eitaa logo
ثریای کویر ایران
108 دنبال‌کننده
551 عکس
111 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️روزنامه نگاری که در آتش مسئولین ایران سوخت... "جنایتی هولناک و بدتر از قاشقچی نسبت به مدیر مسئول روزنامه شورش در ایران" نمی دانم نام «امیر مختار کریمپور شیرازی» را شنیده اید یا نه؟ وی مدیر روزنامه شورش بود که از سال 1329 منتشر گردید و در جریان ملی شدن صنعت نفت انتقادات تندی علیه شاه و خانواده اش ابراز کرد. ایشان را هم به طرز فجیعی شکنجه کردند و زنده زنده در اتش سوزاندند و از جان کندنش به وجد آمده جشن و سرور برپا کردند. ماجرا را از قلم استاد شفیعی کدکنی بخوانید. ایشان می نویسند: در میهن ما، انسان های بزرگی زیسته اند که هر یک به خاطر رفاه و آزادی مردم وطنشان، با قلم و اندیشه به پیکار استبداد رفته و در آتش نامردمی ها سوخته اند. یکی از آنها امیر مختار کریمپور شیرازی، شاعر و مدیر شجاع و مبارز روزنامه ی شورش بود که جان خود را در ۳۵ سالگی در پای قلم و آرمانش از دست داد. غروب روز ۲۳ اسفند ۱۳۳۲ در میدان پادگان لشگر 2 زرهی که اسارتگاه دکتر مصدق، دکتر حسین فاطمی، کریمپور شیرازی و بقیه قربانیان کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ بود، مراسم چهارشنبه سوری شاهانه، که هم زمان با تولد رضاخان میرپنج شده بود با شرکت اشرف پهلوی (پرنسس مرگ) و علیرضا پهلوی (که مثل خواهرش اشرف در قساوت قلب مشهور بود) انجام گرفت. اینان کریمپور را از زندان بیرون کشیدند، به دستور اشرف؛ پیکرش را آلوده به نفت کردند مدتی او را به توهین و تمسخر گرفتند پالانی بر کول وی نهادند دستور دادند با چهاردست و پا راه برود. با افروختن آتش، جشن منحوسشان را آغاز کردند زندانی به هر سو می دوید و فریاد می زد، شعلة آتش همة بدن او را فرا گرفته بود و تماشاگران قهقهه سر داده بودند. فردای آن روز او را در حالی که دیگر امیدی به زنده ماندنش نبود، به بیمارستان ارتش منتقل کردند. در آنجا، تمام توان خود را در گلو جمع کرد و فریاد زد: : والاحضرت اشرف مرا کشت! اما دکتر ایادی ـ پزشک مخصوص ـ با تمسخر گفت: دیوانه است، هذیان می گوید. فردای آن شب، از افراد بیرون زندان کسی ندانست که آن شب، در زندان لشگر 2 زرهی چه گذشته است. تنها همین را فهمیدند که روزنامه های تهران خبر از آتش گرفتن کریمپور شیرازی دادند. 🔻در کتاب این سه زن شرح می دهد که اشرف پهلوی همراه سرهنگ زیبایی و گروهبان ساقی در دفتر زندان بود که کریم پور را آوردند. او سیلی محکمی از اشرف دریافت کرد. زبانش باز شد. در لباس ژولیده زندان با آن خانم عطرزده و شیک معارضه می کرد. او را آتش زدند و مستحق گلوله ندانستند. این مختصر را برای گزارش به جوانان این مرزوبوم نوشتم تا هرکجا هم نسلان مرا (دهة 30) دیدند به باد انتقاد و گاهی ناسزا نگیرند که: اگر شما انقلاب نمی کردید ما الان در بهشت زندگی می کردیم وخاندان پهلوی را سمبل آزادی و دمکراسی نخوانند. امروز زندگی همة ما سرو سامانی ندارد ولی دال بر این نیست که اگر انقلاب نشده بود وضعمان بهتر بود. @Sorayya_ir
