eitaa logo
به سوی سماء
951 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
479 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
تأثیرِ اسباب عادی که در اختیار ماست، به مقداری است که خداوند برای آنها قرار داده است، نه اینکه از پیش خود تأثیر داشته باشند؛ همۀ کارها به دست خداست و اسباب فقط راه و وسیلۀ فعل او هستند. بنابراین لازم است که بنده در نیازهای خود فقط به بارگاه عزّت و باب کبریاء او توجّه کند و از هیچ سببی توقّع تأثیر نداشته باشد... یعنی بنده اعتمادش فقط به خدایی باشد که سببیّت و تأثیر را در اسباب قرار داده است؛ نه اینکه اسباب را رها کند، و بدون سبب از خداوند چیزی طلب کند. (المیزان، ج۲، ص۴۰) @sooyesama
روزی از خود سخت دلگیر آمدم با شکایت بر در پیر آمدم گفتم ای روشن‌دلِ روشن‌ضمیر خسته‌جانم، ناتوانم، دست گیر بر درت نی آمدم از بهر جاه حادثه بد بود، آوردم پناه ناامیدم از صلاح کار خویش عاجزم از رونق رفتار خویش باختم در بازی دنیا عجیب دادرس ما را تویی، أمن یجیب؟ گفت با لبخند آن روشن‌ضمیر: گر تو می‌جویی خلاص اکنون بمیر «تا نمیری نیست جان کندن تمام» بی گذار از نردبان نایی به بام. «جان بسی کندی و اندر پرده‌ای زان‌که مردن اصل بُد، نامرده‌ای» @sooyesama
به سوی سماء
بسم الله الرحمن الرحیم مناجاتی و خراباتی ۲ عشق دامی ملکوتی است که جز دل‌های نازک را شکار نمی‌کند.
بسم الله الرحمن الرحیم مناجاتی و خراباتی ۳ «سلوک»، پیمایش راهی است، که آدمی از خویش تا خدای در می‌نوردد. «خویش»، همان تعینی بشری است که آدم در آغاز راه، در آن قرار دارد. و مراد از «خدا» همان مقام اطلاقی است که از هر تعینی رهاست و به هیچ قیدی محدود نمی‌شود. گرچه آدمی با سلوک، هرگز خدا نخواهد شد، اما در نمود نامحدود او چنان فانی می‌شود که گویی پایان آدمیت، همین نمود نامتناهی شدن است که آیینه تمام‌نمای الهی است. در میانه این راه دراز، انسان ناگزیر از پالایش چهره مثالی خویش است. سالک باید ساحت مثالی نفس خود را از خوهای ناپسند پیراسته و به خوهای پسندیده آراسته نماید. در این مقطع، مناجاتیان به پالایش سنگر به سنگر نفس، از لشکریان شیطان می‌پردازند. ایشان با قهر و غلبه برخاسته از عقل، تلاش می‌کنند سرکشی‌های وهم (که شیطان درون است) را مهار کنند. این ستیز خونین سال‌های زیادی به‌درازا می‌کشد و پس از دشواری‌های بسیار، اندکی آرام می‌گیرد. اما پس از چندی شیطان وهم، از گوشه دیگری سر برآورده و ستیز دیگری آغاز می‌شود. ازآن‌جاکه عقل با قهر و غلبه، درپی تسلیم وهم است، وهم نیز به تلافی بر می‌خیزد و کشور نفس، پیوسته میان این‌دو دست‌به‌دست می‌شود. گویی این پیکار هیچ‌گاه به‌نتیجه نرسیده و تا قیام قیامت ادامه دارد. مناجاتیان ازآن‌جاکه به‌پشتوانه عقل خویش، با شیطان می‌جنگند، هرگز‌ به پیروزی نهایی نمی‌رسند. زیرا تکیه بر