eitaa logo
به سوی سماء
960 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
489 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
انسان یا باید مثل انبیا و اولیا و شاگردان آنها باشد که چشمه از درون او بجوشد یا باید با این‌ها رابطه داشته باشد و نهری از این چشمه، به درون منزل دل خود بیاورد. اگر نه آن باشد و نه این، می‌‌خشكد! @sooyesama
چشمه‌ها در زمزمه، رودها در شستشو موج‌ها در هم‌همه، جوی‌ها در جستجو باغ، در حالِ قیام، کوه، در حالِ رکوع آفتاب و ماه‌تاب در غروب و در طلوع سنگ، پیشانی به خاک، ابر، سر بر آسمان مثل گنبد خم شده، قامتِ رنگین کمان ابر در حالِ سفر، آسمان غرقِ سکوت برسرِ گلدسته‌ها، بالِ مرغان در قنوت کاسه شبنم به دست، لاله می‌گیرد وضو بیدها گرمِ نماز، بادها در های و هو سرو سر خَم می‌کند ، غنچه لب وا می‌کند در میان شاخه‌ها، باد غوغا می‌کند شاخه‌ها گل می‌کنند لحظه سبز دعا دست‌ها پُل می‌زنند، بین دل‌ها و خدا (زمزمه چشمه‌ها) @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر: ان الارض یرثها عبادی الصالحون (انبیاء/۱۰۵) همانا در زبور، پس از ذکر، نوشتیم: زمین را بندگان صالح ما به ارث خواهند برد. @sooyesama
مرید را حلاوت طاعت دهند، چون بدان خرّم شود شادیِ او حجابِ قرب او گردد. @sooyesama
ذوالنّون مصری (ره) گفته علامت اخلاص سه چیز است: ۱. مدح و ذمّ خلق پیش او یکسان باشد. ۲. اعمال اگرچه بسیار کند، از یاد خود فراموش کند. ۳. طالب ثواب نباشد در آخرت. (عوارف المعارف) @sooyesama
ای رنج، چیستی و چرایی؟ ناگاه، میان خوشی‌ها می‌رسی و زیر و زبر می‌کنی. هیچ خوشی را فرو نمی‌گذاری و در هر روی‌دادی، سهم خود را می‌جویی. مردم از تو می‌گریزند و باتو می‌ستیزند. اما تو همیشه پیروزی و صحنه را خالی نمی‌کنی. ما را از خوشی، به‌کجا می‌رانی؟ به تلخی و اندوه؟ این چه سرشتی است که داری؟ اصلا چرا هستی؟ چرا نابود نمی‌شوی؟ چرا ما را در مستی خوشی‌هامان، رها نمی‌کنی؟ و ندایی از ژرفای دلم سخنی می‌گوید، که پذیرفتنش دشوار است. او براین‌باور است که: رنج، پیش‌ران رفتن به فضاهای ناشناخته و خوشی‌های تجربه‌نشده است. او، گرچه من اندکی مقاومت می‌کنم، اما می‌گوید: رنج، تو را از گستره بسته‌ای که در آنی، به گستره‌ای فراتر می‌راند. او ادامه می‌دهد: رنج، تنگ‌نای آن خوشی که در آنی، به تو می‌نماید، تا به جنبش درآیی و به سوی خوشی‌هایی فراخ‌تر رهسپار شوی. اگر رنج نبود، هیچ بذری نمی‌رویید و هیچ طفلی از شکم مادر، رهایی نمی‌جویید. او هم‌چنان می‌گوید و من، با اندکی تردید می‌شنوم: رنج، پیش‌ران هر رفتنی است. بدون رنج، جهان از حرکت می‌ایستد و بدان‌چه هست، آرام می‌گیرد. رنج، اما جهان را از چیزی که هست، به چیزی که باید باشد، می‌راند. او، ندایی که از ژرفای دلم می‌روید، می‌گوید و من، با اعصاب‌خوردی گوش می‌دهم. اما سرانجام، راه گریزی از سخنانش نمی‌جویم. به‌یاد می‌آورم که همواره برای بالیدن، رنج کشیده‌ام. گویا او درست می‌گوید و من بی‌جا، مقاومت می‌کنم. باخود می‌اندیشم: از مادر مهربان هستی به‌دور است، که بیهوده این همه رنج را آفریده باشد. پس ناگزیر می‌پذیرم و رها می‌شوم... @sooyesama