♦️تذکر نماینده اصولگرایی مجلس در تبریز در خصوص یک مسئله بسیار مهم و کلیدی کشور😶 🔻این مجلس کجا و مجلس مدرس کجا!!! @Sorayya_ir
♦️ناآرامی و آشوب، در بیش از ده شهر عراق در آستانه اربعین حسینی... عراق در حالی که کمتر از سه هفته تا برگزاری مراسم اربعین حسینی در عراق مانده، چندشهر عراق درگیر تظاهرات مشکوکی شده است. بر اساس گزارش ها سفارتخانه های آمریکا و انگلیس در بغداد روزهای پرترددی را پشت سر می گذارند و در چند اطلاعیه از برخورد نیروهای امنیتی عراق با برهم زنندگان نظم و امنیت عراق انتقاد کرده اند. همین تحولات سبب کاهش یا اختلال شدید در برخی خدمات دولتی از جمله اینترنت شده است. بر اساس گزارش ها این تظاهرات که زیر نام مطالبات اجتماعی برگزار می شود، هدف اصلی اش بر اندازی نظام سیاسی در عراق است. از جمله شعارهای بحث انگیز در تجمعات که مورد توجه تعدادی از رسانه های عراق نیز قرار گرفته وجود شعاری بود که به بهانه اولویت با اصلاح وضع کشور، مردم را به عدم مشارکت در زیارت اربعین حسینی فرامی خواند. در این شعار که بر روی پلاکاردها نوشته شده بود آمده است: «تا ظلم و ستم برداشته نشود، پیاده روی به سمت کربلا (در اربعین) جایز نیست.» بنابر برخی گزارش ها تلاش فراوانی از سوی جریان‌های مشکوکی برای باز کردن پای حشدالشعبی به این درگیری ها انجام می شود تا عملا نیروی مقاومت عراق را مقابل مردم قراردهد. برخی مناطق بغداد به منطقه جنگی تبدیل و دهها لاستیک در خیابان‌ها آتش زده شده‌اند. گزارش ها حاکی است در پی انتشار فراخوان تظاهرات در نقاط مختلف بغداد و نیز شهرهای استان بصره، دیوانیه، نجف، دیاله، کربلا، المثنی، ذی قار، میسان، واسط و کرکوک چند تجمع برگزار شد. به جز انگلیس و آمریکا، شبکه های سعودی در منطقه، الحره آمریکا و همچنین دیگر رسانه های نزدیک به جریان بعثی در عراق، همچنان در خبرها و گزارش های تصویری و ویدئوی، بصورت لحظه ای سعی در تهییج مردم و بزرگنمایی رخدادهای اعتراضات دارند و تلاش برای ترویج آمارهای غیر رسمی و حتی شایعات علیه دولت و نیروهای امنیتی، خط خبری ثابت آنان است.   این تظاهرات که متولیان ناشناخته ای دارد با عناوینی مانند «تظاهرات اکتبر» یا «تظاهرات میلیونی» فراخوان شده بود وبا حضور دهها نفر از جوانان عراقی در حالی برگزار شد که  گروه های معروف سیاسی مانند جریان صدر یا حزب کمونیست و یا گروه های مقاومت اسلامی که معمولا به عنوان گروه های برگزار کننده تظاهرات های اعتراضی شناخته می شوند از پیوستن به آن خودداری کرده اند. @Sorayya_ir