خویش، خود، فریبی پیچیده است که شیطان وهم، با آغاز این نبرد، انسان را بدان دچار کرده است. پیروزی در چنین نبردی، خود، گونه‌ای شکست است؛ زیرا سرانجام، این نفس است که پیروز شده است. افزون بر این‌که انسان به پشتوانه خویش، هرگز‌ بر خویش پیروز نخواهد شد. در واقع چنین شخصی درپی آن است تا خود، خویشتن را از خود خالص کند. او «مخلِصی» است که از کید شیطان خویش در امان نیست. اما شیوه خراباتیان آن است که خویش را به دروازه‌های فنا می‌کشانند تا با مرگ خویش، ریشه این فساد و خون‌ریزی را برکنند. گرچه خراباتیان نیز به پیکار یادشده وارد می‌شوند و می‌کوشند به‌مدد قهر عقل، شیطان وهم را رام نمایند. اما خراباتیان این بازی را نه برای پیروزی، که برای شکست آغاز می‌کنند. آن‌ها از نخست می‌دانند که انسان به‌پشتوانه خویش، بر خویش پیروز نخواهد شد و پایان این نبرد همان نقطه آغاز اوست؛ «ما ابرء نفسی ان النفس لأمارة بالسوء الا ما رحم ربی». ازاین‌رو پس از درگیری‌های بسیار با خویشتن و یقین به ناتوانی از اصلاح خویش، همین فقر را مایه نابودی نفس قرار می‌دهند. فقری که در گام به گام سلوک چشیده‌اند و با شراشر وجود خویش آنرا دریافته‌اند. خراباتیان سفره فقر خود را پیش‌روی حقیقت عالم گسترانیده و با نمایش فقر خویش، امداد الهی را جلب می‌کنند. آن‌گاه حقیقت هستی، حیاتی دوباره در ایشان می‌دمد که قلب را شکوفا خواهد ساخت. با شکوفایی قلب، داستان تغییر می‌کند و جنود شیطان، دسته‌دسته تسلیم می‌شوند. اکنون مِهر قلب، شیاطین را تسخیر نموده و محبت برخاسته از قلب، فتحی کامل را نوید می‌دهد؛ «اذا جاء نصرالله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا». قوایی که تا پیش از این، برابر هزار قهر عقل سرکشی می‌کردند، اکنون دربرابر اندکی از مهر قلب سر تسلیم فرود می‌آورند و سجده ملایکه بر آدم آغاز می‌شود. این‌جاست که شیطان نیز از شیطنت دست شسته و تسلیم می‌شود؛ «اسلم شیطانی بیدی». برپایه آیه «فَبِعِزَّتِکَ لَاغویَنَّهُم اجمَعین الّا عِبادَکَ مِنهُمُ المُخلَصین»، آنان‌را که خدا خالص کرده و از تنگ‌نای تعین‌ها رهانیده، از دسترس هر شیطانی به‌دورند و این اخلاصی است که هستی، در برخی تعین‌های خویش می‌دمد؛ «ذلک فضل الله یعطیه من یشاء». ۳ @sooyesama
امام صادق (ع): ما مِن شَیء الّا و َلَهُ حَدٌّ ینتَهی الَیهِ الّا الذّکرَ فَلَیسَ لَهُ حَدٌّ ینتَهی الَیهِ چیزی نیست جز آن‌که حدی دارد که به آن محدود می‌شود، مگر یاد خدا که حد پایانی ندارد. (الکافی، ج۲، ص۴۹۸) @sooyesama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به‌مناسبت نهم صَفر؛ سالگرد رحلت علّامه طهرانی حمد و ۱۱ توحید را به روح بلند ایشان هدیه نماییم @sooyesama
به سوی سماء
بسم الله الرحمن الرحیم مناجاتی و خراباتی ۲ عشق دامی ملکوتی است که جز دل‌های نازک را شکار نمی‌کند.
