo
عصر جدید خندوانه دورهمی کودک شو
2.9هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
26 فایل
سلام به کانال خودتون خوش آمدید با عصر جدید ، دور همی ، خندوانه ، کودک شو ، طنز ، خنده ، سرگرمی ، موسیقی، تفریح ، بازی ، مخصوصا طنزهای مناسبتها و ایام جشن در خدمت شما هستیم😍
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز سوار یه تاکسی شدم کولرش روشن بود تا اینکه گوشی راننده زنگ خورد... همینطور که لبخند میزد کولرم خاموش کرد گفتم کولرو چرا خاموش کردی نامسلمون؟ گفت: الان بهم خبر دادن پدر شدم😐😁😂 😁😁 @sorna0
14.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطرات جالب و طنز یک رزمنده دفاع مقدس در محضر رهبر انقلاب 😁😂 @sorna0
افضل الساعات 😁 داخل‌ چادر، همه‌ بچه‌ها جمع‌ بودند. می‌گفتند و می‌خندیدند. هر کسی‌چیزی‌ می‌گفت‌ و به‌ نحوی‌ بچه‌ها را شاد می‌کرد. فقط‌ یکی‌ از بچه‌ها به‌ قول ‌معروف‌ رفته‌ بود تو لاک‌ خودش‌! ساکت‌ گوشه‌ای‌ به‌ کوله‌ پشتی‌ اش‌ تکیه‌ داده‌بود و فکورانه‌ حالتی‌ به‌ خود گرفته‌ بود. گویی‌ در بحر تفکر غرق‌ شده‌ بود! هرکس‌ چیزی‌ می‌گفت‌ و او را آماج‌ کنایه‌ها و شوخی‌های‌ خود قرار می‌داد! اما اوبی‌خیال‌ِ آنچه‌ می‌گفتیم‌، نشسته‌ بود. یکباره‌ رو به‌ جمع‌ کرد و گفت‌: "بسّه‌ دیگه‌، شوخی‌ بسّه‌! اگه‌ خیلی‌ حال‌ دارین‌ به‌ سوال‌ من‌ جواب‌ بدین‌." همه‌ جا خوردند. از آن‌ آدم‌ ساکت‌ این‌ نوع‌ صحبت‌ کردن‌ بعید بود. همه‌ متوجه‌ او شدند. گفت: "هر کی‌ جواب‌ درست‌ بده‌ بهش‌ جایزه‌ می‌دم‌." بچه‌ها هنوز گیج‌ بودند و به‌ هم‌ نگاه‌ می‌کردند که گفت: " آقایون‌ افضل‌ الساعات‌ (بهترین‌ ساعت ها) کدام‌ است‌؟" پچ‌ پچ‌ بچه‌ها بلند شد. به‌ هم‌ نگاه‌ می‌کردند. سوال‌ خیلی‌ جدّی‌ بود، یکی‌ از بچه‌ها گفت‌: "قبل‌ از اذان‌، دل‌ نیمه‌ شب‌، برای‌ نماز شب‌" با لبخندی گفت: "غلطه‌، آی‌ غلطه‌، اشتباه‌ فرمودین‌." دیگری گفت: "می‌بخشین‌، به‌ نظر من‌ اذان‌ صبح‌ وقت‌ نماز و...!" گفت: " بَه‌َ، اینم‌ غلطه‌!" هر کدام‌ ساعتی‌ خاص‌ را براساس‌ ادراکات‌، اطلاعات‌ و برداشت‌های‌خود گفتند. نیم‌ ساعتی‌ از شروع‌ بحث‌ گذشته‌ بود، هر کسی‌ چیزی‌ می‌گفت‌ و جواب‌ او همچنان‌ "نه‌" بود. همه‌ متحیر با کمی‌ دلخوری‌ گفتند: "آقا حالگیری‌ می‌کنی‌ها، ما نمی‌دونیم‌." و او با لبخندی‌ زیبا گفت‌: "از نظر بنده‌ بهترین‌ ساعت ها، ساعتی‌ است‌ که‌ ساخت‌ وطن‌ باشد و دست‌ ِ کوارتز و سیتی‌ زن‌ و سیکو پنج‌ رو از پشت‌ ببنده‌!" با خنده‌ از جا بلند شد و رفت‌ تا خودش‌ را برای‌ نماز ظهر آماده‌ کند.😂😂😂 😂😁 @sorna0 @sorna0 دورهمی خندوانه ☝️☝️
خاطرات یک توی سنگر دورهمی جمع شده بودیم بگو و بخند، گفتم صبر کنید با بی سیم عراقی ها را اذیت کنم....😂😂 گوشی بی سیم را گرفتم، روی فرکانس یک عراقی که از قبل به دست آورده بودم، چند بار صدا زدم: " صفر من واحد. اسمعونی اجب" بعد از چند بار تکرار صدایی با لهجه ی اصفهانی جواب داد: "الموت لصدام"😳 تعجب کردم و خنده بچه ها بالا رفت. از رو نرفتم و گفتم: " بچه ها، انگار این ها از یگان های خودمان هستند، بگذارید سر به سرشان بگذاریم." به همین خاطر در گوشی بی سیم گفتم: "انت جیش الخمینی"؟؟ طرف مقابل که فقط الموت بلد بود گفت: "الموت بر تو و همه اقوامت"😂😂 بچه ها از خنده زمین و گاز می گرفتن 😂 همین که دیدم هوا پس است،‌ عقب نشینی کرده،‌ گفتم: "بابا ما ایرانی هستیم و شما را سر کار گذاشته بودیم. " ولی او باور نکرد و عکس العمل جدی نشان داد و اینبار گفت: "مرگ بر منافق! بالاخره شما را هم نابود می کنیم. نوکران صدام، خود فروخته ها..." صدای خنده ی بچه ها بالا رفته بود دیدم اوضاع قمر در عقرب شد، بی سیم را خاموش کرده و دیگر هوس سر به سر گذاشتن عراقی ها نکردیم.😂😁 😄😂 @sorna0 @sorna0
تنگه اعجاب انگیز چاهکوه یکی از عجایب هفت گانه جزیره قشم محسوب میشود. 😍😂 @sorna0
خاطرات یک انتظار درازکش از قاطر اولین باری بود که قاطر سوار می شدم. از طرفی داشتم مقداری تجهیزات را به خط مقدم می بردم. جاده باریک «مال رو» که به خط مقدم منتهی می شد، درست در مسیر تیررس دشمن قرار گرفته بود. در حالی که سوار بر قاطر بودم با شنیدن صدای سوت خمپاره خم می شدم و ترکش ها زوزه کشان از بیخ گوشم رد می شدند یک لحظه به خودم آمدم و از قاطر پایین پریدم و متوجه شدم باید با سوت خمپاره روی زمین دراز بکشم نه روی قاطر زبون بسته 😬😂😂 جالب اینکه انتظار داشتم با انفجار هر گلوله خمپاره، قاطر هم باید روی زمین درازکش شود غافل از اینکه این امر محال بود و قاطر زبان بسته بی اعتنا به انفجار ها همچنان به جلو می رفت.😜😂😂 😍 @sorna0 @sorna0
دعای ویژه پسرای مجرد اللهم ارزُقنا حوریةً جمیلةً تک دانةً دُردانةً، و کم توقعا و والدینها رو به موتا و جهیزیتها کاملة و کدبانوا فی امور المنزل و تسلیما لخشمنا و خدمتنا و نِق نِقنا برحمتک یا ارحم الراحمین 😂😂😂 دوستان همه آمین بگید حاجت روا بشن😄😜 😁 @sorna0 😍عصرجدید خندوانه دورهمی☝️
خاطرات رزمنده عراقی سرپران😳😳 اولین عملیاتی بود که شرکت می‌کردم. بس که گفته بودند ممکن است موقع حرکت به سوی مواضع دشمن، در دل شب عراقی‌ها بپرند تو ستون و سرتان را با سیم مخصوص از جا بکنند، دچار وهم و ترس شده بودم. ساکت و بی صدا در یک ستون طولانی که مثل مار در دشتی می‌خزید جلو می‌رفتیم. جایی نشستیم. یک موقع دیدم یک نفر کنار دستم نشسته و نفس نفس می‌زند. کم مانده بود از ترس سکته کنم. فهمیدم که همان عراقی سرپران است. تا دست طرف رفت بالا معطل نکردم با قنداق سلاحم محکم کوبیدم توی پهلویش و فرار را بر قرار ترجیح دادم. لحظاتی بعد عملیات شروع شد. روز بعد در خط بودیم که فرمانده گروهان مان گفت: «دیشب اتفاق عجیبی افتاده، معلوم نیست کدام شیر پاک خورده‌ای به پهلوی فرمانده گردان کوبیده که همان اول بسم الله دنده هایش خرد و روانه بیمارستان شده.» از ترس صدایش را در نیاوردم که آن شیر پاک خورده من بوده ام که فرمانده گردان را ناک اوت کرده ام 😂😂😂😁 😂 @sorna0 @sorna0
دقیقا همون کارگر یا مسوولی هست که وقتی همه دست به کمر زدن و با نظرات عجیب و غریب و نق نق زدن و وعده و وعید سر خودشون و مردم را گرم می کنند داره اصل کار رو انجام میده 😁😁 @sorna0 @sorna0
چرا اسم آیفون‌های قبل 11 رو به انگلیسی می‌گفتید ولی از 11 به بعد رو به فارسی می‌گید؟ بیشتر از 10 بلد نیستید بشمرید؟😂😂 😁 @sorna0 @sorna0