♦️کوک چهارم... بعد از پایان کلاس شرح مثنوی، استاد علامه محمدتقی جعفری گفت: من خیلی فکر کردم وبه این جمع بندی رسیده ام که رسالت هزار پیغمبر در عبارتی خلاصه می شود و آن کوک چهارم است. شاگردان پرسان بودند که "کوک چهارم"چیست؟ علامه با آن لهجه شیرین درتمثیل شرح می دهد که: کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش می برد. کفاش با نگاهی می گوید این کفش سه کوک می خواهد و هر کوک مثلا ده تومان و خرج کفش می شود سی تومان. مشتری هم قبول می کند. پول را می دهد و می رود تا ساعتی دیگر برگردد و سوار کفش تعمیر شده بشود. کفاش دست به کار می شود. کوک اول،کوک دوم و درنهایت، کوک سوم وتمام...اما با یک نگاه عمیق درمی یابد اگرچه کار تمام است، ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر می شود و کفش، کفش تر خواهدشد. از یک سو،قرارمالی راگذاشته و نمی شود طلب اضافه کند و از سوی دیگر، دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزند او میان نفع و اخلاق، میان دل و قاعده ی توافق،مانده است.یک دو راهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست. اگر کوک چهارم رانزند،هیچ خلافی نکرده اما اگر بزند،به رسالت هزار پیامبر تعظیم کرده.اگر کوک چهارم را نزند،روی خط توافق وقانون راه رفته،اما اگر بزند،صدای لبیک او،آسمان اخلاق را پر خواهدکرد. دنیا پر از فرصت کوک چهارم است،و ما کفاش های دو دل... برایتان دعا می کنیم که کوک چهارم رابزنید،شما هم برای ما دعاکنید. @Sorayya_ir
♦️مرگ؛ فکر!!! «اگر انسان‌ها تا ابد زندگی می‌کردند، اگر پیر نمی‌شدند، اگر بدون مردن، همیشه سالم در این جهان زندگی می‌کردند، خیال می‌کنی هرگز به خود زحمت فکرکردن به چیزهایی را می‌دادند که الان ذهن شان را مشغول کرده؟ منظورم این است که ما دربارهٔ همه چیز فکر می‌کنیم، تقریباً همه چیز، فلسفه، روان‌شناسی، منطق، دین، ادبیات … فکر می‌کنم اگر چیزی به نام «مرگ» وجود نداشت، افکار پیچیده اینچنینی هرگز به وجود نمی‌آمد… انسانها باید به‌طور جدی، به معنی زنده بودنشان و اینک اینجا بودنشان فکر کنند، چون می‌دانند که روزی خواهند مرد. درست است؟ اگر قرار بود برای همیشه زنده بمانیم، چه کسی به معنای زنده بودن فکر می‌کرد؟ چه اهمیتی داشت؟ یا حتی اگر برای کسی اهمیتی داشت، احتمالاً فقط فکر می‌کردند: «خوب کلی وقت دارم، بعداً بهش فکر می‌کنم.» … ولی ما نمی‌توانیم تا بعد صبر کنیم … باید همین لحظه به آن فکر کنیم … هیچ‌کس نمی‌داند قرار است چه اتفاقی بیفتد … ما مرگ را برای رشد کردن لازم داریم … مرگ، این موجود عظیم و نورانی است که هر چه بزرگ‌تر و نورانی‌تر باشد، ما را دیوانه‌وارتر مشتاق فکر کردن دربارهٔ چیزها می‌کند.» @Sorayya_ir
♦️جهل مقدس!!! با دیدن این عکس، یاد این داستان تاریخی افتادم هنگامی که ظاهر و شور، بر عقل و شعور پیشی می گیرد... (و البته هم شور بجایش نیکوست و هم شعور) اما داستان👇 نقل است از ابن عباس که گفت: در حجر اسماعیل مکه نشسته بودم دیدم فردی دولا دولا آمد و لباس احرام خود را نشان داد و گفت بعد از طواف متوجه شدم قطره خون پشه ای به احرامم بوده، طوافم چه می شود؟ گفتم اشکالی ندارد، تو که هستی؟ گفت من «شمر بن ذی الجوشنم» گفتم نامرد سر پسر پیغمبر را بریدی تردید نکردی حالا برای خون پشه بر احرامت تردید می کنی؟! گفت ساکت باش! من برای خدا او را سر بریدم. به وظیفه شرعی ام عمل کردم چون از ولی امرم اطاعت کردم. پی نوشت: 1.