هو الحی
«طعم مرگ»
نگرانی از مرگ، بخشی از طبیعت انسانی است؛ زیرا مرگ، بهیکباره انسان را از همه داراییهای دنیا جدا کرده و به سرایی ناشناخته رهسپار میکند. انسانها میکوشند به کمک استدلالهای عقلی به این دست نگرانیها، پاسخ دهند.
برای نمونه عقل استدلال میکند که حقیقت انسان، نفس اوست و تعلقات دنیا این مرغ ملکوتی را از پرواز به آسمان حقیقت باز میدارد. بااینهمه هنگامیکه آدمی با خود خلوت میکند وابستگی پنهانی به داراییهای دنیا احساس میکند که مرگ را در کامش تلخ مینماید.
اما گروهی از مردم هستند که تجربهای نزدیک به مرگ داشته و برای لحظاتی عروج به عالم بالا را چشیدهاند. گزارشهایی که ایشان از تجربه مرگ و شیرینی آن میدهند جالب توجه است. برخی از ایشان پس از مرگ شیرینی و رهایی زایدالوصفی را تجربه میکنند که بهیکباره همه نگرانیها و وابستگیهای دنیا را فراموش مینمایند.
آنچه ایشان در مییابند نوری مهربان است که در آغوش او به ادراک همه اسرار زندگی خویش دست مییابند. بهگونهای که مییابند همه رویدادهای تلخ و شیرین زندگی، پروسهای هوشمند برای تربیت و تکامل آنها بوده است.
تجربهگران مرگ در آغوش نور الهی گونهای گرمای محبتبخش را تجربه میکنند که در هنگام این تجربه، همه نگرانیهای پیشن را فراموش کرده و جز شیرینی اتصال به هستی، ادراکی ندارند.
با شنیدن این سخنان، با خود میاندیشم که آنچه تجربهگران مرگ چشیدهاند، خود خداوند نیست؛ زیرا ایشان در آغاز سفر معنوی خویش قرار داشتهاند که آنرا نیز رها کرده و به کالبد مادی باز گشتهاند. بنابراین تنها تجلیهای مثالی خدا را دریافتهاند. اکنون اگر بالاتر میرفتند و به اداراک تجلیهای عقلی و الهی میرسیدند چه حالی میداشتند؟
با این بیان، راز نیایش امام سجاد (ع) در شب ۲۷ رمضان که تا سحر تکرار کردهاند، اندکی روشن میشود. شاید حافظ نیز همین معنا را نشانه رفته است:
روی بنمای و وجودم همه از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر...
#ر_س
#طعم_مرگ
@sooyesama