آن شنیدستی که روزی مصطفی بوسه زد بر سینه خیرالنساء جاهلی دور از ادب، گفت این میان: دور باشد از حیا این کار، هان ای پیمبر دختر تو بالغ است ناهی‌ات از بوسه، ذات خالق است غیرت ار داری محبت محو کن پیشه کن تقوا و ترک سهو کن گفت پیغمبر بدان جهل عنود: از پیمبر پیش‌تر رفتن، چه سود؟ دخترم بوی حقیقت می‌دهد سینه‌اش آهنگ جنت می‌دهد باش خاموش ای ندای آتشین چون‌که نوری گشت با نوری عجین «کار پاکان را قیاس از خود مگیر در نوشتن گرچه باشد شیر شیر» ظن ناپاک تو از تو سرزند لیک ما را حق چنین درهم زند آینت تنگ است و معنا بس بزرگ کن رها ما را و این بحر سترگ @sooyesama
امام رضا (ع): إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ عَلَیْهِ السَّلَامُ اگر دوست داری خداوند عزّوجل را در حالی‌که گناهی نداری، ملاقات کنی، حسین علیه السلام را زیارت کن. (عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۰۰) به‌معنای زیارت، ملاقات و حقیقت حسینی توجه شود @sooyesama
اربعین مقدمه پیوسته به ظهور.pdf
1.57M
#اربعین_مقدمه_پیوسته_به_ظهور #استاد_یزدان‌پناه @sooyesama @nafahat_eri
هدایت شده از به سوی سماء
#علامه_طباطبایی #ذکر #معرفت #محبت @sooyesama
امام صادق (ع): إنَّ فَوْقَ كُلِّ عِبَادَةٍ عِبَادَةٌ وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَفْضَلُ عِبَادَة برتر از هر عبادتی، عبادت دیگری است. اما محبت ما اهل بیت، برترین عبادت‌هاست. (برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۵۰) @sooyesama
#علامه_طباطبایی #آثار_محبت @sooyesama
به سوی سماء
بسم الله الرحمن الرحیم مناجاتی و خراباتی ۳ «سلوک»، پیمایش راهی است، که آدمی از خویش تا خدای در می‌
با ریاضت سال‌ها باید دوید تا ز یک زشتی جدایی بر گزید با محبت کارها آسان‌تر است عشق نیکویان، نکو دارد مرید بال عشق ار رویدت روزی ز قلب می‌شود هر لحظه تا دلبر پرید یک نگاه خوب‌رویان ای عزیز می‌کند دور از تو صد خوی پلید خوش‌دل‌اند از رویش مهر عاشقان چون دهد از دیدن دلبر نوید می‌زند سنگ ملامت گرچه عقل لیک ترک زندگی، باید گزید مرگ را باید شبی تا صبح‌دم سخت در آغوش اندیشه کشید گر خدایی هست نامحدود این میان ای «من» از گردونه می‌شو ناپدید @sooyesama
مشتاق اين باش كه در هرحالی كه هستی بنده او باشی، همان‌گونه كه او در هر حال پروردگار توست. @sooyesama
کثیرى از ناس شعر مثنوى را جبر مى‏‌دانند و حال آن‌که مخالف با جبر است و علت آن این است که آقایان معناى جبر را نمى‌‏دانند. و چنان‌که مرحوم حاجى [حکیم سبزواری] نیز در شرح خود بر مثنوى نتوانسته در شرح و تفسیر، مرام مولوى را برساند؛ زیرا حکیمى قول عارفى را بیان نموده بدون این‌که حظ وافر از قریحه عرفانى داشته باشد... بیان مرام شخصى قریب الافق بودن با اعتقاد او را لازم دارد، براى شرح قول عارف رومى، مردى صوفى که یک نحوه کشف ذوقى داشته باشد لازم است که آن هم نه با نثر بل‌که با نظمى که از روى ذوق عرفانى برخاسته باشد مانند نسیمى که از سطح آبى بر مى‏‌خیزد، به شرح آن بپردازد. (تقریرات فلسفی، ج۲، ص۱۹۸) @sooyesama
امیرمومنان (ع): أحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ الدُّعَاء محبوب‌ترین رفتارها نزد خداوند عزّوجلّ در زمین، خواهش [از خداوند] است. (الکافی، ج۲، ص۴۶۷) @sooyesama