امسال تابوت و عروسک می آورید، سال آینده باید چه بیاورید تا مجلستان بگیرد؟؟؟ 2.چند تن از بزرگانی و خانم هایی که در این مراسم شرکت می کنند و اشک می ریزند حاضرند اسم فرزندشان را رقیه بگذارند؟؟؟ 3.فردی می گفت حضرت رقیه در خرابه "شام" غذایش اشک و ماتم بود و حالا در عزایش "شام" می دهند!!! یاد این جمله معروف افتادم که "دیروز همسایه ام از گرسنگی مرد، در عزایش گوسفندها سربریدند" 4.به اطرافمان نگاه کنیم، به خاورمیانه، به یمن، به فلسطین، به شام و... بهتر نیست رقیه زمان را بشناشیم؟ نمی شود مراسم هایمان پلی باشد از حضرت رقیه دیروز تا رقیه های امروز؟ اینگونه حضرت رقیه خشنود تر نیست؟؟؟ @Sorayya_ir
♦️شهيدان چه اندازه زنده اند؟ در منزل يكي از مردان سرافراز سپاه اسلام از بستگان نزديك خانواده مهمانيم، يكي از سربازان دلاور خميني كبير كه سالهاست به امام خود پيوسته است. عكس قديم او با لباس سپاه بر روي ديوار به ما خوش آمد مي گويد و همسرش مشغول پذيرايي است كه با ذكر خير آن مرحوم خاطره اي از يك اتفاق تازه و عجيب نقل مي كند؛ خانمش مي گويد: "مدتي پيش يك روز صبح نان براي صبحانه نداشتم و من هم كه خيلي اهل صبحانه و مخصوصا نان سنگك صبح هستم وقتي در يخچال را باز كردم و ديدم نان تمام شده چنان بي حوصله و بي انگيزه شدم كه برگشتم دوباره بخوابم! و در همان فاصله كه مي خواستم بروم بخوابم به ياد خاطرات گذشته افتادم. حاجي هر روز خودش بلند مي شد و سماور را روشن مي كرد، مي رفت نان مي گرفت و سفره را مي انداخت و بعد من را كه مشغول بچه ها بودم صدا مي زد كه بيا صبحانه حاضر است! دلم لرزيد، بغضم شكست و اشكم سرازير شد، رو كردم به عكسش و گفتم: كجايي كه حال و روز الآنم را ببيني؟ بچه هايت همه سر خانه و زندگي خودشان هستند و من تنها شده ام ، ديگر حتى كسي نيست كه سر صبح يك نان تازه بر سفره ام بگذارد! خلاصه با همان حال اشك و گريه دلتنگي خوابيدم، نمي دانم چه قدر طول كشيد كه با صداي زنگ در از خواب بيدار شدم! در را كه باز كردم ديدم دخترم با يك نان سنگك داغ آمد توي خانه! خوشامدي گفتم و در حالي كه به نان تازه نگاه مي كردم با تعجب پرسيدم: چي شده؟ خير باشه! گفت: هيچي، بعد از نماز صبح خوابيده بودم كه بابا را در خواب ديدم! به من گفت: بلند شو براي مامانت يك نان بگير و ببر، مي خواهد صبحانه بخورد، نان ندارد! حالا ديگر نه اشك من بند مي آمد و نه گريه دخترم! آمدم جلوي قاب عكسش و گفتم دستت درد نكنه حاجي!" داستان حاج خانم كه تمام مي شود تازه به ياد موارد مشابه و متنوعي مي افتم كه از شهدا و رزمندگان و ايثارگران و مؤمنان شنيده ام. شايد اگر كسي باورهاي عميق اعتقادي نداشته باشد اين حرفها را شعار و تعارف بپندارد، ولي آنان كه به حقايق غيبي ايمان دارند مي دانند كه شهيدان از ما زنده اند و چنان زنده اند كه زندگي متوهمانه و خيالي ما در مقابل زندگي آنان مرگ به شمار مي آيد! (بخشی از يادداشت روزنامه خراسان) @Sorayya_ir
امام حسن علیه السلام.mp3
12.04M
