بر اندیشمندانِ متعهد پوشیده نیست که پس از رنسانس و در ابتدای تحولاتِ اخیرِ جهان،
گرچه مشارکتِ مردم در تصمیم گیریها به عنوانِ ضامنِ تحققِ عدالت در حیاتِ بشری مطرح گردید
اما جوهرهء این نوع از عدالتِ سیاسی توافقِ اکثریتِ مردم برای به حداکثر رسانیدنِ بهرهمندیِ مادی بود.
بنابراین و از آنجا که به حداکثر رساندنِ تمتع از دنیا همواره موضوعِ نزاعِ دنیاپرستان است،
نه تنها دموکراسی نتوانست همزیستیِ عادلانه را برای بشریت به ارمغان آورد،
بلکه عدالتِ سیاسیِ غربی عملاً زمینهسازِ سلطهء شرکتهای بزرگ بر دولت و مردم گردید.
شرکتهایی که علی رغمِ تحولاتِ عمده در نظامِ سیاسیِ کشورها و تغییراتِ مکرر در عناصرِ تصمیم گیرِ آن، بعضاً عمر و سابقهء ۲۰۰ ساله پیدا میکنند
و با به حداکثر رساندنِ سودِ خود،
به محورِ حاکم بر جامعه تبدیل میشوند.
این روندِ سلطه جویانه در این نقطه متوقف نشد
بلکه بر اثرِ پیوندِ ارگانیکِ شرکتها با "بانک و نظامِ پولی"، سطحِ عمیقتری از انتخاب و تصمیم گیری در اختیارِ
"تمرکزِ سرمایه" قرار گرفت
و تحقیقاتِ سازمانی و اختراعاتِ پیچیده که به هزینههای سنگین و سرمایهگذاریهای کلان نیازمند بود، اسیرِ سفارشهایی شد که
"سودِ سرمایه" معین میکرد.
ثمرهء این تحقیقات به صورتِ "تکنولوژیِ برتر" رخ نمودو از این طریق، هدایتِ نیازمندیها آغاز شد
و تولیدِ نیازهای جدید و ارضای آن سرعتی بیسابقه به خود گرفت
و تحریکِ
"بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه" آنچنان تنوع پیدا کرد که موجبِ تحول در "پسندِ اجتماعی" شد و زیبایی شناسی را به اسارتِ توسعهء سرمایه در آورد.
از همین جاست که امروزه "سبکِ زندگیِ" جدیدی در مقابلِ بشریت قرار گرفته و نظامِ سرمایهداری در غرب،
مبدا آفرینشِ مُدهای گوناگون در:
خوراک، پوشاک، سلامت، حمل و نقل، تفریح، مسکن، شهرسازی و کلیهء شرایطِ محیطی شده
و با ورودِ تکنولوژی به عرصهء هنر، سرعتِ توهم به جایی رسیده که حالاتِ عاطفیِ انسان نیز مانندِ سایرِ انرژیهای طبیعی در جهتِ توسعهء سرمایه مصرف میشود.
در چنین روندی، دین به مثابه
"خُرده فرهنگ" و از سنخِ سلایق و سننِ اقوام و ملیتهای مختلف تلقی میشود،
که نه تنها فاقدِ توانایی برای مدیریتِ تحولات و راهبریِ تمدن و ارائهء سبکِ زندگیِ جدید است،
بلکه در مواجهه با تکنیک برتر و کارآمدیِ بالاتر باید واقعیتی به نامِ غلبهء "فرهنگِ توسعه" را بپذیرد
و با انحلال در آن، به پتانسیلی برای رساندنِ کشور به قافلهء تمدن تبدیل شود،
و با مشارکت در ایجادِ عزمِ ملی، مردم را در جهتِ دستیابی به توسعهء مادی بسیج کند.
به عبارت دیگر دین، وقتی ارزشمند و قابلِ اعتناست که بتواند ارزشهای "توسعه و فرهنگِ مدرنیته" را بتمامه بپذیرد
و انگیزشهای ایمانی و دینیِ مردم را در خدمتِ به "تمدنِ غرب" به مصرف برساند.
در واقع "توسعهء پایدار و همه جانبه"
مدعیِ تامینِ تمامیِ نیازهای بشری است
و به جای طرحِ مباحثِ نظری با طراحیِ
"مدلِ اداره" به عنوانِ یک ماشین پیچیده، ملتها را با جمعیتِ چندین میلیونی از وضعیتِ کم توسعه یافتگی
به ایستگاهِ "توسعه یافتگی" میرساند
و با مدیریتِ همهء عرصههای:
سیاسی و فرهنگی و اقتصادی
بر اساسِ شاخصههای کمّی،
مطلوبیتهای مادیِ خود را در عمل محقق مینماید.