بسم الله الرحمن الرحیم خواندن و خواستن، نشانه نداشتن است. و نداری حقیقت هر آفریده‌ای است. و خداوند نمایش حقیقت را دوست می‌دارد. پس خواهش (دعا) را نیز دوست دارد؛ زیرا حقیقتِ نیازمند آفریدگان را برای خودشان آشکار می‌کند. خداوند دنیا را به‌گونه‌ای طراحی کرده که چالش‌هایی پی‌درپی دارد و آدمی را به نداری و نیازمندی خود آگاه می‌کند. خداوند دعا را روزنه ارتباط فقیر و غنی قرار داده و آدمی را به دعا ترقیب می‌کند. این در حالی است که بسیاری از خواسته‌های دنیوی هرگز پذیرفته نمی‌شوند؛ زیرا عالم دنیا توان پذیرش همه خواهش‌های متضاد را ندارد. بنابراین ترقیب به دعا، برای آگاهی آدمی از فقر خویش و ارتباط با غنی است. پذیرش گاه‌گاه خواسته‌های دنیوی، چون جایزه‌ای است که کودک را به رفتار درست ترقیب نماید. برخی بر این پندارند که آگاهی خداوند از نیازهای آدمی، زبان خواهش را خواهد بست. اما بزرگان می‌گویند: خواهش برای آگاه کردن خدا از نیازها نیست، بل‌که نمایش نداری و نیازمندی است. ازاین‌رو کتاب الهی نیز به خواستن، فرمان می‌دهد؛ «اُدعونی أستجب لکم». بنابراین استجابت حقیقی، خشنودی او از نمایش فقری است که در فرایند دعا انجام می‌پذیرد. @sooyesama
بذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة [امام حسین] خون دل خود را در تو فدا کرد تا بندگانت را از نادانی و سرگشتگیِ گمراهی بیدار کند. @sooyesama
سکوت، فکر و شهودِ علامه طباطبایی (علامه طهرانی، مهر تابان، ص۱۹) @sooyesama
🔺🔺🔺🔺🔺🔺 #نشر_دهید 🔰مدرسه حکمت ومعرفت #آوای_توحید دانش پژوه می پذیرد: 👥باحضور اساتید معظم: رمضانی،ضیائی،یزدان پناه،حسینی آملی،نائیجی، حلوائیان و سوری 🕒زمان ثبت نام: ۲۸مهر لغایت ۴ آبان 🔸مکان: قم.خیابان معلم کوچه دهم نبش ک۴ 🔻جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر avayetowheed.com/mava 🚩کانال موسسه در ایتا: http://eitaa.com/joinchat/2158690304C84ca230822
روزی که باد... برگ‌های شقایق را سوی تو می‌آورد، او مدتهاست که پرپر شده است. مانند ستارگانی که سال‌ها پیش خاموش شده‌اند و نور آن‌ها اکنون به زمین می‌رسد. @sooyesama
هدایت شده از عقل منور
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نام خدا قلم را سروری بس بزرگ، به دستم سپرد. هنگامی‌که در کشاکش بازی‌های تلخ زندگی، ناگه می‌سرود: «ن والقلم و ما یسطرون». در این سال‌ها بسیار نوشتم، از فراز و فرودها، از خوشی و ناخوشی‌ها. آن‌چه این قلم می‌نوشت بیش‌تر شرح حال بود، نه قیل و قال. شاید باورش دشوار است اما گاه حتی من نیز نمی‌دانستم چه خواهم نگاشت. قلم مرا با خویش می‌برد و در پایان من نیز تازه می‌یافتم که از کجا آغاز کردم و به‌کجا انجامیدم و چرا چنین راهی پرپیچ از واژه‌ها را پیمودم. گاه مگوهایی را به رمز سرودم که بلاهایی را فرود آورد. اما سرودم تا مگر مردمی بیدار شوند. لیک دژی که گرد دل‌هاشان کشیده‌اند حتی با گفتن مگوها نیز تکانی نخورد. بل‌که دژهاشان را استوارتر کردند تا رائحه حقیقت را نیز نشنوند. اکنون بسیاری از نگاشته‌هایم را ربودند. این قاعده تکوین است؛ روزی می‌دهد و روزی می‌ستاند، تا بدانی نگارنده اوست و من تنها می‌شنیدم. شاید نباید می‌نگاشتم. شاید نباید می‌سرودم. تاوان سنگینی است آن‌چه می‌پردازم. روزی که این دهان گشوده می‌شد گوشی داشت که اکنون او او نیست. پس دلیل دیگری برای نوشتن نیست. سالکی روزی گفت: هم‌واره پایان راه، آغاز آن‌را روشن می‌کند... @sooyesama
هدایت شده از کتابخانه صوتی
b1.mp3
6.83M
هدایت شده از کتابخانه صوتی
b2.mp3
6.4M
هدایت شده از کتابخانه صوتی
b4.mp3
6.53M
هدایت شده از کتابخانه صوتی
b5.mp3
6.78M
هدایت شده از کتابخانه صوتی
b6.mp3
6.66M
پایان
به نام او برخی دوستان ایمانی اظهار لطف می‌نمودند که مطالب چنین است و چنان. کاش ادامه می‌یافت. پاسخ چنین است: می‌دهی بر مثنوی شرحی تمییز می‌گریزی عشق را چون تیغ تیز شاخه را مشکن اگر میوه نکوست مثنوی را عشق زاییدست ای عزیز
مدتی این مثنوی تاخیر شد مهلتی بایست تا خون شیر شد تا نزاید بخت تو فرزند نو خون نگردد شیر شیرین خوش شنو چون ضیاءالحق حسام‌الدین عنان باز گردانید ز اوج آسمان... چون ز دریا سوی ساحل بازگشت چنگ شعر مثنوی با ساز گشت... بلبلی زینجا برفت و بازگشت بهر صید این معانی بازگشت... @sooyesama