♦️مظلومیت امام حسن(ع)... از امام حسن(ع) چه می دانید؟؟ قاتل واقعی امام حسن که بود و چه کسانی امام را شهید کردند؟؟؟ 🔻توصیه میکنم به مناسبت شهادت امام حسن(ع) حتما گوش کنید... @Sorayya_ir
‍‍ ♦️«شناور» شدن واژ‌ه‌های زبان و رابطهٔ آن با دموکراسی و استبداد ✍ دکتر شفیعی کدکنی 🔻اگر به محیط زندگی مردم جامعه و رسانه‌های کشور انگلستان دقت کنید مُحال است کسی را که «دکتر» نیست در خطاب -خواه کتباً و خواه شفاهاً- «دکتر» بخوانند یا کسی را که «مهندس» نیست مهندس بنامند. غرض یادآوری این نکته است که در جامعۀ برخوردار از دموکراسی، کلمات را به‌راحتی نمی‌توان شناور کرد. کلمات مانند انسان‌ها حیثیتِ خاص خود را دارند و کل،ّ جامعه است که می‌تواند در باب سرنوشتِ مفهومی کلمات تصمیم بگیرد. بنابراین اگر کسی «کشیش» است شما در چنان جامعه‌ای نمی‌توانید به‌راحتی او را «اسقُفِ اعظم» یا بالاتر خطاب کنید. هم او ناراحت می‌شود و هم جامعه شما را از بابتِ تجاوُز به حدود کلمات مورد شماتت قرار خواهد داد. بر همین قیاس کلماتی از نوع «استاد» و «دانشمند» و «فیلسوف» و امثال آن. امّا در جامعۀ استبدادی مسائل برعکس جریان دارد. شما جای هر کلمه را با همسایه‌های آن و با مدارجِ بالای آن به‌راحتی می‌توانید عوض کنید. نه مخاطب شما از این بابت احساس شرمساری خواهد کرد و نه جامعه شما را مورد انتقاد قرار خواهد داد که این کسی را که تو مثلاً فلان عنوان را به او داده‌ای، او دارای چنین مقامی نیست. تجاوز در حریمِ کلمات در جامعۀ استبدادی چنان راحت انجام می‌شود که خیلی به‌آسانی می‌توان کلمۀ «پاپ» را -که مفهومی منحصر به فرد و هیچ‌گاه در تاریخ دو تا نبوده است- اندک‌اندک بر هر دربان و کشیشی، اطلاق کرد و این تجاوز به حدود کلمات را تا آن‌جا گسترش داد که در هر روستایی چندین پاپ در عرض هم وجود داشته باشند... . همان‌طور که در جامعۀ استبدادی می‌توان به حقوق افراد تجاوز کرد به حدود کلمات هم می‌توان تجاوز کرد، و همان‌طور که در جامعۀ برخوردار از آزادی و قانون به حقوق افراد نمی‌توان تجاوز کرد، به حدود کلمات هم نمی‌توان تجاوز کرد. از این روی زبان قلمروی است که از مطالعۀ در آن می‌توان به حدود رعایت حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی موجود در آن جامعه پی بُرد. اکنون به یاد ندارم که در کجا خوانده‌ام ولی یقین دارم گفتار یکی از حکیمان بزرگ چین است که گفته است: «روزی اگر زمامِ اصلاح جامعه را به من بسپارند، نخست زبانِ ایشان را اصلاح می‌کنم.» گویا مقصود او نشان دادن همین رابطۀ استبداد اجتماعی و شناور شدن زبان است... هرقدر جوامع برخوردار از اندیشۀ دمکراسی باشند زبانشان از شناوری‌های تند بر کنار است و هرقدر استبدادی باشند به همان میزان زبان‌هاشان شناور است. هرکس با شعر فارسی کوچک‌ترین آشنایی داشته باشد و مدایحِ رودکی را با مدایح فرّخی و مدایح فرّخی را با مدایح انوری سنجیده باشد، شناور شدن کلمات را از حوزۀ قاموسی آن‌ها در مسیر این سه دورۀ تاریخی آشکارا مشاهده خواهد کرد: در شعر رودکی تجاوز به حدودِ کلمات بسیار اندک است، زیرا جامعۀ سامانی جامعه‌ای است تا