و از آنجا که "نیاز" و "تامینِ آن" را به صورتِ اجتماعی تولید میکند،
روابطِ جدیدی را پدید میآورد
که تخلف از آن برای اکثریتِ جامعه از نظرِ عینی به یک امرِ محال تبدیل میگردد.
این روند در حقیقت به معنای قرار گرفتنِ بشریت در برابرِ یک مغالطه عینی(و نه نظری) است:
"زندگیِ جز به شیوهای که تمدنِ غربی آن را پدید آورده قابلیتِ وقوع و تحقق ندارد و کارآمدیِ مدرنیته
(برنامهء توسعهء پایدار و همه جانبه)
در تمامی عرصههای حیات،
هر نغمهء مخالف و رفتارِ معارض را بالاخره و در طولِ زمان به کرنش و تسلیم وا خواهد داشت!"
مقدمه کتاب سبک
http://www.soudeh-hamdani.com
هدایت شده از KHAMENEI.IR
Khamenei.ir4_5953970878768222439.mp3
زمان:
حجم:
2.55M
پیامبر(ص) دلسوز همه بشریت
✏️رهبر انقلاب: در مورد پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در قرآن آیات متعدّدی وجود دارد؛ بعضی از این آیات خیلی تناسب روشنی با وضع کنونی بشر پیدا میکند که وقتی انسان آیه را میخواند، میبیند کأنّه همین امروز و برای بشرِ امروز نازل شده... ۱۳۹۹/۸/۱۳
🗓۲۸صفر، سالروز رحلت پیامبر(ص) و سالروز شهادت امام حسن(ع)
💻 Farsi.Khamenei.ir
اگر حرکتی را میکنید و احساس میکنید که نتیجه نداشت یا اثر نداشت یا اثرِ آن را ندیدید،
اگر جایگزینی برای آن دیدید در آن شک کنید،
اما اگر جایگزین ندیدید، ولو اثرِ آن را هم به چشم ندیدید،
اما با جدیت ادامه دهید.
سلمان و ابوذر و مقداد، انزوای امیرالمومنین را دیدند، میتوانستند بگویند به نتیجه نرسید.
اما فردِ دیگری را جای علی ندیدند،
پس گفتند باید پای علی بایستیم.
اگر شما مدام روز به روز گذشت و دیدید مسائلِ اقتصادی دارد فشار به جامعه میآورد،
مقام معظم رهبری هم هرچه میگویند اتفاقِ خاصی نمیافتد،
شک در مشروعیتِ انقلاب که جایز نیست.
اگر فردِ دیگری یا عدهء دیگری یا جایگزینِ دیگری میبینید، عیبی ندارد شک کنید.
اما اگر هرچی میگردید میبینید اوضاع بدتر از این میشود بهتر نمیشود،
بدانید این راهی هست که حق است
و اگر کارتان جلو نمیرود به دلیلِ بزرگیِ کار است که نمیبینید جلو رفتنِ کار را.
مثلِ تربیت است که باید زمان به آن بدهید ممکن است حتی در یک نسل هم نبینید در دو نسل هم نبینید.
اگر ما قرار بود برگردیم به ۷۰ سال گذشته، ۸۰ سال گذشته،
بگویند الان شیخ فضل الله نوری در زندان هست و همهء جامعه هم با او مخالف هستند،
شما چه موضعی میگرفتید؟
میگفتید حق است یا ناحق؟
اینکه شک و شبهه پیدا میشود در حقانیت یا ناحق بودن،
خیلی از مواقع به دلیل این است که نگاه میکنند ببینند جامعه چه میگوید!
۱-بقیه چه میگویند؟
یک وقت نگاه میکنند
۲-خط و ربطِ آن فرد به خدای متعال چطور است؟
میبینند یک طرف شیخ فضل الله هست یک طرف دیگر هم مرحوم آخوند است
۳-هر دو خط و ربط خدا دارند.
دوباره شبهه میشود
۴-بعد نگاه میکنید میبینید که یک طرف دارد میگوید دستِ کفر اینطور روی سرِ ما مسلط میشود.
و طرفِ دیگر دارد نسبت به این مسئله مسامحه میکند.
میفهمید شیخ فضل الله حق است.
هر قدم که بیایید جلو،
حق، پیچیدگیِ خاصِ بیشتری پیدا میکند
که تشخیصِ آن برای عوام، غیرممکن است و برای خواص سخت است.
