eitaa logo
به سوی سماء
944 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
494 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
گمان مبر که حسن بی‌ضریح و بی‌حرم است کریم آل‌عبا هرچه هست می‌بخشد @sooyesama
قلّه‌های شعر فارسی چه کسانی هستند؟ سعدی، حافظ، مولوی، فردوسی؛ اینها قلّه‌های شعر فارسی‌اند. شما ببینید شعر اینها که قلّه‌ی هنر شعریِ طول تاریخ ما است، در چه جهتهایی به کار رفته! سعدی یک بوستان دارد که بهترین اثر هنری او است... این هنر فاخرِ فوق‌العاده برجسته همیشه در خدمت اخلاق، در خدمت تعلیم، در خدمت تعهّد [است]... حافظ [همین طور]... بزرگانی مثل مرحوم علّامه طباطبائی شعر حافظ را برای بعضی از شاگردانشان تفسیر میکردند که اینها نشسته‌اند آن تفسیرها را نوشته‌اند و جمع کرده‌اند و تدوین کرده‌اند؛ یعنی عرفانِ شعر حافظ این [جور] است... فردوسی [همین طور]... در عمق داستان‌های فردوسی، حکمت گنجانده شده... لذا به فردوسی می‌گویند «حکیم فردوسی»؛ ما به کمتر شاعری در طول تاریخ حکیم می‌گوییم امّا اسم او حکیم فردوسی است. مولوی که دیگر وضعش معلوم است؛ مولوی که یکسره عرفان و معنویّت و حقیقت و اسلام ناب و معرفت توحیدیِ خالص [است]؛ او هم این [گونه] است.این‌ها قلّه‌های شعر فارسی‌اند. (۹۸/۲/۳۰) @sooyesama
برای من که پُرم از قفس پری بفرست اگرنه... یک‌دو نفس بال باوری بفرست برای مشق جنون شهر جای محدودی‌ست برایم از ورق دشت دفتری بفرست دو بغض چشم مرا میزبان باران کن تر است دامن من... دیده‌ی تری بفرست! تو تا «عزیز» منی راه و چاه هردو یکی‌ست هنوز منتظرم، نابرادری بفرست! خیال خانه‌ام از نور و پنجره خالی‌ست میان«بسته‌ی دیوارها» دری بفرست دلم گرفته از این آسمان بی‌پیغام دلم گرفته... برایم کبوتری بفرست @sooyesama
اول خرداد سالروز حکیم الهی صدرالمتالهین شیرازی است. تقدیم به روح بلندش حمد و ۱۱ توحید را اهدا نماییم @sooyesama
وَعده آمَدن مَده، غُصِّه هِجر، بَس مَرا بَر سَر آن فُزون مَکُن، غُصِّه‌ی اِنتظار را @sooyesama
بارالها از كوي تو بيرون نشود پاي خيالم نكند فرق به حالم چه براني، چه بخوانی چه به اوجم برساني، چه به خاكم بكشانی نه من آنم كه برنجم، نه تو آني كه براني نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي در اگر باز نگردد نروم باز به جايي پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي كس به غير از تو نخواهم چه بخواهي چه نخواهي باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهي @sooyesama
الهی شنیدم که فرمودی: «چه کنم با مشتی خاک جز اینکه بیامرزم»! اکنون بیامرز که از آن همه سرکشی، جز سرافکندگی چیزی نماند. شکسته‌هایم را بردار اگر می‌پسندی و بیامرز مرا به زندگی بی‌پایان خویش. @sooyesama
ای ماه سر به مهر! سر از سجده بر ندار پشت سرت کسی است که شق‌القمر کند @sooyesama
«ملائکه» رسولان عشق‌اند که هر لحظه به هر نقطه عالم گسیل می‌شوند. و «شب قدر» عرصه جولان این پرتوهای نورانی است. و «روح» نغمه محبتی است که در فراز و فرود رسولان عشق نواخته می‌گردد. و تو ای دل عزیزم! امشب شاهد این ماجرا باش. چون شبی پذیرای این انوار باش. مگر اندکی از نغمه دوست را بشنوی که می‌گوید: «یحبهم و یحبونه». @sooyesama
مــحــبــت از حــضــرت حــق آزاد شــد. هجده هزار عــالــم بــگــشــت و چــون ڪــســے را آنگونه که شایسته او بود یــاراے پــاســخ او نــبــود، نــاگــزیــر بــه حــضــرت حــق بــازگــشــتــ. (تــذڪــرةالــاولــیــاء) @sooyesama
به سوی سماء
«ملائکه» رسولان عشق‌اند که هر لحظه به هر نقطه عالم گسیل می‌شوند. و «شب قدر» عرصه جولان این پرتوهای
دل عزیزم! آواز پر جبرئیل، اکنون در عالم پیچیده است. پس روزی با جماعت صوفیان بنشین و عقل سرخ را شکوفا کن. عقلی که از سُکر باده وصل گریبان دریده و از خود بیرون جهیده است. و حالا سرخی عشق برجبین پرچینش نقش بسته است. دل عزیزم! اکنون که فضا آکنده از طیران است، تلاش کن اندکی به منطق والای طیر مفتخر گردی. اندکی سکوت کن تا مرغ داعی در گوش هوشت جذبه لاهوت سر دهد. دل عزیزم! بنیان آسمان بهم ریخته و آسمان به زمین سرازیر شده است. سینه بگشا که این بهترین نقشی است که در لوح جانت نقش خواهد بست. اکنون نیازمند آنی که هیچ نکنی. هرچه لازم بود او کرده است. بنشین گوشه‌ای آرام و به آن‌چه در شراشر هستی در جریان است خیره شو. تنها عبادت امشب تو سکوت و سکون است. آرام باش و ببین نغمه‌سرای ساحت عشق چگونه با مغناطیس سرود خویش، ذرات هستی را به تسخیر خویش آورده است. خوب بنگر شاید تو نیز مجذوب این مغناطیس بی‌پایان شده‌ای. شاید... ۲ @sooyesama
بیرون جهید از خود کین خود نماد نار است بیرون ز خود چو آیید در انتظار، یار است از آتش آی بیرون ای ذره جگر خون بیرون از این حرارت هستی پر از قرار است آتش تعلق توست ای داده دل، نگهدار دامن ز نار سوزان، کین خانه نگار است خود را برابر حق دیدی به دیده وهم این آتش است ای دوست، این عقرب است و مار است با این گمان باطل، خود را مساز عاطل خود را بریز و برخیز عالم همه قبار است دامن تکان از این خاک، راهی بجو به افلاک ای مرغ حق، حقیقت، در جستجوی یار است با ما مگوی دیگر اسرار عشق حافظ اینک حقیقت اینجاست، آیینه بی‌قرار است @sooyesama