حدِّ زیادی برخوردار از قانون و آزادی... . در تاریخ اجتماعی ایران، عصر سامانی و به ویژه در قلمروِ فرمانروایی سامانیان کمتر نشانه‌ای از زورگویی‌های اجتماعی دورۀ غزنوی وجود دارد و با همۀ استبداد غزنویان استبداد مذهبی سلاجقه بسی بی‌رحمانه‌تر از استبداد غزنویان است... . می‌توان با آمار نشان داد که شناوریِ کلمات در فاصلۀ عصر سامانی تا سلجوقی به اوج خود می‌رسد. شناور بودن زبان هیچ ربطی به زایندگی زبان ندارد، شک نیست که زبان انگلیسی در عصر حاضر -به دلیل هزار عامل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی- زاینده‌ترین زبان جهان است، ولی ممکن است به اعتبار عارضۀ «شناور بودن» با زبان فلان کشور عقب‌ماندۀ نیمه‌مُرده در زنجیر استبداد در اعماق قارۀ سیاه قابل مقایسه نباشد؛ یعنی زبان آن کشور از زبان انگلیسی شناورتر باشد. شناور شدن زبان اصلاً شاید یکی از دلایل نازایی زبان باشد. زیرا زایایی از خواص رشد اجتماعی و فرهنگی است و شناور شدن از لوازم عقب‌گرد و فروماندگی. وقتی زبانی حرفی برای گفتن ندارد، با شناور کردنِ کلمات خود، خودش را گول می‌زند که من حرف تازه‌ای دارم می‌زنم در صورتی که هیچ حرف تازه‌ای ندارد. شناور شدن نشانۀ فقدانِ اندیشه‌های فلسفی و عقلانی در زیربنای جامعه است و جامعه‌ای که در آن اندیشۀ حکیمان و فرزانگان نقشی نداشته باشد، به‌ناگزیر بازیچۀ خودکامگان و عوام‌فریبان است. (مُفلس کیمیا فروش، محمدرضا شفیعی کدکنی، صص ۹۰-۹۵) @Sorayya_ir
♦️پنج ویژگیِ یک استادِ خوب 📝علی عبدی اول — رفیق باشد با دانشجوها. با ایشان از زندگی خود بگوید و از زندگی ایشان بشنود. شادی کند در شادی‌شان. همدلی کند موقع غم. رفاقت که باشد در کلاس، آشتی هست. نور هست. امنیت هست. برق چشم‌ها پیداست. مشارکت دانشجویان از سر ترس نیست. از سر شوق است. از سر دوست‌داشتن خود و دیگری است. رفاقت که باشد در کلاس، قابلیت‌ هر دانشجو آشکارتر است. آن‌چه کوشش بیشتر او را می‌طلبد هم. دوم — یک استاد خوب مشوق تفکر انتقادی و قوه‌ی خیال است؛ که دانشجویان نسبت به هر پدیده‌ای پرسش‌گر باشند و امکان‌ها/جهان‌های دیگری را تصور کنند. دانشجویی که پرسش‌گر است و خیال‌اندیش، می‌داند که همه چیز همیشه در حال تغییر است. او به چرا و چگونه‌هایی می‌پردازد که پشت یک ایده‌ خوابیده. بستری را می‌شناسد که یک اندیشه‌ در آن رشد کرده. مناسبات قدرتی را می‌کاود که یک گفتمان را ممکن کرده‌است. سوم — یک استاد خوب حتما عدالت‌جو و آزادی‌خواه است. او همراه دانشجویان می‌شود تا کسب دانش را به خیر جمعی گره بزنند. که انصاف و دیگردوستی را سر کلاس تمرین کنند. که همدیگر را خوب بشنوند. که سعادت را برای همه - حتی برای آن‌که دشمن خود می‌دانند - بخواهند. که از ظالم نترسند. که خود را در دیگری بجویند. درس‌خوانده‌ای که نسبت به تبعیض و ستم بی‌تفاوت باشد احتمالا معلم‌های خوبی در زندگی نداشته‌است. چهارم — یک استاد خوب همیشه در پی یادگیری‌ست؛ نه فقط با مطالعه و تحقیق که با هم‌صحبتی با دانشجوهاش. او باور دارد که یک