اگر کسی دید و توانست که این را تشخیص دهد و بفهمد و ببیند،
استقامت و پایداریِ او، موضوعِ امتحان است.
اگر شما گفتید که باید انقلابِ اقتصادی کنیم و همهء این موضوعات را هم با پیچیدگیهایش دیدید که چقدر مشکل است،
و خودتان را هم ناتوان در آن دیدید،
در اینصورت خودتان را در جامعهای فرض کنیدکه قرار است صبر در آن موضوع، کار را جلو ببرد.
در جامعهای فرض کنید که قرار است شیخ فضل الله بالای دار برود،
آمادهء آن باشید،
اما دست از راهتان برندارید.
اگر در موضوعِ اقتصاد دیدید مرجعی گفت ما اقتصادِ اسلامی نداریم!
شما ببینید نتیجه آن چه میشود؟
غیر از اینست که دستِ کفر بخواهد بر مسلمین مسلط شود؟
اگر این شود ولو این حرف از دهانِ مرجع در بیاید، ولو از دهانِ بزرگان در بیاید، ولو پوششِ دینی داشته باشد،
نپذیرید.
ولو شما در قِلّت باشید.
ولو همه یک راهِ دیگر بروند،
بایستید.
کسی که روی این موضوع تمرکز پیدا میکند دیگر بادهای کوچک او را خیلی جابجا نمیکند.
حجت الاسلام روح الله صدوق
http://www.soudeh-hamdani.com
وقتی حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به شیخ مفید مکتوبی را ارائه میدهند در آنجا میگویند:
اگر شیعیانِ ما قلوبشان مجتمع میشد در وفای به عهدِ با ما..
این چه معنایی میتواند داشته باشد؟
تلقیِ حقیر این است که:
اگر همهء جامعهء شیعیان و محبین، همهء واجباتشان را سرِ وقت انجام بدهند
و همهء محرماتشان را هم ترک کنند،
این باز میشود وفای به عهد،
نمیشود اجتماعِ قلوب در وفای به عهد.
اجتماعِ قلوب در وفای به عهد یک مقیاسِ اجتماعی است.
نمیتواند ساختار نداشته باشد.
این یعنی هر منفذی از دشمن جلویش گرفته شود، به هیچ وجه نتواند به این جامعه رسوخ کند،
در هیچ سطحی از ساختارهایش،
در هیچ سطحی از افرادش.
مکرر این مثال را عرض کردم باز هم تکرار میکنم که:
اگر کسی فنِ کار با توپ را در اعلای مرتبش بلد باشد دائماً بتواند روپایی بزند.
پنج هزارتا روپایی بزند، اما نتواند در یک تیم، مجموعهء کار تیمی را انجام دهد،
ربطِ بین دروازه و فوروارد،
ربط بین دروازه و دفاع.
ربطِ بین دروازه و هافبک و بقیهء اجزای کارِ تیمی را نتواند انجام دهد،
این را میگوییم ضربه میزند به نتیجهای که تیم قرار است بگیرد.
این☝️ آن قسمتِ اجتماعِ قلوب است.
اجتماعِ قلوب در وفای به عهد.
مسئلهء ما این است.
که البته در هر زمان و مکان هم یک موضوعی پیدا میکند.
و این☝️را توقع میرود به بلوغ برسد عقلانیت، تا بتواند این اجتماعِ قلوب، به بلوغ برسد.
بعد از آن است که ما میتوانیم متوقعِ ظهور باشیم.ان شاءالله.
لذا از طرفی مباهات میکنیم به راهی که آمدیم و میتوانیم خدمتِ مولا عرض کنیم که ظهورِ شما امروز علی رغمِ غیبتتان بیشتر از حضورِ امیرالمومنین در جامعهء خودش است.
غایبتر از امیرالمومنین در بینِ مردمش نبود و امروز ظاهرتر از شما در بینِ مردمتان نیست.
این☝️ نسبت به گذشته است.
ولی نسبت به آن چیزی که باید باشیم فاصله زیاد است.
ما هنوز خودمان را در این مقیاس نمیبینیم که مثلاً عرض میکنم؛
منویاتِ نایبِ شما الان جاری بشود،
به همین میزان که جاری نمیشود
بدانیم که اگر شما هم حاضر باشید به همین نحو جاری نمیشود😔
نسبت به این ما به خودمان خُرده میگیریم، خودمان را متهم میکنیم
و از محضرشان میخواهیم که خودشان کمک کنند
تا این راه را بتوانیم پی بگیریم و جلو ببریم.
به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
حجت الاسلام روح الله صدوق
http://www.soudeh-hamdani.com