دانشجو همان‌قدر در امر یادگیری سهیم‌‌ است که در امر یاددادن؛ چه تمام حقیقت نزد هیچ کس نیست. رابطه‌ی استاد و دانشجو رابطه‌‌ای دوطرفه‌است. هر دو به صحبت‌های طرف دیگر می‌اندیشند. هر دو به یکدیگر خوب گوش می‌دهند. هر دو به دنبال راه‌های خلاقانه‌ برای سهم‌گرفتن در فرآیند آموزش‌اند. پنجم — یک استاد خوب آدم مسئولیت‌پذیری است. او تدریس را نه وظیفه‌ای برای امرار معاش که عملی عاشقانه می‌داند برای زندگی. آدمی که عاشق است، مسئولیت دارد نسبت به آن‌چه به آن عشق می‌ورزد. @Sorayya_ir
♦️اهانت به اسلام!!! 🔻به مناسبت سالروز ارتحال مرحوم آیت الله العظمی خویی ◽️مرحوم آیت الله حاج شیخ نصرالله شاه آبادی: هنگامی که در نوفل لوشاتو به دیدار حضرت امام رفته بودم، بعضی از اطرافیان ایشان به آقای خویی اهانت می‌کردند. این موضوع برای من خیلی گران آمد. خدمت امام رفتم و به ایشان عرض کردم: «یادتان هست که بنده گفته بودم به آقای خویی علاقه‌مندم؟» امام فرمودند: «یادم هست» گفتم: «حالا بفرمایید آیا شما اهانت به آیة الله خویی را جایز می‌دانید؟ یا واجب می‌دانید؟ اگر شما این کار را جایز می‌دانید یا حکم الزامی یا احتیاطی دارید که به ایشان اهانت بشود، بفرمایید که ما هم اهانت کنیم.» ایشان خیلی ناراحت شدند و خدا می‌داند عین کلمات ایشان است که فرمودند: «اهانت به آیةالله خویی، اهانت به اسلام است؛ اهانت به قرآن است؛ اهانت به امام زمان است.» به ایشان عرض کردم: «پس آقا جلوی این کار را بگیرید.» وقتی برای نماز مغرب بیرون آمدیم، آقایی کفش‌های امام را جفت کرد. مرحوم امام با ناراحتی فرمودند: «چرا از این سید (آقای خویی) دست بر نمی‌دارید؟! چرا اهانت می‌کنید؟!» بعضی از این آقایان فهمیدند که این حرف‌ها را من به امام گفته ام. لذا از آن به بعد ملاحظه کردند و دیگر در حضور من فحش ندادند./حدیث نصر ص۴۰۲ پی نوشت: اختلاف نظر آیت الله خویی و امام در برخی موارد از جمله تفسیر ولایت فقیه مشهود هست هر چند در اواخر عمر ظاهرا ارادتی ویژه نیز به امام پیدا کردند اما آنچه مسلم است منازعات مکرر طرفداران طرفین است که متاسفانه با اهانت همراه میشد و این مورد تایید نبوده و نیست چرا که اهانت در اسلام جایی ندارد... @Sorayya_ir
♦️برای درک بهتر وضعیت اقتصادی کشور به این سه متن کوتاه دقت کنید تا متوجه عمق فاجعه شوید👇 1⃣_یک واحد مسکونی  ۱۳۲ مترمربعی با تمام امکانات رفاهی در منطقه منهتن آمریکا  ۴ میلیارد و ۲۹۰ میلیون تومان است. _یک واحد مسکونی ۱۳۵ متری واقع در منطقه  آجودانیه ۵ میلیارد ۲۰ میلیون تومان قیمت گذاری شده است. (منبع:yjc) 2⃣_خانه های نه چندان لوکس در مناطق شمالی تهران از متری ۲۰ میلیون تومان شروع می شود اما ملک در نیویورک متری ۱۵ میلیون تومان قیمت گذاری شده است و قیمت ملک در منهتن نیویورک 5درصد از فرشته تهران ارزان تر است. (منبع:yjc) 3⃣_دستمزد کارگر در ایران 3 میلیون تومان دستمزد کارگر در آمریکا 2500 دلار معادل 27 میلیون تومان 🔻سوال: مقصر اصلی کیست آمریکا و استکبار جهانی یا...؟؟؟ @Sorayya_ir